ژوزف برگ، نویسندهی ییدیش زبان درگذشت
«ژوزف
برگ»، یکی از آخرین نویسندگان یهودی ییدیشزبان در شرق اروپا که تلاش گستردهای ر برای حفظ بقایای فرهنگ پرجنبوجوش یهودی بهکار برد و نیز در داستانهای خود، زندگی
یهودیان را در گتوها و همچنین دهکدههای یهودی کوههای «کارپاتین» بیان میکرد،
روز دهم آگوست در «کرنوویستی» اوکراین در سن 97 سالگی درگذشت. خبر درگذشت او در
هیچکدام از رسانههای انگلیسی زبان بازتاب نیافت تا اینکه بالاخره این خبر در
هفتهنامهی انگلیسی و ییدیش زبان در نیویورک منتشر شد. آقای گوتزمان روز پنجشنبه
در این رابطه گفت: «ژوزف برگ آخرین نویسندهی ییدیش زبان از نسل یهودیان قبل از
هولوکاست در اوکراین بود. او بهگونهای شجاعانه تلاش کرد فرهنگ و زبان ییدیش را
حفظ کند. نوشتههای او تاریخ چندگونهی یهودیان در «بوکونیوا» در قرن بیستم میلادی
و سفرهای منحصربهفرد یک یهودی به شهرهای با جمعیت کم یهودی را نقل میکند.»
در مصاحبهای با نیویورکتایمز در سال 1992، آقای برگ خود را آخرین بازمانده از
«موهیکانز» در سرزمین باستانی «چرنوویتز» خوانده که پیش از این بخشی از امپراطوری
بزرگ «اتریش مجارستان» بوده است. هر چند که زبان ییدیش، زبان مادری و مورد علاقهی
آقای برگ بوده ولی وی به تمامی زبانهایی که تا حدودی با تاریخ جنگ و ستیز در
سرزمینش مرتبط بودهاند، آشنایی کامل داشته است. پس از جنگ نخست جهانی، منطقهی
«بوکونیوا» به رومانی ملحق شده و در زمان پایان جنگ دوم جهانی، این منطقه شامل
«چرنوویتز» به عنوان پایتختش، به خاک اتحاد جماهیر شوروی ملحق میشود. برای قرنها
شهر چرنوویتز به عنوان کانون ادبیات ییدیش آلمانی، تئاتر و تحصیلات عالی محسوب
میشده است. تا 1941 که آلمانیها وارد این شهر میشوند که در آن زمان، یک سوم
جمعیتش یهودی بودهاند. با اینکه هیچکدام از اعضای خانوادهی آقای برگ زنده
نماندند، ولی وی به شوروی گریخت و حدود بیست سال را در آن کشور گذراند.
ژوزف برگ در سال 1912 در نزدیکی چرنوویتزی متولد شد. وقتی که دوازده سال داشت
خانوادهاش به همراه وی به شهر مهاجرت کردند. وی در یک مدرسهی یهودی تحصیل کرد و
سپس به کالج مخصوص معلمان پیوست. نخستین داستان وی در روزنامهی ییدیش زبان
«چرنوویتسر بلتر» منتشر شد. در 1935، آقای برگ برای ادامهی تحصیل در رشتهی زبان
آلمانی به وین سفر کرد، در حالی که هنوز به نوشتن نیز ادامه میداد. این اقامت در
1938، درست زمانی که اتریش به خاک آلمان ملحق شد پایان یافت و آقای برگ به چرنوویتز
بازگشت. دو سال بعد استالین به ارتش سرخ دستور داد منطقهی بوکونیوا را تحت اشغال
درآورد. اما سال پس از آن ارتش آلمان بدانجا حمله برد و وی مجبور شد به
کوهستانهای «اورال» در شوروی بگریزد. پدر وی پیش از ورود آلمانیها درگذشت و
برادرش نیز در جنگ داخلی اسپانیا کشته شد. وی در مورد مادرش نیز گفته است: «مادرم
بهدست آلمانیها به قتل رسید. وی را زنده دفن کردند. من فکر میکنم زمانی که
بازگشتم، سنگهای زیرپایم گریه میکردند.»
آقای برگ همچنین کتابهای زیادی را منتشر کرده است. یکی از آنها با عنوان
«پرسههای بیهدف: زندگی یک یهودی شرقی»، بیانگر نارضایتی او از زندگی در شوروی
است. وی همچنین در آخرین کتاب خود با عنوان «یک تکه نان خشک» سرگذشت یک بازماندهی
کشتار «بابییار» را به رشتهی تحریر درآورده است. این کشتار در 1941 خارج از
«کیو» پایتخت اوکراین صورت گرفت و در آن حدود سیوسههزار یهودی به قتل رسیدند. وی
بهخاطر انتشار کتبش، برندهی جوایزی متعدد از جمله جایزهی «تئودور کرامر» در
اتریش شده است.
از وی در مصاحبهی سال 92 پرسیده شد که چرا به سرزمین مادری خود بازگشته و در
آنجا زندگی میکند که وی پاسخ داده است: «من عاشق بوکونیوا هستم. عاشق صداهای
خشخش درختان جنگلی و عاشق زمانی که رودخانه برایم لالایی میخواند. من نمیتوانم
کسی غیر از خودم باشم.»
استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک
مستقیم) بلامانع است. .Using the materials of this site with
mentioning the reference is free
این صفحه بطور
هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق میکند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما
اطلاع دهید