|
|
دی
78
بخش قابل توجهي از علوم امروزي كه حاصل پژوهش و تحقيقات مراكز علمي چند قرن اخير است ، ريشه در تعاليم علماي (عمدتاً مذهبي) هزارههاي گذشته دارد . بسياري از اين تعاليم به علت سطح پائين فرهنگ عمومي زمانه و پيچيده بودن متون علمي ، براي عامه مردم غير قابل درك بوده و معمولاً تنها در حد يك اعتقاد و باور ديني در اذهان باقي ميماندند. امروزه ، با پيشرفتهاي علمي و ارتقا سطح درك و آگاهي عموم ، ميتوان به بازخواني و مقايسه اين متون پرداخت و پرده از رازهاي گذشته برداشت . در اين شماره و شمارههاي آتي ، چند نمونه از اين نكتههاي پنهان در متون ديني ذكر ميشود. 1 : چگونگي توليد عسل يكي از اصول مذهبي دين يهود در مورد قوانين خوراكيها ( كشروت ) چنين است : آنچه كه از يك حيوان حرام بدست آيد ، حرام است و آنچه كه از يك حيوان حلال حاصل شود ، حلال است. بطور مثال استفاده از شير يك پستاندار ناپاك، و يا تخم يك پرنده يا ماهي حرام گوشت ، ممنوع ميباشد. زنبور عسل نيز موجودي است كه فاقد قابليت استفادة خوراكي از نظر شرعي ميباشد. بنابراين طبق اصل فوق الذكر ، فرآوردة اين حيوان كه همان عسل است نيز بايد از نظر شرع حرام اعلام شود. چرا كه ظاهرا عسل نيز همانند شير و يا تخم حيوان است كه به هر جهت در ماده اوليه آنها، ذراتي از وجود همان حيوان وارد شدهو آن را ناپاك نمودهاند. شاهد اين امر نيز ورود مادة اوليهاي بنام شهد است كه در بدن زنبور دچار تغييراتي ميگردد و به شكل عسل خارج ميشود. تحقيقات علمي اخير نشان دادهاند كه زنبور عسل داراي دو نوع معده است : 1- معدهاي براي هضم غذا 2- معدهاي مخصوص توليد عسل. در معدة دوم كه به عسل اختصاص دارد ، هيچ گونه ترشحات معمول براي هضم و تغييرات از بدن زنبور ترشح نميگردد. در اين معده تنها آنزيمهايي براي شكستن مولكولهاي شهد ترشح ميشوند . اين آنزيمها ، مولكول شهد را از حالت دو قندي به شكل يك قندي تبديل ميكنند (شهد تركيبي از مقادير نسبتا برابر گلوكز و فروكتوز است). پس از آنكه اين آنزيمها واكنش مذكور را كامل كردند و شهد به عسل تبديل شد ، بطور كامل از محيط عمل خارج ميشوند، به گونهاي كه هيچ ذرهاي از آنها در عسل باقي نميماند و زنبور اين شهد تغيير يافته را بدون هيچگونه اختلاطي با مواد اضافي، به بيرون (سلولهاي كندوي عسل ) دفع ميكند. اين تحقيقات تنها در عصر حاضر صورت گرفتهاند و بطور حتم اگر از يك مرجع علمي فرضي در دوران اولية اعطاي تـورات خواسته ميشد كه نظر خود را دربارة استفاده از عسل بر اساس قوانين شرع اعلام نمايد ، عسل همانند شير و يا تخم حيوان ناپاك ، حرام اعلام ميشد. اما در تلمود ( شرح جزئيات تـورات به شكل شفاهي ) به صراحت حكمي دربارة عسل اعلام شدهاست: عسل زنبور حلال است . به اين دليل كه آنها شهد را به جسم خود وارد ميكنند ، اما آن را بصورت ترشح از جسم خود خارج نميكنند (گماراي بِخُورُوت 7 ب) در تلمود، تعاليمي بطور سينه به سينه دربارة اين موضوع انتقال يافتهاست كه توليد عسل فرآيندي مانند توليد شير يا تخم حيوان نيست كه وابسته به جسم آن حيوان باشد ، بلكه تقريبا به همان صورتي كه شهد وارد ميشود ، به همان صورت و بدون امتزاج با ترشحات خود حيوان از آن خارج ميشود. *** 2 : كشف پادزهر يا واكسن بيماري هاري يكي از مهمترين اكتشافات علمي عصر حاضر ، موضوع درمان يك بيماري با استفاده از ميكروب ضعيف شدة همان بيماري است. اين كشف حاصل تلاشهاي دكتر لويي پاستور است كه مطالعات و آزمايشهاي اولية خود را دربارة بيماري هاري آغاز كرد و پس از حصول موفقيت در آن زمينه ، تحقيقات خود را به ساير بيماريهاي مشابه نيز تعميم داد. روشن است كه حاصل اين تحقيقات منجر به نجات جان ميليونها بيمار در سراسر جهان گشت. در كتاب كه مؤلف آن يكي از افراد هم دورة دكتر پاستور است نقل قولها و شهادتهاي موثقي ذكر شدهاند كه همگي تأكيد دارند كه منشاء تحقيقات علمي لويي پاستور براساس گفتاري از تلمود بودهاست. ماجرا از اين قرار است كه يكي از نزديكان پاستور بنام هاراو دكتر " ييسرائل مايكل رابينوويچ " كه در پاريس زندگي ميكرد ، تلمود را به زبان فرانسه ترجمه نمود. ترجمة يكي از بخشهاي تلمود (سِدِر موعِد ) به دست پاستور رسيد و او با مطالعة آن، به جملاتي برخورد كرد كه موجب تحولي در تحقيقاتش شدند : حخاميم (علماي ديني) فرمودند پنج علامت در سگ هار قابل تشخيص است : دهانش باز است ، آب دهانش جاري است، گوشهايش افتاده و آويزان هستند ، دم او در ميان رانهايش قرار ميگيرد و در كنار معابر حركت ميكند. برخي نيز عقيده دارند كه او سعي در پارس كردن دارد اما صدايش به سختي شنيده ميشود ( گماراي يُوما 83 ب) كسي كه سگ هار او را گاز گرفتهباشد ، از غشاء كبد آن سگ به فرد بيمار ميخورانند . ( گماراي يوما 84 الف) پاستور با خواندن اين مطلب براي استفاده از ميكروب ضعيف شدة همان بيماري براي درمان آن الگو گرفت و نتيجة عمل او امروزه به خوبي مشهود است . *** 3- كروي بودن زمين : يونانيان باستان تصور ميكردند كه زمين روي دم سه نهنگ بزرگ قرار دارد. عدهاي نيز بر اين عقيده بودند كه زمين بر پشت سه فيل بزرگ قرار دارد و عقايدي از اين قبيل بسيار متداول بود. وجه مشترك در تمام اين تصورات، مسطح بودن زمين بود و هرگونه اظهار نظري درباره كروي بودن آن ، غير منطقي و خندهآور به نظر ميرسيد. امروزه با پيشرفت علم و به ويژه عسكبرداريهاي فضايي، كروي بودن زمين حتي براي كودكان هم امري بديهي است . هر چند كه با توجه به امكانات علمي و آگاهيهاي مردم در قرون گذشته ، اعتقاد به مسطح بودن زمين نيز براي آنها امري دور از انتظار به شمار نميرفت . در كتاب زوهر كه در برگيرنده تعاليم و تفاسير عرفاني تورات است و حدود دو هزار سال پيش به رشته تحرير درآمده است ، موضوع كروي بودن زمين ، اختلاف زماني روز و شب در نقاط مختلف آن، طولاني بودن روز در نقاط قطبي و . . . عنوان شدهاست: " تمام مناطق مسكوني ( زمين و هرچه بر آن قرار دارد ) مانند يك توپ ، دايرهوار ميچرخد، افرادي در نيمه پايين آن زندگي ميكنند و عدهاي در بالا آن. تمام اين افراد به خاطر موقعيت آب و هوايي منطقه خود ، در چهره داراي تفاوتهايي هستند . ( عليرغم گرد بودن اين نواحي ) ، افراد ساير نقاط نيز مانند همة انسانها روي زمين ميايستند. بنابراين جايي در جهان هست كه در حالي كه براي مردم آن جا روشنايي است ، براي ديگران شب و تاريكي است و جايي در دنيا وجود دارد كه هميشه روز ( روشنايي) است و شب ( تاريكي) مگر براي مدت زمان كوتاهي براي آنها يافت نميشود. به همين دليل است كه در تهيليم (مزامير داوود 139:14) چنين آمدهاست : حد-ايا تو را حمد خواهم گفت ، زيرا از كارهاي مهيب تو حيران گشتم ، كه اعمال تو پوشيده و عجيب هستند. . . " در يكي از تفاسير كتاب پيدايش (برشيت ربا) چنين آمده است: «چرخ آفتاب، جلدي دارد» اين تفسير بر پاية آيهاي از تهيليم (مزامير حضرت داود) قرار دارد كه ميفرمايد (خد.اوند) براي (مجموعة) خورشيد، پوششي مانند خيمه قرار داد. اين پوشش كه در عبري اصطلاحا «جلد ج- » ناميه ميشود، به كرات در متون مذهبي مورد استفاده قرار گرفته است و عقيدة علماي يهود بر آن بوده است كه نور و گرماي خورشيد بدون وجود اين «جلد» براي ساكنان زمين مضر و چه بسا مرگبار ميبود. به طور مثال در تلمود (باوا مصيعا 86 ب) گفته شده زماني كه حضرت ابراهيم به دستور خد.اوند براي اولين بار فرمان ختنه (ميلا) را اجرا كرده بود در سومين روز بيماري او، به خاطر آن كه رهگذران بيابان مزاحم آن حضرت نشوند و او مجبور به پذيرايي از آنها نگردد، هوا بسيار گرم شده بود، گويي كه خد.اوند خورشيد را از «جلد» خارج كرده بود تا كسي توان عبور از آن بيابان را نداشته باشد. و يا در يكي از كتب انبياء يهود (ملاخي، فصل 3) آمده است كه روز حسابرسي به اعمال شريران و ظالمان روزي خواهد بود كه چون گرماي تنور سوزان است و آنان در شعلههاي گرماي آن روز ميسوزند. و در تفاسير اين بخش (برشيت ربا)، علت اين گرما و شعلههاي سوزان معنوي اصطلاحا به خارج ساختن خورشيد از جلد و غلافش توسط خد.اوند نسبت داده شده است. علماي ديني در دوران قديم از پايه و اساس علمي اين «جلد» ويژة خورشيد اطلاعي نداشتند و تنها بر مبناي ايمان به گفتار انبياء و متون تورات، پذيرفته بودندكه در نبود اين «جلد»، خورشيد آسيبهايي سنگين به انسان وارد ميسازد. مطالعات و تحقيقات امروزي دانشمندان نشان داده است كه خورشيد، كرهاي است از گازهاي با درجه گرمايي بسيار بالا كه درجه حرارت سطح آن حدود 6000 درجه سانتي گراد است و اين دما در مركز آن به 1500000 درجه نيز ميرسد. اين گرما ناشي از فعل و انفعالات جوشش اتمي است و در اثر اين واكنشها، توفانهاي عظيمي در سطح خورشيد رخ ميدهد و اشعههايي-«x (رونتگن) و گاما- » نيز از آن ساطع ميشوند. اما پس از سطح بيروني خورشيد، سطح دومي همچون هالهاي آن را فرا گرفته است كه اثرات و اشعههاي حاصل از توفانهاي سطح اول را در خود جذب كرده و يا از شدت آنها ميكاهد. اين سطح دوم را «جلد» مينامند. در وراي اين سطح نيز، سطح سومي «تاج» مانند وجود دارد كه در تخفيف و كاهش گرما و اشعههاي مضر، مؤثر است. اين سطح را «فوتوسفر» مينامند. براي دانشمندان اكنون كاملا روشن است كه بدون وجود اين سطوح دوم و سوم كه مانند جلد و قاب، خورشيد را در برگرفتهاند، اشعههاي ساطع شده از خورشيد بخشهايي از زمين را ميسوزاند و به موجودات ساكن در آن آسيبهايي جدي وارد ميكرد. *** |
|