|
|
ارديبهشت 84 بشريت هرگز از ياد نخواهد برد وقتي كه دولت فرانسه اعلام كرد به دلايلي ميخواهد پخش برنامه سحر را از ماهواره مربوط قطع كند، رئيس شبكه سحر بلافاصله جلو دوربين سيماي جمهوري اسلامي ايران ظاهر شده و ادعا كرد به دليل آن كه شبكه سحر «افسانه مجعول هولوكاست» را افشا كرده است و گويا در برنامههاي خود به اثبات رسانده كه نازيهاي هيتلري گناه قابل ذكري نكردهاند...! و هيچ يهودي عمداًَ از طرف فاشيستها كشته نشده و موضوع يهوديكشي نازيها افسانهاي بيش نيست...! دولت فرانسه به اين اقدام دست زده است.
بعد از آن كه آقاي عبدالحسين برزيده كارگردان محترم سينمائي براي اثبات اين نظريه به كشور لبنان سفر كرده تا براي شبكه سحر فيلمي بسازد و «راز كورههاي آدمسوزي يهوديان را فاش كند و به گفته خودشان براساس مستندات تاريخي ...! ادعاي صهيونيستها را درباره اتاقهاي گاز و كورههاي آدمسوزي رد كرده و آن را فاقد مستندات تاريخي بداند». بعد از آن كه آقاي جمال شورجه فيلمساز باسابقه دست از همه جا كوتاه دامان يهوديان عتيقه فروش را گرفت و آنها را تا خيابانهاي لندن تعقيب كرد تا در فيلم و سريال «وعده ديدار» با حجم وسيع تبليغاتي در صدا و سيما بتواند ثابت كند كه آثار فرهنگي و عتيقه ملي و ديني ايرانيان را يهوديان غارت كردهاند...! و ديگران معصوم و بيگناه ناظر بودهاند تا اين شياطين ...! هر چه ميخواهند بكنند ...! بعد از اين كه آقاي نادر طالبزاده چون يك قديس در تلويزيون ظاهر شده و چون يك مجتهد جامعالشرايط در تفاسير قرآن كريم هر چه به نظر خودش ميرسيد وحي مُنزل دانست و فيلم و سريال «بشارت منجي» را سرهمبندي كرد و آموزههاي خود را در فرنگستان تئوري ملت شريف ايران دانست و هر چه بدو بيراه در ادبيات فرنگي بود به يهوديان نسبت داد و يادگرفتههاي خود را در هاليوود بيمحبا به ريش تماشاچيان آويزان كرد كه...! يعني فـرمان فلك در هـاليوود و هـمه جاي دنـيا در دست لابــي يهوديان و صهيونيستها است...! و هيچ فيلمي تاكنون ساخته نشده كه توطئه صهيونيستها در آن از طرف آقاي طالبزاده كشف نشده باشد و قس عليهذا ...! بعد از اين كه در سريال «دسيسه» خون كودكي به كودك ديگري كه البته يهودي بوده است ...! خورانده شد و پس مانده آن در فطير، نان مقدس كليميان ريخته شد تا دروغ ساخته شده سازمانهاي جاسوسي تزارها و استالينهاي زمان براي هزارمين بار نمايشگر، ابتذالي به ياد ماندني باشد. بعد از آن كه در سريال «چشمان آبي زهرا» فيلمسازان بيهويت نشان دادند كه ميشود با چاقو از چشمخانه، چشمان كودكي را بيرون كشيد و به چشمان كور يك كودك يهودي پيوند زد تا بينا شود... ! بعد از آن كه مديران صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران اجازه دادند تا در هر فيلم و سريالي فقط دامن يهوديان آلوده به گناه تصوير شود و تمام مقدسات و اعتقادات ديني يهوديان و روحانيت كهنسال يهودي به مسخره گرفته شود.
و بعد از آن كه اعتراضات ما به مسئولين صدا و سيما و ساير مسئولين به جائي نرسيد و گروهي با پيشزمينه فكري نژادپرستانه و برخلاف روش روحانيون شيعه از سر ناسازگاري و توهين و ايجاد ناامني فضاي مقدس تنفس ملت ايران را به سم نژادپرستي آلوده كردند و حتي به تذكرات بالاترين مسئولين مملكتي توجهي ننموده و اين كجراهه را هر روز سريعتر از روز قبل پيمودند. بعد از اين همه: بي آنكه اين فكر باطل را بپذيريم كه يهوديان مبري از هر خبط و گناهي بوده و تافته جدا بافته هستند...! بر آن شديم تا با تفضل الهي و استفاده از حق طبيعي خود با ملت بزرگوار ايران سخن بگوئيم. خدايا تو گواه باش كه اين نوشته از سر حمايت از بزرگنمائي صهيونيستها در ارتباط با آن چه در جريان جنگ دوم جهاني گذشت و يا دفاع از اقدامات ارتش اسرائيل در برابر خلق قهرمان فلسطين و يا ترس جامعه يهودي از تحريكات گوناگون عليه اين مردم صديق، نوشته نشده. و از آن جا كه نويسنده خود را به فرهنگ نجيبانه و كهن ملت ايران و ارزشهاي انقلاب اسلامي ايران كه خون شريفترين فرزندان اين ملت پشتوانه آن است متعهد و پايبند ميداند و فرياد رساي پير پارسا و علمدار ظلمستيزي در قرن ما امام راحل را هنوز در گوش خود دارد، به خود حق ميدهد: گوشههائي از حقيقت انكارناپذير فجايع نازيها و دستآورد اقدامات فاشيستي در جريان جنگ دوم جهاني را عيان سازد تا ملت آگاه ايران، همچنان كه در تاريخ ديرپاي خود داوري صادق بوده، در مورد اظهارنظرهاي مغرضانه بعضي نابخردان قضاوت كند. در ضمن اگر بعضي حضرات ....! تلويزيوني گوش شنوائي داشته باشند دلال مظلمه ديگران قرار نگيرند... . 1- در نامهاي كه جناب آقاي سيد شامير كاظميني معاون محترم اجرائي و حوزه رياست سازمان صدا و سيما در ارتباط با نامه اعتراض انجمن كليميان به دفتر رياست جمهوري در تاريخ 29/11/1383 ارسال داشته و رونوشت آن را به انجمن كليميان فرستاده اند، نكتهاي وجود دارد كه نميتوان آن را ناديده گرفت. در بخشي از اين نامه آمده است: «با لحاظ قرار دادن رشد فرهنگي جامعه نسبت به تجزيه و تحليل اين قبيل مسائل و درك صحيح مخاطبين فهيم از پيام نهفته در چنين سريالهايي، مسلما به هيچ عنوان «اعمال ننگين و ضدبشري صهيونيسم بينالملل به پيروان دين الهي يهوديت تعميم نخواهد يافت». يادآوري اين نكته نشان از صداقت نويسنده محترم نامه دارد، و اگر قبول استدلال ايشان نبود و به جز ملت فهيم ايران، صدا و سيما مخاطبين ديگري داشت بيشك با برنامه هاي اصولا ضديهودي و نه ضدصهيونيستي سيماي جمهوري اسلامي ايران تا امروز يك نفر يهودي در ايران باقي نمانده بود و توطئه صهيونيستها براي كوچاندن ايرانيان يهودي به اسرائيل تكميل شده و به مرحله اجرا رسيده بود. 2- اگر گفته ها و نوشته هاي آقاي روژه گارودي (نويسنده فرانسوي) كه از يك مسيحي متعصب، اظهار ندامت نموده و تا عضويت كميته مركزي حزب كمونيست فرانسه پيش رفته و بعد از آن به اسلام روي آورده و براساس قراين اخيراً كُنج عُزلت گزيده است، ملاك مورد قبول و استناد برنامه سازان صدا و سيما ميباشد، بايد يادآور شويم كه آن بنده خدا هيچگاه اصل ماجراي كشتار يهوديان به وسيله نازيهاي هيتلري را انكار نكرده بلكه رقم شش ميليون كشته يهودي را در جريان جنگ دوم جهاني غيرواقعي ميداند و آن را حدود يك ميليون نفر تخمين زده است و تاكيد بر اين موضوع دارد اگر جنگ دوم جهاني به روايتي بيش از 40 ميليون كشته داشته، رقم يك ميليون يهودي، آنقدر نيست كه در مورد آن اين همه سروصدا ايجاد كنند...! و پُر بي جا نگفته است. با اين همه، بيترديد شرافت آدمي روشنفكر بايد خدشهدار شده باشد كه به شمارش قربانيان بپردازد. به واقع كدام انسان شرافتمندي به خود حق ميدهد بگويد اگر 40 ميليون انسان ظالمانه نابود شوند و مثلا يك ميليون آنها يهودي باشند موضوع مهمي نيست. بديهي است اصل مسئله اين است كه طاعون فاشيزم اروپا و جهان را به آتش و ظلم و ستيز كشيده و كشتار بيرحمانه، نفيبلد، تجاوز و آزمايشهاي وحشيانه ژنتيك توسط پزشكان نازي كه مخصوصاً روي بدن يهوديان زنده اعمال شده و آنها را زنده زنده به آدمهاي محكوم به مرگ تبديل كردهاند. با هيچ هياهوئي قابل انكار نيست. كليه اسنادي كه وجود اردوگاههاي كار اجباري و سالن مرگ و كورههاي آدمسوزي را در اردوگاههاي نازيها در آشويتس – بوخنوالد- بلنريك - مدانگ– ترابلينكا- داخائو، اثبات ميكند از مدارك سري ارتش نازي به وسيله قواي متفقين كشف و اعلام شده است و اين اسناد فقط مربوط به كشتار يهوديان نيست تئوري ضد بشري برتري نژاد ژرمن و پاك كردن همين نژاد برتر از عواملي كه موجب ناخالصي آن شده است چنان وحشيانه و دور از شأن انساني است كه تاريخ از يادآوري آن شرم ميكند. بخوانيد توحش نژادپرستان را ....! سلولي در كلينيك روانكاوي «ابجيريك درالتويل» آلمان، نمونههاي رنگ مو و وسايل اندازهگيري كه به وسيله دكتر «ارنست دودمن» براي تعيين ويژگيهاي نژادي و فيزيكي در تحقيقات ژنتيكي استفاده ميشد و پوسترهائي از آلمانيها در حال پاكسازي اعضاي خانواده معشوقههايشان به خاطر عيبهاي ژنتيكي- ابزار پاكسازي، همانهائي كه به طور مستمر در مورد 400 هزار زن و مرد در زمان حكومت نازيها امتحان شد- عكسهائي از كودكان كور آلماني در حال يادگيري تشخيص نژادهاي مختلف از طريق لمس نيمتنههاي مومي و هولناكترين موارد ديگر نمونههائي از اقدام به كشتن پنج هزار كودك معيوب آلماني را كه توسط دكتر اطفال در يك كلينيك اطفال آلماني انجام شده ثابت ميكند. «در مورد ثبت شده ديگر با استفاده از مونواكسيد كربن بيش از هفتاد هزار نفر از اين گونه افراد را مسموم كردند كه در بين آنها بيماران هنرمند «شيزوفرنيك» آلماني نيز بودند، هنرمنداني كه نقاشي و آثارشان بر روي ديوارهاي كلينيك كشتار، وجود داشته است. تا سال 1945 در جريان اجراي برنامه «ادتاترياي» (پاكسازي نژادي نازيها) بيش از دويست هزار نفر آلماني به قتل رسيدند». اين است نمونه مختصري از آن چه فاشيستها بر هموطنان خود روا داشتند و يا در اصطلاح خودشان در پاكسازي نژادي آلماني به عمل آوردند. اما در مورد يهوديان: براي آن كه بدانيم بيرحمي و توحش نازيهاي هيتلري با يهوديان چقدر عميق و گسترده بوده است، لازم نيست در اردوگاههاي مرگ جنازهها را شمارش كنيم. كافي است كتاب «نبرد من» نوشته آدولف هيتلر را ورق بزنيد و بخوانيد كه «شرط اول وجود پايدار بشريت دولت نيست، بلكه نژاد است ...! كه سراسر دنيا را به خدمت تمدن برتري در خواهد آورد...! گاهي روزنامههاي مصور عكس و تصوير سياهپوستي را به نظر قدرتمندان ما ميرسانند و مينويسند كه اين سياهپوست در فلان ناحيه و فلان مملكت وكيل دادگستري، استاد، يا كشيش و يا آوازهخواني مشهور شده است و در اين حال قدرتمندان حيوانصفت ما ...! زبان به تمجيد و تحسين آثار و نتايج اعجازآميز اين تعليم و تربيت ميگشايند و از نتايجي كه از تعليم و تربيت نوين به دست آمده به ديده احترام نگاه ميكنند و در اينجا يهوديان مكار و حيلهگر ...! دليل ديگري به دست ميآورند و بدينوسيله در راه تلقين تئوري خود كوشش ميكنند و ميخواهند تئوري خود را كه «مساوات و برابري انسانها» نام دارد به مغز ملتها فرو كنند...! ناگفته پيداست كه يكي از دلايل دشمني هيتلر با يهوديان اين بوده است كه بزرگان آنها از قبيل آلبرت اينشتين تئوري مساوات و برابري را در آلمان تبليغ ميكردند. در اين نوشته قصد آن نداريم كه فقط يهوديان را قربانيان وحشيگري نازيها بدانيم و به موارد ديگر از حيوانصفتي فاشيستها اشاره ميكنيم تا ميزان كينهتوزي و دشمني بيحد هيتلريها در مورد يهوديان كه اولين طعمه اين گرگهاي خونخوار بودهاند آشكار گردد و در باور وجدانهاي شريف بگنجد كه فاشيستهاي هيتلري براي اجراي نقشه به اصطلاح «حل نهائي مسئله يهود» از هيچ جنايتي فروگذار نكردهاند. «شب دوم اوت 1944 كورهها مجدداً مشغول به كار شدند ولي در اين شب اين يهوديها نبودند كه در كورهها ميسوختند، بلكه كوليهاي مسيحي آلمان و اطريش بودند كه سوخته ميشدند. در اين جريان به دستور پزشك نازي بازداشتگاه «منگله» اجساد دوقلوها را به سالن كورهها نبردند، بلكه دكتر منگله با گچ روي سينههاي كوچكشان نوشته بود براي تشريح، دوقلوها در سنين مختلف بودند از كودك شيرخوار تا شانزدهسالهها مورد آزمايشهاي وحشيانه ژنتيك قرار ميگرفتند». در مورد كشتار يهوديان در جنگ دوم جهاني فقط به دو نكته اشاره ميكنيم و مطلب را به پايان ميرسانيم: «شب قبل چند قطار مملو از يهوديان يوناني ساكن جزيره «كورفو» واقع در مديترانه وارد اردوگاه شدند و تا صبح همه در كورههاي آدمسوزي خاكستر شدند». «انتقال اين عده از كورفو به آشويتس 27 روز طول كشيده بود، ابتدا آنها را در چند كشتي بار كردند و بعد از تخليه از كشتي، بار چند واگن مخصوص حمل حيوانات نمودند و در تمام مدت 27 روز در واگنها زنداني بودند، بدون آب يا غذا و امكان دفع نيازهاي معمولي، به طوري كه وقتي قطارها به ايستگاه آخر رسيدند و افراد اس – اس، لاك و مهر واگنها را شكستند، برخلاف معمول هيچكس از واگنها پياده نشد و اصلا جنب و جوشي محسوس نگرديد، وقتي تخليه واگنها شروع شد بيش از نصف مسافران نگونبخت جان به جان آفرين تسليم كرده بودند و بقيه قدرت شناسائي و برخاستن نداشتند و نفس كشيدن آنها محسوس نبود – به دستور فرمانده اردوگاهها همه مسافران يك جا نابود شدند...» نمونههايي از اين گونه بسيار است. هر انسان شرافتمندي كه در مقام قضاوت قرار بگيرد از خود ميپرسد بالاخره حدود سه ميليون جمعيت يهودي لهستان (بنابر آمار اعلام شده از طرف دولت لهستان در سال 1939) در سال 1946 كجا رفتند و چه سرنوشتي بر آنها گذشت ...؟ پاپان مطلب اين كه هيچ كينهاي از ملت آلمان بر دلهاي يهوديان جهان باقي نيست. اقدامات ديوانهوار نازيها را هيچكس به حساب ملت يا فرهنگ آلمان نميگذارد، فراموش نكنيم بيشتر بزرگان يهودي علم و هنر و ادبيات اروپا از ميان ملت آلمان برخاستهاند. براي اين كه اين شبهه پيش نيايد كه يهوديان مثل گوسفندان دست و پا بسته تسليم جنايات هيتلريهاي بيرحم شدهاند. بد نيست يادي از قيام دلاورانه يهوديان ساكن محله يهوديان در ورشو «گتو ورشو» داشته باشيم. در اين قيام دلاورانه كه روز 19 آوريل 1943 با كمك پارتيزانهاي لهستاني و يوگسلاو به عمل آمد، جوانان يهودي با چند اسلحه كهنه و چاقو و تبر و چوب با سربازان سراپا مسلح هيتلري جنگيدند. البته پيدا بود كه در اين نبرد نابرابر همه ساكنان گتو كشته خواهند شد و به جز گروهي كوچك كه در جنگلهاي اطراف ورشو به پارتيزانهاي لهستاني پيوستند نشاني از بقيه به دست نيامد. اما حماسه قيام گتو ورشو يكي از علل تغيير سرنوشت جنگ و شكست فاشيزم بود و تنها در ورشو نبود، در گتوهاي «ويلنا»، «بياليستوك»، «كراكوب» و «بندين» در دهها محله تجمع ديگر يهوديان در اروپا مقاومتهايي صورت گرفت كه البته هيچكدام به وسعت و تأثير «قيام گتو ورشو» نبود و پاس ميداريم خاطره رهبر شهيد گتو ورشو را «مردخاي ائيولويچ» |
|