تابستان 1388
اشاره
:
گاد نعیم در خانوادهای روحانی متولد شده است. راب نعیم پدر وی یکی از موسسان اولین
مدرسه مستقل ایرانیان یهودی به نام کوروش بود و تمام عمرش را صرف خدمات اجتماعی
کرد.
همین مدرسه و الگوی رفتاری پدر شروع فعالیتهای اجتماعی گاد نعیم شد.
وی در آستانهی پیروزی انقلاب ایران در شکلگیری جامعه روشنفکران یهودی نقش به
سزایی داشت و پس از آن با عضویت در هیئت مدیره بیمارستان سپیر و مدیریت اجرایی آن و
همچنین با عضویت در انجمن کلیمیان تهران در کمیته املاک و سرای سالمندان به فعالیت
پرداخت. وی سپس با دلمشغولی که نسبت به خانه پیران سابق (سرای سالمندان کنونی) داشت
با قبول این مسئولیت فعالیتهای اجتماعی خود را تا کنون با حدود 50 سال سابقه ادامه
داده است.
جناب آقای نعیم! به عنوان سؤال اول بفرمایید
دغدغه ساماندهی سرای سالمندان یهودی از چه تاریخ و در چه شرایطی در ذهنتان شکل
گرفت؟
- من به دلیل شرایط ویژهای که در خانواده داشتم از همان روزهای جوانی وارد
فعالیتهای اجتماعی شدم. یکی از نخستین کارهای اجرایی من هم در این راستا حضور در
بیمارستان دکتر سپیر در سالهای ابتدایی دههی شصت بود. در آن زمان هم بود که به
همراه یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم وضعیت «خانه پیران» آن سالها را بهبود بخشیم و
به تعبیری مقدمات «سرای سالمندان» امروز را سر و سامان دهیم.
متأسفانه انجمن کلیمیان وقت، ابتدا جلوی این کار را گرفت و حتا در آن مقطع موجبات
بروز برخی دلخوریها را هم فراهم آورد. اما این گذشت و بعدها زمانی که دوستان ما به
عضویت هیأت مدیره انجمن درآمدند، مسئولیت سرای سالمندان را من پذیرفتم. ابتدا که
برای این کار تصمیم گرفتیم یک هیأت مدیره 9 نفره داشتیم اما مواجهه با مشکلات برخی
از این دوستان را خسته کرد. اما من از همان ابتدا مُصر بودم که این تغییرات اعمال
شود. یکی از همراهان قدیمی من در این مسیر هم جناب آقای منوچهر سرافراز بود که تا
همین امروز همپا و یار من است.
تغییر عنوان از «خانه پیران» به «سرای سالمندان» به چه سبب بود؟
- وقتی ما تصمیم به بازسازی گرفتیم شرایط جدیدی در سازمان بهزیستی حاکم بود که
بنابر آن شرایط نام «سرای سالمندان» با کیفیت و محتوای کار ما همخوان بود در عین
این که عنوان «خانه پیران» هم سابقهی ذهنی نامطلوبی داشت که ما با آن نگاه به
فعالیتهایمان کاملاً مخالف بودیم. حتا در آن روزهای ابتدایی جناب آقای مهاجر که از
دوستان ما در سازمان بهزیستی بود 23 اشکال را به کار ما وارد دانستند و اعلام کردند
در صورت مرتفع نشدن این اشکالات کار به طور کامل منحل میشود. البته برخلاف عدهای
که در آن زمان این ایرادات را سنگاندازی میدانستند به نظر من این تذکرات کاملاً
علمی بود و اعمال همانها سبب پیشروی ما شد. «خانه پیران» تا پیش از آن، محلی برای
جمعآوری متکدیان بود و جمعآوری بیسرپرستان را به عنوان هدف انتخاب کرده بود اما
نگاه ما نوع دیگری بود و همین امر سبب شد که کم کم عنوان این مکان به «سرای
سالمندان» تبدیل شود.
اگر به طور مشخص بخواهید به اهداف خود در تأسیس «سرای سالمندان» اشاره کنید،
روی چه نکاتی انگشت میگذارید؟
- اهداف کلی، در تأسیس سرا به دو فاز تقسیم میشد؛ فاز اول نگهداری صحیح و
آبرومندانه از سالمندان بود چرا که در آن زمان فضا، ساختمان و امکانات «خانه پیران»
به هیچ عنوان متناسب با این نکات نبود و مشخصات لازم را نداشت که به واسطهی
کمکهای مردمی توانستیم این مهم را اجرایی کنیم. اما در فاز دوم باید کادری متخصص و
مجرب پرورش میدادیم که پاسخگوی نیاز سالمندان باشند. برای این امر هم نیاز به یک
سازماندهی مشخص داشتیم. تا پیش از آن اینجا هیچ شکل سازمانی مشخصی نداشت. حتا از
نظر مکان هم همه چیز در هم و آشفته بودا به گونهای که ما نزدیک به 300 کامیون
زباله در روزهای نخست از اینجا بیرون ریختیم. اما بعد ما با اعمال تغییرات ساختمانی
و یکنواخت کردن تختها و امکانات دیگر توانستیم شرایط مساعدی را فراهم بیاوریم.
برای ایجاد کادر مناسب دقیقاً چه اقداماتی را انجام دادید؟
- برای این مسأله ما همکاران را به دورههای تخصصی مورد نیاز فرستادیم. دکتر
دوادگران در برنامهای یک سال و نیمه بسیار تلاش کردند تا سرانجام کادری متخصص برای
توانبخشی سالمندان پرورش یافت.
دقیقاً چه تخصصهایی در نظر شما بود؟
- ببینید یک سالمند دارای سه وجه جسمی، روانی و اجتماعی است و باید از هر سه
جهت مورد حمایت قرار بگیرد. این هم کاری بسیار مهم است؛ فعالیتی کاملاً علمی که
خوشبختانه ما در آن موفقیتهای چشمگیری را به دست آوردیم. تعداد کادر تحصیلکردهی
ما در حال حاضر بسیار قابل توجه است و با افتخار میگوییم کلیه کارهای ما براساس
تخصص و کارشناسی است؛ روانشناسی بالینی، مددکار اجتماعی، فیزیوتراپ، پرستاری
پیشرفته و حتی متصدی برق و تأسیسات کارآزموده، همه از نیروهای تخصصی ما محسوب
میشوند.
- این همه وسواس و دغدغه برای سازماندهی از کجا ناشی میشد؟
چیزی که ما را در این زمینه تشویق میکرد توجه به این نکته بود که امید به زندگی در
جامعه باید همراه با افزایش سن اجتماع افزوده شود. بیتردید به زودی جامعه ما به
سمتی خواهد رفت که اکثریت در آن با سالمندان خواهد بود و این اکثریت نیاز به
سازمانهای حامی دارند. از همین امروز هم باید برای این امر آیندهنگری داشته
باشیم. در واقع تفکر سنتیای که در جامعه حاکم است باید اصلاح شود، این که برای
حمایت از یک سالمندان به واسطهی احساس محبت عمل شود، اگر چه امری لازم اما کافی
نیست و چه بسا این محبت بدون دانش لازم، به اقداماتی منجر شود که برخلاف صلاح
سالمند باشد.
جناب آقای نعیم! در یک نگاه کلی سرا، سالمند را چگونه تعریف میکند؟
- سالمند قطعاً یک تعریف سنی دارد؛ ببینید سالمندی یک امر فیزیولوزیکی است،
یعنی اگر یک انسان و یا هر موجودی از سن مشخصی عبور کند به آن سالمند اطلاق میشود.
پس باید توجه داشت که سالمندی الزاماً قرین بیماری نیست؛ بیماری یک امر پاتولوژیک
است، یعنی ممکن است یک جوان هم دچار بیماری معده شود و این ارتباط با سن ندارد. حتا
برخی اشتباهاً به واسطهی خدماتی که ما به سالمندان بیمار ارائه میدهیم فکر
میکنند اینجا بیمارستان است. در صورتی که این گونه نیست.
اصلاً سرای سالمند ملزم به ارائه این قبیل خدمات بیمارستانی به سالمندان هست؟
- ببینید در خارج از ایران بین بیمارستان و سرای سالمندان نهادهایی تعریف
میشوند که مخصوص رسیدگی به سالمندان معلول و مریض هستند. اما از آنجا که این واحد
در ایران وجود ندارد این فشار بیشتر به سمت سرای سالمندان سوق پیدا میکند، که هر
مرکز در حد توان و خارج از وظایف تعریف شدهی یک «سرای سالمندان»، خدماتی را در این
زمینه ارائه میکند.
برای رسیدن به دورنما و امیدهایی که برای سرا ترسیم کردهاید چه برنامهها و
تمهیداتی در نظر گرفتهاید؟
- ما در فاز بعدی فعالیتهایمان که اگر خداوند توفیق دهد اجرایی خواهیم کرد،
تصمیم به احداث چند سوییت گرفتهایم تا در قالب یک مجتمع پذیرایی سالمندانی باشد که
هیچ مشکلی جز کهولت سن ندارند و علاقمند به حضور در فضای سرا نیستند، میخواهند
مستقل زندگی کنند اما در عین حال از خدمات سرای سالمندان هم بهرهمند شوند. برای
تحقق این امر هم در تلاش هستیم تا هم از هموطنان یهودی و هم از ایرانیان یهودی خارج
از کشور جلب کمک کنیم تا پروژهها را عملیاتی کنیم.
اگر کمی جهت بحث را تغییر دهیم، میخواستیم بدانیم پیشبرد این اهداف با در نظر
گرفتن جامعهی اقلیت یهودی در ایران را به چه صورت تحلیل میکنید؟
- نهادهایی مثل ما که از دل اجتماع برآمدهایم، بدون حمایت و پشتیبانی اعضا و
بدنهی جامعه، پیشرفتشان غیرممکن است. ما از همان آغاز فعالیت سعی کردیم این تماس
را با بدنه جامعه یهودیان داخل و حتی ایرانیان یهودی خارج از کشور داشته باشیم. اگر
این کمکهای مادی و معنوی نبود، قطعاًٌ تا همین مقدار هم که امروز انجام شده،
انجامپذیر نبود. امیدواریم این کمکها هر روز بیشتر شود و خداوند هم توفیق رسیدن
به نقطهی ایدهآل را به ما بدهد. برای شخص من این کار جنبهی قدسی دارد و آن قدر
برایم لذتبخش و شیرین است که حاضرم تمام زندگیام را وقف سرا بکنم. چرا که این سرا
عشق من است و لحظهای بدون فکر کردن به سرا و مجموعه برایم نمیگذرد.
کیفیت عملکرد سرا تا به امروز از نگاه ناظران بیرونی به چه صورت بوده؟
- شما همین دیوار اطاق من را اگر ببینید احکام صادره از طرف سازمان بهزیستی را
میبینید که بارها این مرکز را به عنوان سرای سالمندان نمونه انتخاب کرده است. سال
پیش هم به عنوان سرای درجه اول ممتاز برگزیده شدیم وبارها هم تشویق شدیم.
با توجه به سابقهی طولانی شما در عرصه فعالیت اجتماعی، به خصوص در جامعهی
یهود میخواستیم نظر شما را درخصوص جایگاه جامعه یهود در ایران بدانیم؟
- جامعهی یهودی ایران، بخشی از یهودیان جهان را شامل میشود که به یهودیت
«میزراخی» شناخته میشود که بخش عقلگرای یهودیت محسوب میشود که پیرو موسیبن
میمون هستیم و از دستورات فقهی ایشان استفاده میکنیم. یهودیت میزراخی بسیار
پیشرفتهتر از یهودیت اشکنازی هم هست و این خوشبختانه از امتیازات جامعه یهودی
ایران است.
از طرف دیگر جامعه یهود از لحاظ سابقه تاریخی هم با ملت ایران نزدیکی بسیار
چشمگیری داشته و فیالواقع از زمانی که کوروش یهودیان را از بابل نجات میدهد تا
در ایران ساکن شوند، جامعهی یهود ایران بخش جداییناپذیر جامعه ایران شده است و
اصلاً نمیتوان این دو را از هم تفکیک کرد.
امروز مسائل بینالمللی از قبیل صهیونیزم هم در این زمینه مطرح شده که برخی
آشفتگیها را در این روابط به وجود آورده اما جامعه یهود ایران هیچگاه ایران را ترک
نخواهد کرد و اصلاً ایران بدون جامعهی یهود هیچگاه در ذهن من نمیگنجد و باور
نمیکنم مثل برخی از کشورها که این اتفاق رخ داده است، یهودیان ایران را ترک کنند.
چرا که وسعت نظر فرهنگ ایرانی و در مقابل انس و الفتی که ایرانیان کلیمی به کشورشان
دارند همیشه پا برجا خواهد بود. همین نکته هم امیدواری میدهد که آینده جامعه یهود
در ایران بسیار خوب خواهد بود و امیدواریم کوششی که ملت ایران از انقلاب مشروطه به
این سمت آغاز کرده است به سرانجام برسد و جامعهی مدنی و جامعهای مترقی که ایدهآل
تمام ایرانیان است محقق شود تا ما هم به عنوان جزیی از این جامعه هم تکالیف خود را
انجام دهیم و هم به حقوق خود برسیم.
شما در پنج دهه فعالیت اجتماعی خود قطعاً فراز و نشیبهای بسیاری را در جامعه
یهود به چشم دیدهاید، با توجه به این نکته فکر میکنید مسئولان جامعه کلیمیان در
ایران چه روندی را باید در پیش بگیرند تا به نقطهی مطلوب برسند و آیا بر روندی که
تا به امروز داشتهاند نقدی را وارد میدانید؟
- برای پاسخ به این سؤال من ابتدا باید تاریخچهی مختصری را بیان کنم، در جامعه
یهودیان ایران در سالیان دورتر و زمانی که من کودک بودم، مسئولان اجتماعی کاملاً
شناخته شده بودند و دقیقاً مشخص بود که چه کسی مسئول ساخت بهشتیه است و چه کسی
مسئول فلان کار دیگر. من حتا یادم هست جلساتی برای انتخاب اعضای انجمن برگزار
میشد، عدهای مشخص را شامل میشد که کاملاً شناخته شده بودند و در واقع نقشی را در
اجتماع داشتند. اینها بین خود مسئولانی را انتخاب میکردند.
در دوران جدید این کیفیت در مرحلهی انتخاب از بین رفته است. (البته من مخالف این
تغییر نیستم و صرفاً تغییری که رخ داده است را بیان میکنم) در دوران جدید همهی
مردم میآیند و از طریق مکانیسم عمومی انتخابات افرادی را انتخاب میکنند و عدهای
برای انجام امور انتخاب میشوند، این پروسه ویژگی دوران قبل را ندارد و عملاً هر
کسی میتواند بدون هیچ سابقهی فعالیت اجتماعی به عضویت هیأت مدیره انجمن کلیمیان
ایران انتخاب شود. به هم خوردن آن مکانیزم سابق و عدم آشنایی کامل جامعه یهود با
این مکانیزم جدید باعث شده است که از 10 الی 12 نفری که در هیأت مدیره انتخاب
میشوند عملاً 2-3 نفر کار میکنند و دیگران صرفاً در جلسات شرکت میکندن، چایی
میخورند و سیگار میکشند. اما کار را آن نفرات محدود انجام میدهند. البته این به
خاطر بد بودن این اعضا نیست بلکه نداشتن سابقهی اجرایی اینان را نشان میدهد. حتا
هستند افرادی که احتمالاً حسننیتهایی هم دارند اما به دلیل برخی محدودیتها در
تجربه توانایی انجام کار را ندارند. همین امر سبب افت و خیز در کیفیت عمل نهادهای
ما میشود؛ نهادهایی که صرفاً باید به پیش بروند نه این که افت و خیز داشته باشند.
با توجه به این نکات فکر میکنید امروز لازمهی جامعه یهود برای پیشرفت چیست؟
- آن چه برای جامعه یهود به خصوص قشر جوان آن لازم است مطالعهی بیشتر است.
زمانی جوانان یهودی در کلیت جامعه ایران جوانانی پیشرو بودند اما این امروز به شدت
افت کرده است. تنها عدهای اندک از جوانان ما خصلتهای فرهنگی و مطالعاتی خود را
بازیابی میکنند تا ایدهآلهای خود را پیدا کنند. وقتی کسی آرمان و اندیشه ندارد
چگونه میتواند جایی را اداره کند؟ این آرمانخواهی هم همراه با دانش و آگاهی باید
باشد. انجمن کلیمیان امروز یکی از مجهزترین کتابخانهها را در اختیار دارد اما
مراجعه به آن بسیار کم است و این خیلی تأسفبرانگیز است.
در قبال این توصیه به جوانان، پیشکسوتها چه باید بکنند و چه چیز باید در
اختیار جوانان قرار دهند؟ چه کسی باید راهبری جوانان را عهدهدار شود؟
- من اصلاً با دیکته کردن بر جوانان موافق نیستم. نقش ما همین است که مثلاً من
براساس برداشت خودم اعلام کنم که عامل فرهنگی عامل پیشبرنده است. شاید کسان دیگر
عامل اجتماعی را ارجح بدانند. اما من معتقدم پایه همهی امور اصلاح بخش فرهنگی است.
در این زمینه هم باید جوانان را به خود واگذاشت، جوانان امروز حمایت میخواهند و
راهبری باید از دل خود جوانان بجوشد و همانطور که لازم است به جوانان میدان داده
شود خود جوان هم حرکتی بکند. اگر جوان خودش خودش را جدی نگیرد، هیچ اتفاقی
نمیافتد. جوان به واسطهی نزدیکی با جامعه، مشکلات آن را با پوست و گوشتش احساس
میکند و به همین دلیل راحتتر میتواند به راه حل برسد، در این راستا میتواند از
دیگران مشورت هم بگیرد. به تعبیر دیگر جوشش و پرسش باید از طرف جوانان باشد نه این
که سالمندان آنها را نصیحت کنند.
پس به واسطهی ایجاد این تعامل میتوان به اهداف رسید ...
- این یک پروسهی درازمدت است و نیاز به حوصله دارد تا ما بچهها را از همان
دوران مدرسه به مطالعه عادت دهیم. متأسفانه کمیته فرهنگی انجمن کلیمیان، در تمام
دورهها کمیته آموزش و پرورش بوده است و این راه و پرورش تمامی ابعاد فرهنگی بیش از
پیش باید در آن تقویت شود. البته تا حدودی اصلاح شده و کارهایی هم انجام شده،
کارهایی شده اما آن چه من در روند کلی میبینم این است که این کمیته عمدتاً متوجه
مسایل آموزشی بوده است باید کارهای زیربنایی و فرهنگی در آن بیش از گذشته شکل بگیرد
که بچههای ما از همان کودکی اتوماتیکوار به سمت مطالعه گرایش پیدا کنند.
با توجه به این دوراندیشی شما فکر میکنید جامعه یهود چه نکاتی را باید در نظر
داشته باشد تا ما در آینده با جامعهای یک دست و به دور از مناقشات درونی مواجه
شویم؟ البته با در نظر گرفتن و قبول این اصل که صد در صد جامعهی بدون نظرات مختلف
جامعهای فاقد پویایی است...
- خب با قبول این اصل، آن چه مد نظر شماست را من تحت عنوان جامعه مدنی تعریف
میکنم. اگر ما به اندیشه جامعه مدنی برسیم افراد هم حق و حقوقی دارند و ما به ازای
آن وظایفی را در قبال جامعه انجام میدهند و هرکس میداند خود یکی از کسانی است که
در ساختن یک جامعه سالم تأثیرگذار است. در غیر این صورت و با بایدها و نبایدها چیزی
درست نمیشود، بلکه باید بستر اجرا یا عدم اجرای هر چیز خود به خود فراهم بیاید.
با این توصیف شما قایل به اجرایی شدن الگوی از جامعه مدنی در جامعه یهود برای
تعامل بهتر با کلیت جامعه هستید. راه رسیدن به این الگو را چه میدانید؟
- ببینید ما برخی نقاط ضعف در جامعه داریم که من خیلی ریشهی آن را نمیدانم.
مثلاً ما همیشه دوست داریم مسئولانی پیدا کنیم و با جهت وبیجهت شروع به انتقادات
کوبنده کنیم. این باید اصلاح شود. افراد زیادی نسبت به سرا انتقاداتی دارند اما از
میان آنها کسانی کیه حتی یک بار هم به سرا نیامدهاند حق انتقاد ندارند. از چیزی را
که ندیدهاید و دربارهاش نپرسیدهاید چگونه انتقاد میکنید. ما باید در بیان عقاید
خود محتاطتر باشیم. آزادی عقیده حرف درستی است اما هر حرفی عقیده نیست، مبانیای
لازم است که یک حرف عنوان عقیده به خود بگیرد. کمی باید سعی کنیم عمیقتر شویم و
حرفهای دمدستی را مانند وحی مُنزل مطرح نکنیم. بر این عادتها باید غلبه کنیم. تا
جامعه جری نشود.
در کنار این نکات، بخش دیگری هم هست که من به آن انتقاداتی وارد دارم، مثلاً ما
یهودیان میزراخی حق نداریم فقه بخشهای دیگر یهودی را سر خود پیاده کنیم. ما یک سنت
دو، سه هزار ساله داریم و هیچ دلیلی ندارد که مثلاً فقهمان را از فقه لهستان
بگیریم. ما ارتباط با این گروهها داریم اما فقه خودمان را حفظ باید بکنیم، این طور
نباید باشد که یک فقه التقاطی را جمع بکنیم و به قواعدی برسیم که اغلب بیمعنا
هستند. ما در مواجهه با این قوانین ابتدا باید آن را به عقلمان ارجاع دهیم و در
صورتی که با عقل جور نیست. باید مطمئن شویم که این قانون تورات نیست. ما هزار سال
در پی این کتاب مقدس رفتهایم و نباید برخی خرافات را به اسم مذهب به خورد مردم
بدهیم. ما هیچ الزامی در پیروی از این فرهنگهای التقاطی نداریم. فرهنگ خودمان ما
بسیار معقولتر و غنیتر است. ایرانیان یهودی دارای عقایدی روشن هستند که در این
خاک و سرزمین و در طول تاریخ رشد کرده و به جایی رسیده است. پس به سادگی نمیتوان
در آن دخل و تصرف کرد. نباید اجازه دهیم هر کم دانش و هر نوآموزی برای خودش نقش
راهبری در این زمینه را ایفا کند.
به عنوان سؤال آخر بفرمایید آینده جامعه یهود را چگونه ارزیابی میکنید؟
- پیشبینی آینده که نه کار من است نه کار هیچکس دیگر. چرا که به نظر من عقل
بشر هنوز قدرت پیشبینی دقیق را پیدا نکرده است. اما در عین حال چون من خودم آدم
امیدواری هستم و به فرهنگ یهودی عقیده دارم و میدانم عناصر پویا در آن بسیار زیاد
است، آیندهی جامعهی یهودی ایران و در مجموع کلیت ایران را آیندهای روشن میبینم
که البته برای تحقق، نیازمند زمان و حوصله است.
|