|
|
ترجمه : شهريار بهترين «من تمامي آثارم را وقف انسان كردهام و اين شرط اساسي هر كار هنري است. احترام به انسان جان ماية اصلي نوشتههاي من است. اگر شما براي انسان احترام قائل نشويد، نميتوانيد به كار من احترام بگذاريد. من با قلم خود از انسان دفاع ميكنم.» «برنارد مالامد» داستاننويس و نگارشگر يهودي قصههاي كوتاه امريكائي به سال 1914 در بروكلين نيويورك زاده شد، در سيتي كالج نيويورك و دانشگاه كلمبيا درس خواند و از سال 1961 در كالج «بنينگتون» تدريس زبان و ادبيات انگليسي را پيشه كرد و كارش را با درجه استادي در كالج «اورِگون» ادامه داد. او از همان سنين نوجواني به داستاننويسي علاقمند شد و در سال 1952 اولين داستان خود را با عنوان «استعداد طبيعي» انتشار داد. اين كتاب در ايران با عنوان «قهرماني واقعي» ترجمه شده است. در سال 1984 كه مالامد ديگر به عنوان داستاننويسي توانا تثبيت شده بود، «باري لوينسون» از روي اين داستان فيلمي با شركت «رابرت ردفورد» ساخت. «استعداد طبيعي»، حكايتي نيشدار دربارة يك بازيكن بيسبال است كه زدوبندهاي پشت پردة اين ورزش پرطرفدار را در امريكا تصوير ميكند. اين اولين داستان مالامد، تا سال 1957 كه او «فروشنده» را نگارش كرد، ناشناخته باقي ماند. اما در اين سال مالامد با انتشار فروشنده در جامعة امريكا مطرح شد و خوانندگان و منتقدين ادبي به وي رو كردند و نامش سرزبانها افتاد. او يك سال بعد مجموعه قصههاي كوتاه «بشكة سحرآميز» (بشكه جادو)را نگارش كرد و نشان داد نبوغ اصلياش در نوشتن داستانهاي كوتاه تجلي مييابد. در همان سال، مالامد جايزة ادبي «روزنتال» را گرفت و در سال 1959 يكي ديگر از جوايز ادبي آمريكا به نام «نشنال بوك اوارد» به وي داده شد. در سال 1961 داستان ديگري با عنوان «يك زندگي» تازه از مالامد منتشر شد كه به درگيريهاي نويسندهاي براي كشف خصوصيات اخلاقي انسان ميپرداخت. دو سال بعد، مالامد مجموعه قصههاي «ابلهها حق تقدم دارند» را نوشت كه نقدهاي موافق و مخالف فراواني در پي آورد. داستان ديگري كه براي مالامد شهرت و افتخار آفريد با عنوان «تعميركار» در سال 1967 منتشر شد و جايزة ادبي «پوليتزر» را نصيب او كرد. «تعميركار» حكايت تلخ كارگري روسي است كه به خاطر جرمي ناكرده مجازات ميشود. داستان همچنين قصهاي كنايهآميز در بارة آئين سوزاندن قربانيان است. در اين داستان نيز همانند داستان ديگر مالامد با نام «مستاجران»، نشان داده ميشود كه آدمي از طريق تحمل عذاب ميتواند به جنبههاي مثبت زندگي دست يابد. من با قلم خود از انسان دفاع ميكنم آثار ديگر مالامد عبارتند از : «زندگيهاي دوبين» (1979) كه حكايت يك زندگينامهنويس را بيان ميكند. «لطف خداوندي» كه در سال 1982 منتشر شد و مجموعه قصة ديگري با نام «كلاه رامبرانت» كه در سال 1971 انتشار يافت و مالامد در آن با طنزي هوشيارانه و ظريف، زندگي يهوديان ساكن امريكا را به بررسي كشيد. برنارد مالامد گرچه به زباني ساده و خودماني مينويسد، اما اين سادگي ظرافتهاي خاص خودش را دارد و تسلط بر آن محتاج نبوغ، ممارست و جهانيني ژرف است. «در نويسندگي خيلي چيزها پيش ميآيد كه آدم انتظارش را ندارد، از آن جمله است بعضي از شخصيتهائي كه نويسنده آنان را ملاقات ميكند و به آنها دلبسته ميشود. قبل از اينكه خودتان متوجه شويد، يكدفعه ميبينيد دو يا سه آدم بيگانه را دورتان جمع
كردهايد كه پيش از جدا شدن از شما و افزايش تعدادشان، قسم ميخورند دوست و عاشق
هميشگيتان هستند. «گارسيا ماركز» داستانش را با شخصيتي شروع خواهد كرد كه در
رويائي ظاهر ميشود و يا از كسي فرار ميكند، اما قبل از اينكه شما اين شخص را
بشناسيد، خواهيد ديد او در كشور كوچكي ساكن شده است. تنهائي كار كردن براي خلق يك
داستان، با وجود تمام زحمات جدياش، راه بدي براي رها شدن از دست تنهائي انسان
نيست. اصلا بگذاريد اين طوري بگويم: از آنجا كه ادبيات با توصيف انسان او را گرامي
ميدارد، به پرهيزگاري گرايش دارد و درست همانگونه كه «رابرت فراست» در شعرش
ميگويد: «در هر لحظه مقاومتي مقابل نابساماني است؛ هنر، زندگي را تجليل ميكند و
جايگاه ما را مشخص ميسازد». من مدتها در ميان شخصيتهائي كه خلق كردهام،
زيستهام. «صبح به خير استاد نكنه دنبال يه همسر ميگردين، من يه خوبشو سراغ دارم».
- «نه متشكرم «سالزمن»، اما اگه اين يكي جور ديگهاي از آب دراومد بهت خبر ميدم،
فعلا سخت مشغول كار روي يه داستان هستم». سالزمن گفت : «پس در اين صورت موفق
باشين». مالامد در سال 1986 درگذشت. |
|