|
|
سيما مقتدر
جمهوري فدرال آلمان در اروپاي مركزي قرار دارد و از پرجمعيت ترين كشورهاي اروپايي به شمار مي رود. يهوديان اين كشور در اواخر قرن 14 ميلادي در مناطق خاص خود به نام «گتو» سكونت داشتند. آنها به عنوان يك گروه اقليت در موارد مختلفي از جمله حقوق خانواده، ميزان پرداخت ماليات، نوع لباس و محل سكونت تابع قوانين خاصي بودند. حتي اشتغال به بعضي حرفه ها براي آنها مجاز نبود. بعضي از آنها با پرداخت مبالغ هنگفت تحت حفاظت و حمايت امپراطور وقت قرار مي گرفتند و عده اي نيز با داشتن برگه هايي تحت عنوان «نامه هاي حفاظتي» يا (امان نامه) از هر خطري مصون بودند. قشر ديگري از يهوديان به واسطه فعاليت در دربار و عهده دار بودن مديريت مالي مملكت از مصونيت بهره مي بردند. طي جنگ هاي صليبي، ستيز و مخالفت با يهوديان ابتدا از منطقه راين – آلمان آغاز شد و سپس با شدت بيشتري به ديگر نقاط كشانده شد. در اواخر قرن هجدهم با وضع قوانيني در مورد برابري حقوق شهروندان يهودي در امريكا و فرانسه، يهوديان آلمان و اكثر كشورهاي اروپايي نيز از اين تساوي حقوق بهره مند شدند. اما اواسط قرن نوزدهم در آلمان و فرانسه موج جديدي از حركت هاي ضديهودي همراه با ستيزهاي اجتماعي به وجود آمد. زيرا آنها يهوديان را مسئول ناكامي هاي خود مي پنداشتند. در سال 1882 پس از وقوع رخدادهاي خونين در روسيه جمع كثيري از يهوديان به آمريكا مهاجرت نمودند. طي سال هاي 1893 تا 1933 اتحاديه مركزي آلماني هاي يهودي عهده دار پي گيري مسايل، مشكلات و منافع يهوديان آلمان بود. در سال 1933 دكتر لئو بك كه يك حاخام بود رياست جامعه يهود آلمان را به عهده داشت. اما با روي كار آمدن ناسيونال – سوسياليست ها اتحاديه مذكور نيز عينا همانند ساير ارگان هاي يهودي با وجود داشتن بيش از سيصد هزار عضو منحل و دكتر بك هم تبعيد شد. به نظر مي آمد پس از اين انحلال، حادثه تلخ ديگري براي يهوديان آلمان رقم زده نشود. اما متاسفانه چنين نشد. يهوديان اروپا از سال 1933 و با آغاز فرمانروايي هيتلر شديدا تحت تعقيب قرار گرفتند. چرا كه هيتلر آنها را به عنوان دشمنان حكومت خود مي پنداشت. بر اين اساس در سال 1935 قوانين خاصي براي يهوديان در اين كشور وضع شد. مخالفت عملي حكومت با يهوديان از اواخر سال 1938 آغاز شد. در اكتبر اين سال سربازان نازي در شبي كه بعدها «شب كريستال» نام گرفت، كنيساها، منازل و محل هاي كسب متعلق به يهوديان را به آتش كشيدند. علاوه بر آن يهوديان ملزم به پرداخت ماليات جداگانه اي جمعا به ميزان يك ميليارد مارك رايش، واحد پول آن زمان آلمان، شدند. در انتها نيز به طور كلي اجازه شركت در فعاليت هاي اقتصادي يا داشتن نقش هاي اجتماعي از آنها سلب شد. به دنبال اين وقايع و سخت گيري هاي حكومت رايش بيش از دو سوم يهوديان ساكن آن موقع آلمان، اين كشور را ترك كردند. پس از صدور فرماني مبني بر از بين بردن يهوديان اروپاي در سال 1941، طي عمليات كاملا مخفيانه اي يهوديان باقيمانده در آلمان، اتريش، چكسلواكي، لهستان، ليتواني و ديگر كشورهاي واقع در شمال و شرق اروپا، حتي فرانسه و هلند به اردوگاه هاي مرگ روانه شدند. طي همين وقايع ميليون ها يهودي از بين رفتند. آمار دقيقي از قربانيان جنگ جهاني دوم در دست نيست، در عين حال تعداد آنها حدو 5/4 تا 6 مليون نفر تخمين زده شده است. پس از پايان جنگ جهاني دوم جامعه يهود آلمان در راه توسعه خود سه دوره را به وضوح پشت سر گذاشت: در سال 1945 در پي خروج و يا از بين بردن جمع كثيري از يهوديان در اين كشور، تقريبا يهوديت اصيل در آلمان ديگر ديده نمي شد و عملا از بين رفته بود. فقط تعداد معدودي از يهوديان اصيل آلماني حاضر به ادامه حيات در كشوري بودند كه بعد از سال 1933 يهوديت در آن با خطر اضمحلال روبرو بود. از طرف ديگر صدها هزار يهودي كه اكثر آنها يهوديان اروپاي شرقي بوده و از خطر كشتار در آلمان رهايي يافته بودند، تحت شرايط بسيار نامناسبي در سه مركز غربي تحت اشغال متفقين زندگي مي كردند. در سال 1946 در نواحي مختلف آلمان غربي و برلن حدود دويست و پنجاه هزار يهودي سكونت داشتند. اين جمعيت با سكنه يهودي سال 1933 كاملا تفاوت داشت. اكثر آنها يهوديان اروپاي شرقي و به جاي مانده از جنگ بودند كه با پنهان كردن خود يا گريز به اردوگاه ها از مرگ حتمي نجات يافته بودند. تعداد اندكي از آنها مليت آلماني داشتند. حدود يكصد هزار تن ديگر به كانادا، استراليا و اسراييل مهاجرت نمودند. تعداد قليل به جاي مانده كه حدود بيست هزار نفر بودند اكثرا به علت بيماري و ضعف جسمي قادر به ترك آلمان نبودند. با حضور همين تعداد اندك در مدت كوتاهي كميته هايي با هدف تشكيل ساختارهاي انجمن گونه تشكيل يافتند. وظيفه اصلي آنها تامين كمك هاي اجتماعي و درمان، نگهدادي از افراد سالخورده، مشاوره با افرادي كه مايل به مهاجرت بودند و برگزاري مراسم مذهبي و به عبارتي حفظ دين بود. انجمن هاي تشكيل شده در آنموقع با مفهوم فعلي انجمن كاملا تفاوت داشت. اكثر مؤسسين و گردانندگان اين انجمن ها نمي دانستند كه اصولا در آلمان بايد بمانند يا اين كشور را ترك خواهند كرد. به عبارتي مي توان گفت آن زمان «دوره زندگي با چمدان هاي آماده» بود. در عين حال در سال 1946 براي اولين بار هفته نامه اي متعلق به جامعه يهودي انتشار يافت كه هدف اصلي آن برقراري ارتباط ميان تعداد قليل يهوديان به جاي مانده و انجمن هاي مربوطه بود. در سال 1948 كنگره جهاني يهود طي بيانيه اي از يهوديان سراسر جهان خواست كه ديگر قدم به محدوده كشور آلمان نگذارند. اما برخلاف همه پيش بيني هاي منفي، در مدت كوتاهي مجددا در مناطق مختلف آلمان انجمن هاي يهوديان و به دنبال آن نيز انجمن هاي كل مربوط به هر ايالت تشكيل شدند. بدين ترتيب در سال 1950 تقريبا همزمان با تاسيس جمهوري فدرال آلمان، شوراي مركزي يهوديان در اين كشور نيز پايه گذاري شد. موسسين اين شورا اميدوار به پي گيري منافع و مشكلات و ايجاد امكانات بهتري براي حدود بيست هزار يهودي آلماني به جاي مانده در آلمان بودند. اين شورا با تشكل نمايندگان ارگان هاي يهودي در چهار حوزه اشغال شده آلمان در نوزدهم ژوئيه 1950 و تنظيم اساسنامه اي براي انجمن هاي يهودي در حال تشكيل، تاسيس يافت. هدف از تاسيس اين شورا اين گونه تشريح شد: «ايجاد حيات مجدد براي جامعه يهود در آلمان، پذيرش يهوديت به عنوان يك هويت، مراقبت از جامعه يهود و به طوركلي تامين آزادي مطلق اجتماعي براي هر يك از اعضاء انجمن». شوراي مركزي يهوديان آلمان با توجه به ساختار اجتماعي و به ويژه ارايه كمك لازم به پناهندگان نيازمند و بازماندگان هالاكاست، مركز امور خيريه را مجددا تشكيل داد. اين مركز قبل از جنگ فعاليت كرد اما پس از آن ديگر نشاني از ساختمان و اعضاي آن به جاي نمانده بود. اما در مدت نسبتا كوتاهي به سرعت اين مركز راه اندازي شد و كماكان به عنوان ارگاني لاينفك و متعلق به جامعه يهود آلمان در راستاي حيات اين جامعه به فعاليت خود ادامه مي دهد. پس از گذشت دو دهه از تاسيس شوراي مركزي يهوديان، در سال تحصيلي 80-1973 دانشگاه علوم يهوديت در هايدلبرگ (آلمان) گشيش يات. متقاضيان اخذ ديپلم حاخامي با گذراندن دوره هاي خاصي موفق به اخذ مدرك مربوطه مي شوند. براي فعالين امور اجتماعي، پيش نمازها يا پرسنل اداري انجمن كليميان شهرهاي مختلف نيز دوره هاي آموزشي مختلفي در نظر گرفته شد. در همان سال همزمان با برگزاري سميناري به نام «سمينار حخاميم»، كرسي استادي به نام «ايگناتز بوييس» (Ignats Bubis) به دانشگاه شكل گرفت. مرحوم «ايگناتز بوييس» طي سال هاي 1992 تا 1999 رياست شوراي يهوديان آلمان را برعهده داشت. اهميت تاسيس اين دانشگاه از نظر تاريخي قابل وصف نيست، فقط ميتوان گفت شوراي مركزي يهوديان آلمان تاسيس اين نهاد، آغاز تقويت جامعه يهودي و ادامه حيات آن در آلمان اعلام نمود. از جمله وظايف مهم ديگري كه بر عهده شوراي مركزي يهوديان گذاشته شده است، اطلاع رساني راجع به وضعيت حيات و تكامل جامعه يهودي در آلمان و خارج از آن مي باشد. هفته نامه جامعه يهود كه شماره آغازين آن در سال 1946 منتشر شد، در بدو امر پل ارتباطي ميان يهوديان و انجمن هاي باقيمانده بعد از جنگ بود. اين هفته نامه از سال 1973 توسط شركتي كه مسئول چاپ مطبوعات يهودي است و تحت نظر شوراي مركزي يهوديان آلمان فعاليت دارد به چاپ مي رسد و عملا پاسخگوي اين اطلاع رساني است. در سال 1989 كشور آلمان با تحول بزرگ ديگري روبرو شد كه بي تاثير بر قشر اقليت و جامعه يهود نيز نبود. با فروپاشي نظام كمونيستي در سوم ماه اكتبر ديوار ميان دو آلمان غربي و شرقي برداشته شد و آلماني متحد در جغرافياي اروپا شكل گرفت. طي چهار دهه از تاسيس جمهوري فدرال آلمان تا اتحاد مجدد دو آلمان، عادي ساختن زندگي جامعه يهود آلمان و همزيستي مهاجرين يهود از اروپاي شرقي با غربي ها به طور نامحسوس و مداوم ادامه داشت. به همين جهت در اكثر ايالات آلمان و شهر برلن كه پس از اتحاد دو آلمان پايتخت اين كشور محسوب مي شود، انجمن هايي متعلق به يهوديان تشكيل يافت. اهم وظايف اين انجمن ها در امور فرهنگي، مذهبي، اجتماعي و پرورشي خلاصه شد و به همين جهت اعضاي زيادي را جلب نمود. بدين ترتيب مجددا اجتماعات كوچك و انگشت شمار يهودي به اجتماعي مهم و قابل توجه در جامعه اكثريت تبديل شد. فروپاشي ديوار برلن و خاتمه دوران حيات كمونيست باعث شد يهوديان در كنار يكديگر در آلماني متحد و واحد زندگي كنند. از جهتي ديگر سقوط كمونيست، مهاجرت بسياري از يهوديان را از ديگر كشورهاي اروپايي شرقي به آلمان ميسر ساخت. به همين جهت طي ده سال اخير اعضاء انجمن ها تا سه برابر افزايش يافته است و به نظر مي آيد در سال هاي آتي اين رقم كماكان سير صعودي داشته باشد. بدين ترتيب دوره جديدي در حيات يهوديان آلمان آغاز شد. در اين راستا حمايت و پشتيباني شوراي مركزي يهوديان آلمان از اين مهاجرين بي تاثير نبوده است. چرا كه اين شورا خود را متعهد مي داند از ورود آنها به گرمي استقبال كند و آنان را در آغاز مرحله جديدي از زندگي خود ياري دهد. البته زحمت اصلي به دوش انجمن هايي است كه بايد به نوعي جمع تاره را با ساختار حاكم در انجمن ها هماهنگ سازند. در تابستان 1997 كرسي استادي در رشته «تاريخ و فرهنگ يهود» در يكي از معروف ترين دانشگاه هاي مونيخ به نام لودويگ – ماكسيميليانس به عنوان اولين تشكيلات ايجاد شده در يك موسسه علوم تاريخي شروع به كار كرد. از محاسن وجود چنين دانشكده اي مي توان به تحقيق و تفحص و آموزش مداوم و منظم در تاريخ و فرهنگ يهود، ارايه پايان نامه هاي دانشجويان و افزايش آگاهي علمي در اين راستا اشاره نمود. بدين ترتيب تاريخ و فرهنگ يهود نه به عنوان يك واحد درسي از دروس پايه يا غير اصلي بلكه به عنوان يك واحد درسي محسوب مي شود كه هر دانشجويي مجاز به انتخاب آن مي باشد. اين واحد بر اساس اهميت زماني و تاريخي در سه مقطع تاريخ قديم، تاريخ قرون وسطي و تاريخ نوين ارايه مي شود. در راستاي فراهم نمودن تحصيلات آكادميك در رشته تاريخ و فرهنگ يهود در اين دانشكده از پاييز سال 1999 آموزش زبان عبري جديد نيز آغاز گرديد. گشايش چنين واحد درسي در يك دانشكده علوم تاريخي براي اولين بار صورت گرفت. از آن زمان تاكنون واحدهاي درسي براي دانشجويان و مستمعين آزاد ارايه مي شود. نكته اي كه پس از تاسيس اين بخش آموزشي جلب توجه مي كند استقبال از كلاس هاي عبري جديد و زبان ييديش است. علاوه بر آن كتابخانه اين دانشگاه موفق شده است طي دو سال اخير با تهيه انتشارات جديدي از امريكا راجع به تاريخ يهود در كنار كتابخانه دولتي ايالت باواريا گسترش يابد. در مقاطع تحصيلي قبل از دانشگاه نيز جامعه يهود آلمان پس از جنگ فعاليت خود را مجددا از سر گرفت. در تابستان 2000، اولين گروه از دانش آموزان شاغل به تحصيل در مدرسه كليميان در مركز شهر برلن موفق به اخذ ديپلم دبيرستان شدند. دستيابي به چنين هدفي براي اولين بار پس از جنگ جهاني دوم در كشور آلمان آنهم در شهري كه زماني مركز درگيري هاي ضديهودي بود، موفقيت بزرگي براي جامعه يهود آلمان محسوب مي شود. ساختمان اين مدرسه خصوصي كه زماني محل انتقال يهوديان به اردوگاه هاي مرگ بود، هم اكنون پرورش دهنده ذهن هاي فعال و متفكري است كه اعم از يهودي و غير يهودي به دور از هر تعصب در اين مدرسه به تحصيل اشتغال دارند. جامعه يهود آلمان از لحاظ رعايت اصول شرعي نيز تا حد توان فعال بوده است. هم اكنون در اكثر شهرهاي مركزي اين كشور از جمله برلن، فرانكفورت و مونيخ خوراك هاي تهيه شده بر اساس قوانين شرعي (كاشر) اعم از لبنيات، خوراك هاي غيرلبني و غيره عرضه مي شود. علاوه بر موارد فوق انجام مراسم مذهبي در اعياد و روزهاي مقدس در كليه كنيساها انجام مي گيرد. نمازهاي جماعتي واجب سه گانه در ساير روزهاي سال نيز در شهرهاي بزرگ و مراكز ايالتي با شركت علاقمندان برگزار مي شود. جديدترين فعاليت جامعه يهود آلمان كه تعداد افراد آن در حال حاضر بالغ بر هشتاد هزار تن مي باشد، برگزاري جشن پنجاهمين سالگرد تاسيس شوراي مركزي يهوديان آلمان در ژوئيه سال 2000 ميلادي بوده است. در اين مراسم كه با حضور صدراعظم اين كشور برگزار شد، رييس فعلي اين شورا ضمن قدرداني از زحمات روساي قبلي، گزارش از فعاليت هاي انجام شده و برنامه هاي آتي اين شورا ارايه نمود. |
|