اثر
: لیون فویشت وانگر
ترجمه : سیما مقتدر
خرداد 1378
لیون (ژاکوب آریه)Lion Feuchtwanger فویشت وانگر در هفتم ماه جولای 1884 بعنوان
فرزند ارشد خانواده ای متمول در شهر مونیخ آلمان دیده به جهان گشود. زیگموند (اهرون
معیر) فویشت وانگر، پدر لیون فویشت وانگر، کارخانه دار تحصیل کرده ای بود که با
شناختی عالی از ادبیات و تاریخ یهود، با دیگر ادبیات معاصر آن زمان نیز آشنایی داشت
و آثار قدیمی به زبان عبری را جمع آوری می نمود. مادرش، ژوهنا (حنا) با وسواس خاص
خود به امور منزل می پرداخت. این خانواده از نظر مذهبی بسیار مقید و متدین بودند و
سعی در رعایت قوانین کلی، نمازهای روزانه و انجام سایر واجبات را داشتند تا به این
حد که "لیون" هر روز از ساعت 5 صبح تحت نظر معلم عبری به یادگیری کتاب مقدس و تلمود
می پرداخت.
با وجود 7 خواهر و برادر دیگر در منزل، محیط خانواده بسیار سرد و بی روح بود اما در
مقابل توجه زیادی به مطالعه و فراگیری می شد و همین امر باعث شد بعدها "لیون" و دو
برادر دیگرش برخلاف پدر خود فقط به نویسندگی عشق بورزند.
از 6 سالگی تحصیلات دبستانی و به دنبال آن دبیرستانی "لیون" آغاز می شود. دوره ی
دبیرستان را او به عنوان شاگردی کوشا و باهوش و علاقمند به دروس علوم انسانی بخصوص
رشته های زبان در دبیرستانی در مونیخ پشت سر می گذارد. در همین مقطع تحصیلی با
علاقه ی فراوانی اشعار زیادی به زبان آلمانی و لاتین می سراید و متون مختلفی را از
زبانهای فرانسه، ایتالیایی و لاتین به راحتی ترجمه می کند.
"لیون" اولین اثر ادبی خود را در سن 13 سالگی به مناسبت هشتادمین سالروز تولد حاکم
مونیخ به رشته تحریر درمی آورد. موفقیت های او در مدرسه به نحوی از رنج روحی و جسمی
وی ناشی از مسائل روزانه می کاهد. با پایان تحصیلات دوره ی دبیرستانی "لیون" به
تدریج از خانواده فاصله می گیرد و این دوری با آغاز تحصیل وی در دانشگاههای مونیخ و
برلین در سال 1903 میلادی در رشته های فلسفه، مردم شناسی و زبان آلمانی رنگ بیشتری
به خود می گیرد.
در اوائل تحصیل، اولین نثر ادبی خود را تحت عنوان "افراد تنها و دو تصویر" منتشر می
کند. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی منزل پدری را ترک کرده و زندگی مستقلی را شروع
می کند. با تدریس خصوصی، خبرنگاری و گاه چاپ مقالات انتقادی در مورد نمایشنامه ها
زندگی خود را تامین می کند. مدت کوتاهی پس از آن یعنی در سالهای 1904 و 1905 میلادی
شش نمایشنامه با توجه به تاریخ قوم یهود تنظیم می کند. این نویسنده 20 ساله در همان
سال دو نمایشنامه تک پرده ای نیز منتشر می کند.
دو سال بعد از اخذ دکترای فلسفه در سال 1910 در حالیکه مجددا رمان دیگری از وی به
چاپ می رسد با خانم مارتا لوفلرMarta (Loffler) ازدواج می کند. در سوئیس صاحب فرزند
دختری می شوند که متاسفانه چند روز بعد از تولد از دنیا می رود و این حادثه تلخ در
رمانهای بعدی وی کاملا خود را نشان می دهد.
در اولین روزهای جنگ جهانی اول در سال 1914 به ترجمه ی "ایرانیان" اثر آخیلوس،
نویسنده یونانی می پردازد، اثری که بسیار عادلانه درباره ی دشمن قضاوت می کند و در
خاتمه زیاده روی قدرت طلبان و تنبیه آنان را در ابیاتی بسیار وزین بیان می کند.
در 7 نوامبر 1918 پس از سقوط سلطنت در مونیخ و تجربه ی روزهای انقلاب، رمان "توماس
وندت" را به رشته تحریر در می آورد. این اثر بازگو کننده این اعتقاد است که اقدام
کننده هرگز وجدان ندارد و وجدان تنها از آن مشاهده گر است. از این پس او مایل است
ادبیات یک سلاح انسان گرا باشد، شمشیری برنده که به قلب زورگویان فرو رود.
هاینریش مان (Heinrich Mann) دوست او و بعدها هم رزم او در مبارزه با هیتلر برای او
نمونه ای بود. برتولت برشت Bertold (Brecht) در یکی از نمایشنامه های خود به فویشت
وانگر اشاره می کند و همین اثر، آغاز دوستی و همکاری در نویسندگی می شود. چرا که در
سال 1924 با همکاری "برشت" یکی از اثرات "مارلو" (Marlow) را مورد نقد و بررسی قرار
می دهد.
"لیون" در سال 1925 به دعوت "برشت" و "هاینریش" مان به برلن مهاجرت می کند. تا آن
زمان حدود 10 اثر کوتاه و بلند از وی منتشر می شود. در همان سال نیز اثر مشترکی تحت
عنوان "کلکته در 4 مه" با همکاری "برشت" منتشر می کند. از جمله رمان های فویشت
وانگر در این دوران "توفیق" و "سه سال تاریخ یک ایالت" است که در سالهای 1927 تا
1930 با مفهوم ضد هیتلری نوشته می شوند.
در سال 1929 اثری تحت عنوان "قلب من یهودی گونه می تپد" منتشر شد.
فویشت وانگر در نوامبر 1932 برلن را به منظور سخنرانی برای چند ماه به طرف انگلستان
و سپس امریکا ترک می کند. در 30 ژانویه 1933 منزل او توسط طرفداران هیتلری به آتش
کشیده، اموالش ضبط و درجه دکترا از وی سلب می شود. پس از آن به شهر کوچکی در فرانسه
پناه می برد. هفت سال اقامت او در این شهر بسیار پربار بود چرا که در این فاصله
کوتاه فویشت وانگر چهار رمان و برای اولین بار چند مقاله سیاسی منتشر می کند. اولین
رمان ضد هیتلری او تحت عنوان "برادران اوپرمان" در سال 1933 و به دنبال آن رمان در
تبعید در اوائل جنگ جهانی دوم منتشر می شود.
در "تبعید" رمانی است که با دیدی وسیع به زندگی روزمره دوران تبعید می نگرد و با
خودباوری سیاسی – هنری وضع هنرمندان تحریم شده، به ویژه خود نویسنده را بیان می
کند. در "تبعید" زندگی یک آهنگساز یهودی را به رشته تحریر در می آورد که در پاریس
زندگی می کند و در پی جنگ جهانی دوم زندگی او دچار مخاطره شده است که همسر وی را
مجبور به خودکشی می کند و پسر آنها نیز به شوروی پناهنده می شود. نگارش چنین
رمانهائی فویشت وانگر را در سالهای 1939 و 1940 روانه زندان می کند. پس از 4 ماه
ناامنی و بیماری سخت با کمک همسرش و قائم مقام کنسول امریکا و با پشتیبانی عالیترین
مقام امریکا، موفق به فرار می شود و با نام مستعار از راه اسپانیا و پرتغال به
امریکا می رود. در 5 اکتبر 1940 در سن 56 سالگی وارد نیویورک می شود و از فردای آن
روز مشغول نوشتن خاطراتش از اردوگاههای فرانسه می شود. این کتاب در سال 1942 تحت
عنوان "شیطان در فرانسه" در مکزیک منتشر می شود. از پرفروش ترین رمانهای لیون در
سال 1951 می توان به "گویا" (Goya) اشاره کرد که به 24 زبان ترجمه شد به دنبال آن
او در سال 1953 برنده جایزه ادبی آلمان شرقی (سابق) شد. در سال 1955 "زن یهودی شهر
تولدو" منتشر شد که برداشتی از کتاب استر است. این کتاب صحنه هائی از کشور اسپانیا را در قرن 12 به تصویر می کشد، زنانی که اوج
جنگهای صلیبی، ضد اقلیتی و مذهبی علیه اجتماعات یهودی در جهان بود. نویسنده با بهره
گیری از داستانها و روایات تاریخی مربوط به قرون وسطی حکایت زن زیبای یهودی شهر
تولدو را بیان می کند که پادشاه وقت عاشق او می شود.
صرفنظر از نوع نگارش آن که داستان را ظاهرا یک ماجرای عاشقانه می نمایاند، موضوع
اصلی این داستان مربوط به پدر دختری است به نام "یهودا بن عزرا" که مشاور مالی
پادشاه است و علی رغم میل باطنی خود و فقط به دلیل تامین آزادی تو صلح برای دیگر
همکیشان خود دخترش را به عقد پادشاه درمی آورد.
پدر با استفاده از مقام خود در دربار سیاست صلح آمیزی را فراهم می کند که بر اساس
آن بودجه کشور از دریافت مالیات از مردم و نه چپاول اموال و غرامت جنگی تامین می شد
چرا که جنگهای صلیبی که در اروپا رخ داده بود نشان دهند آن بود که فقط صلح است که
افراد یهودی را از هر تعقیب و آزادی حفظ می کند. یهودا بر خلاف قوانین مذهبی و سنتی
خود با دادن اجازه ی ازدواج دخترش با یک کافر هر گونه نتیجه سیاسی حاصله از جواب رد
به پادشاه را از بین می برد تو ب این عمل خود باعث پابرجائی صلح می شود. چرا که به
دنبال این وصلت، پادشاه وظائف حکومتی خود را فراموش کرده و در جنگهای صلیبی که
کلیسای کاتولیک آن زمان به راه انداخته بود شرکت نمی کند. اما بعده این موضوع موجب
مخالفت دیگر فئودال ها با پادشاه و یهودا و دخترش شده و همین امر باعث جنگ میان
آنها می شود. در غیاب پادشاه، همسر اصلی وی یهودا و دخترش را در یک توطئه از بین می
برد.
اما زمانیکه پادشاه شکست خورده از جنگ باز می گردد باز هم در برابر تمامی مخالفت ها
با یهودیان، چشم خود را بسته و یهودی دیگری را بنام "افرائیم" در حکومت خود به کار
می گیرد و بدین ترتیب ارزش یهودیان در حفظ صلح و آرامش به اثبات می رساند.
آخرین رمان فویشت وانگر در سال 1957 تحت عنوان "یفتاح و دخترش" منتشر می شود که ب این رمان هم او برنده جایزه ادبی مونیخ می شود.
سرانجام لیون فویشت وانگر نویسنده یهودی آلمانی پس از انتشار بیش از 50 اثر ادبی
شامل رمان، نمایشنامه، قطعات کوتاه تئاتر و غیره در 21 دسامبر 1958 در اثر خونریزی
معده در بیمارستانی در لوس آنجلس دار فانی را وداع گفت. روحش شاد
پی نوشت : فویشت وانگن (Feucht wangen) نام یکی از شهرهای ایالت باواریا (آلمان) می
باشد.
|