انجمن کلیمیان تهران
   

حییم سوتین

   

 

آبان و دی 80
علی اصغر قربانی
تلخیص: مارینا ماهگرفته
 

پیشگام نقاشی قرن بیستم:

haim sutin"حییم سوتین"haim sutin نمونه کامل و تمام عیار هنرمند تبعیدی بود .در آرزوی آن که نقاش بشود از شهری کوچک و یهودی‏نشین به پایتخت نقاشی جهان (پاریس) کوچ کرده بود، اما چه از نظر جسمانی و چه از لحاظ معنوی و فرهنگی در تبعید به سر می برد. "سوتین" در سال 1893 (یا 1894) در شهر کوچک و یهودی نشین "اسمیلوویچ" در لیتوانی به دنیا آمد، دهمین فرزند خانواده بود، پدرش خیاط تهیدستی بود و جایگاه این حرفه از نظر موقعیت اجتماعی در پله اول نردبان رده بندی های طبقاتی قرار می گرفت ."حییم" خیلی زود اشتیاقی را که به هنر داشت بروز داد و بلافاصله با مخالفت پدرش روبه رو شد . در جامعه کوچک و بسته ای که حییم در آن می زیست ،سنت ها و باورهای دیرینه یهودی معیارهای زندگی را تعیین می کرد و بر اساس همین معیارها، طراحی و نقاشی کردن گناه شمرده می شد.
بارها از سر ناچاری و به این امید واهی که کسی به حال و روزش دلسوزی کند و برایش غذا بخرد ، کنار رستوران می ایستاد .ب این همه رفتن به "موزه لوور" و تمرین نقاشی و طراحی کردن کاری بود که در انجام آن کوتاهی نمی‏کرد.
نخستین تجربه هنرنمایی "حییم" در بیرون از خانه به فاجعه انجامید ، او از سر سادگی از حاخام محل که او را انسانی مهربان و پاک دل انگاشته بود خواهش کرد که چند دقیقه یی مدل او شود و اجازه بدهد چهره او را نقاشی کند ، اما حاخام به پسرش که همراه او بود دستور داد تا "حییم" را چنان کتکی برنند که تا عمر دارد خیال طراحی کردن را از سر بیرون کند و از آنجا که او از این کتک خوردن سخت آسیب دیده بود، حاخام مبلغی به عنوان غرامت به مادرش پرداخت و مادر هم این پول را در اختیار فرزندش گذاشت تا هر طور که صلاح می داند به آموختن نقاشی بپردازد.
"حییم" در سال 1909 در شانزده سالگی همراه دوست نزدیکش "میشل کیکوین" که او هم آرزوی نقاش شدن را داشت راهی "مینسک" شدند. آن دو برای گذاراندن معاش و برای آن که دست کم یک بار در روز شکم خود را سیر کنند ، به هر کاری از باربری تا عملگی تن می دادند، اما حضور یافتن در کلاس های هنرکده خصوصی که در آن نام‏نویسی کرده بودند بر همه چیز ارجع بود.بعد از مدتی "حییم" وارد مدرسه هنرهای زیبا شد و در سال 1913 بعد از تمام کردن مدرسه هنرهای زیبا ، همراه دوستش وارد پاریس شدند. "حییم" در پاریس هم وضع مالی خوبی نداشت و برای این که زندگی را بگذراند از انجام هیچ کاری روی گردان نبود، شب ها در ایستگاه قطار باربری می کرد و اگر شغل ثابتی می یافت ، روز بعد به علت شلختگی بیرون می انداختند .آن طور که بعد ها خودش گفت ، همیشه گرسنه بود. بارها از سر ناچاری و به این امید واهی که کسی به حال و روزش دلسوزی کند و برایش غذایی بخرد، کنار رستوران می ایستاد . ب این همه رفتن به "مرزه لوور" و تمرین نقاشی و طراحی کردن کاری بود که در انجام آن کوتاهی نمی‏کرد.
"حییم" با هر مصیبتی که بود به مطالعه و آموختن نقاشی ادامه داد. او به سبب شیوه نقاشی خود که با نوعی هیجان جنون آمیز همراه بود ، شهرت یافت و شهرت او در زمان حیاطش بیش از نقاش هم دوره و همسایه اش (آمادئو مودیلیانی) بود که او نیز مشکلات سوتین را داشت . در سال 1937 چندین اثر او در نمایشگاه نقاشان مستقل به نمایش گذاشته شد و این افتخاری بود که کمتر نصیب نقاشان خارجی مقیم پاریس می شد.آغاز جنگ جهانی دوم برای "حییم" با مصیبت های مضاعف همراه بود و زندگی او را بار دیگر دگرگون کرد. در این روزها با نامزد آلمانی خود در دهکده ای در حومه پاریس زندگی می کرد .از آنجا که هر دو یهودی و خارجی بودند اجازه بازگشت به پاریس را نیافتند ولی سرانجام "حییم" به علت بیماری و دلایل پزشکی اجازه یافت که برای معالجه به پاریس باز گردد . اما هنگامی که نامزدش خواست پنهانی به او بپیوندد از سوی نازی ها دستگیر شد و به همراه گروهی از یهودیان دیگر روانه بازداشتگاه شد و دیگر کسی خبری از او نشنید.امریکایی ها از "حییم" دعوت کردند به امریکا سفر کند اما او تمام اوراق هویت خود را گم کرده بود و نتوانست از این دعوت استفاده کند. زندگی در پاریس ، آن هم در روزهایی که در اشغال نازی ها بود بسیار خطرناک بود، نام "حییم " جزء یهودیان مقیم پاریس ثبت شده بود و جایش هر لحظه در خطر بود. "حییم" ناگزیر با اوراق هویت جعلی پاریس را ترک کرد و به دهکده کوچکی پناه برد ، اما در دهکده هم از شر کنجکاوی مردم در امان نبود و حضور ناگهانی او شک مردم را برانگیخته بود. هیجان و اضطراب مداوم، درد معده مزمن او را شدت داده بود ت این که در سال 1943 زخم معده او را از پای در آورد.
نقاشی هایش تجسیم یک فریاد و بازتاب بیگانگی ها و طرد شدن ها بود.
"حییم" در پایان قرنی به دنیا آمد که در آغاز آن ، بیانیه هایی در باب آزادی هنرمندان صادر شده بود . در سراسر قرن نوزدهم ، واژه هنرمند یا معادل "یاغی" بود و یا "خیالباف" و در هر دو حالت تمام مسئولیت ها به گردن خودش بود، یا خودش را تافته جدا بافته می انگاشت و یا دیگران او را به چشم بیگانه نگاه می کردند. "حییم" تمام عمر در جامعه‏ای زیست و نقاشی کرد که به آن تعلق نداشت . در شهر و دیار خود، چون نقاشی می کرد، مطرود همگان بود. در پاریس هم از نظر مسیحیان از قبیله آنانی بود که مسیح را کشته بودند و از دیدگاه یهودیان ،نقاشی کردن، دلیل بی‏ایمانی او به آیین های مذهبی شمرده می شد . به همین سبب ها بود که یکسره هر چه نقاشی می کرد، به درد و رنج و اندوه وصل بود و در هر نقاشی ، تلخ کامی های خود را نمایش می داد.نقاشی هایش تجسم یک فریاد و بازتاب بیگانگی ها و طرد شدن‏ها بود و به گفته برخی منتقدان هنری بعد از "ون گوگ" باید او را بزرگترین نقاشان اکسپرسیونیست تاریخ هنر به شمار آورد.
 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید