دکتر
رامین لالهپور
آذر 1393
ایمان واقعی، آنچه همگان به تقویت آن نیازمندیم
در
دنیای متلاطم امروز، آن جایی که بشر بر تمام ارکان هستی احساس تسلط و قدرت دارد و
خود را برترین موجود کرۀ زمین از نظر عقل و تدبیر میشمارد، متأسفانه در برابر
بسیاری مشکلات که منشاء آن در خود اوست به شدت احساس ضعف میکند و گاه حتی آن را
لاینحل میشمارد. با وجود آن که توقع میرود با پیشرفت علم و تکنولوژی بشر زندگی
راحتتر و بیدغدغهتری را تجربه کند عملاً دیده میشود مغزها خستهتر، انسانها
بیحوصلهتر و بیش از نسلهای گذشته درگیر مسائل روزمره زندگی شدهاند بسیاری از
بیماریهای عصبی، روحی و روانی در دورۀ ما، برای اجداد ما اصلاً شناخته شده
نبودهاند در حالی که آنها زندگی بسیار سختتری از ما را تجربه میکردند:
آنها آب تصفیه شده و لولهکشی نداشتند. شستن لباس با دست در سرمای زمستان مصیبتی
عظیم بود و جارو کردن خانه برای خودش عذابی الیم. دوخت و دوز لباسها هم بماند که
چه صبر و حوصلهای میطلبید. اما هر چه بود فکرها و اعصاب راحتتر بود، مشقات زندگی
کمرها را خم نمیکرد و خبر از بسیاری از بیماریها نبود. با همۀ مشکلات لبها بیشتر
خندان بود و حتی گله و شکایت از زندگی، از دوران ما کمتر بود. در یک کلام، در گذر
زمان همه چیز به دست آوردهایم اما ظاهراً یک چیز گرانبها را در گذشتهی خود جا
گذاشتهایم. آن چیست که امروزه تکنولوژی را به خیال خود جایگزین آن کردهایم و به
شدت به تقویت آن محتاجیم؟
ایمان
گذشتگان، انسانهایی با ایمان بودند که با این سلاح قوی به جنگ بسیاری از
مشکلات میرفتند. صبر و تحمل آنها بیش از ما بود و ما امروز به کمبودی مهم در
زندگیمان مبتلا شدهایم.
کمبود ایمان و اعتقاد درونی :
این عامل اساسی که اکنون بیش از گذشته به تقویت آن محتاجیم با هیچ وسیلهی امروزی
قابل جبران نیست. آن را نمیتوان با هیچ کتاب علمی یا برنامهی تلویزیونی و
ماهوارهای یا مجلههای رنگارنگ تقویت نمود. چه بسا در سایر این وسایل آن چه داریم
را هم به راحتی از دست میدهیم و خود متوجه آن نیستیم.
ایمان واقعی، پذیرفتن قدرت نظارت خداوند بر جزء جزء ارکان زندگی و وارد کردن این
اعتقاد در عمل میباشد. به بیانی دیگر این اعتقاد باید جزیی از زندگی و وارد کردن
این اعتقاد در عمل باشد. این اعتقاد باید جزیی از زندگی روزمره همۀ ما باشد نه آن
که تنها در مغز ما جا گرفته باشد.
در تمام اجزای تعالیم مذهبی ما بر چنین اعتقادی تکیه شده است. بر به یاد آوردن خروج
از مصر در تمام ایام هفته گرفته تا شباتها و موعدیم و به طور کلی در تمام مراسم
مذهبی تأکید شده است. به چه دلیل؟ چون خروج از مصر یادآور نظارت خاص خالق بر تمام
صحنه گیتی و وقایع روزگار میباشد. یعنی او در برههای از زمان، نظم نظام آفرینش را
برای نشان دادن قدرت خود بر طبیعت و موجودات آن برهم میزند تا این قدرت عظیم را به
جهانیان نشان دهد که در خروج از مصر نمونه بارز این موضوع مشاهده میگردد.
همانطور که اشاره کردیم این موضوع زمانی اهمیت دارد که همگی ما این اعتقاد را به
طور عملی وارد زندگی خود کرده باشیم و در آزمایشات مختلف در این زمینه سرافراز
بیرون آمده باشیم. حکایت میکنند در زمان بعل شم طوو گروهی وجود داشتند که عقاید
ایشان را نمیپذیرفتند (البته آنها نیز انسانهای مقدس بودند و صحبت صرفاً در مورد
اختلاف سلیقه است) یکی از پیروان بعل شم طوو مدتی برای ارتقای سطح مذهبی خود به جای
دوری میرود، پس از بازگشت فردی از گروه مقابل از او میپرسد: در این مدت چه
آموختی؟ او پاسخ میدهد یاد گرفتم که خدایی هست. او با تعجب گفت: این که نیاز به
قبول این همه مشقت نداشت. نوکر من هم این موضوع را بلد است و او را صدا زده و
میپرسد قبول داری خدایی هست؟ و فوراً جواب مثبت میشنود. شخص مقابل به او گفت:
البته نوکر تو هم بلد است که خدایی هست اما چه بسا این موضوع هنوز جزیی از زندگی او
نشده است. من یاد گرفتم خدایی هست و این را وارد زندگی خودم در تمام اجزای آن کردم.
این مسأله است که نیاز به تمرین و ممارست دارد.
همۀ ما در طول زندگی خود بارها و بارها در مورد این موضوع تحت آزمایش قرار
میگیریم. برخورد روزمرۀ ما در برابر مشکلات حاکی از قبول عملی این موضوع یا برعکس
آن میباشد. به عنوان نمونه: انسانی عصبانی مزاج که هنوز بر این خصلت خود کار نکرده
است در واقع با هر بار عصبانیت خود با این بنای اعتقادی در حال جنگ است چرا که او
ثابت میکند همۀ مشکل را در طرف مقابل میبیند که او را عصبانی میکند. او در واقع
اعتقاد ندارد که عامل ایجاد عصبانیت خود وسیلهای در دست خدا برای محک زدن ایمان او
میباشد و متأسفانه تمام مشکل را در همنوع خود مشاهده میکنند و نه در ارادهی خالق
خود، پس او کمبود ایمان دارد. برعکس هر بار کنترل عصبانیت سرافرازی در قبول این
پایۀ اعتقادی میباشد. پس بیدلیل نیست که عصبانیت را معادل بتپرستی دانستهاند،
چرا که فرد ارادۀ یک انسان را جایگزین ایمان به ارادۀ الهی کرده است.
اینجاست که متوجه میشویم بسیاری از مشکلات دنیای امروز که به آن اشاره کردیم،
دنیایی که پُر تنش و عصبی به نظر میآید، دنیایی که همه در آن شتابان و تحت فشار
هستند، دنیایی که در هر مکانی از آن درگیری و نزاع دیده میشود همه و همه به خاطر
کمبود ایمان است. چون اگر افراد این دنیا ایمان داشتند همگی آرام و شاد بودند و همه
چیز با آرامش طی میشد. همه میدانستد زندگی آنها با نظر و اراده خدا هدایت میشود
و دیگر جایی برای اعمال منفی در آنها وجود نداشت و همه جا صلح و شادی حکمفرما
میباشد بسیاری از بیماریها دیگر وجود نمیداشت و از تکنولوژی و فنآوری برای
بهبود زندگی انسانها استفاده بهینه میشد. دیگر جنگی بین ملتها نبود، چرا که هر
ملتی به قسمت خود راضی بوده و نظارت خدا را بر خودش با محبت قبول میکرد و آن وقت
برعکس با ملت دیگر با احسان و کمک متقابل رفتار میکرد. در آن صورت ناخودآگاه به
یاد کلامات مقدس یشعیا هناوی میافتیم که میفرماید: «گرگ با بره مسکن خواهد گرفت و
پلنگ با بزغاله میخوابد و دیگر بدی و تباهی در تمام کوه مقدس من انجام نخواهد
گرفت. زیرا زمین از دانش خدا مانند آب که دریاها را میپوشاند، پر خواهد شد». یعنی
با پر شدن زمین از دانش الهی که همان ایمان به اوست صلح عظیمی در دنیا برقرار خواهد
شد. که این همان اشاره به زمان آمدن ماشیح است که به اعتقاد ما دنیا با برداشته شدن
پردهها از چشم، به این مرتبه اعلای ایمان خواهد رسید. پس هر انسانی موظف به تقویت
این پایگاه عظیم یعنی ایمان در زندگی خود میباشد تا آمدن منجی بشریت را تسریع
بخشد.
از جمله اثرات مثبت، خاص و قابل احساس تقویت ایمان آرامش و شادی در زندگی افراد است
که با هیچ قول و وعدهی مادی قابل کسب نیست. چرا که همگی آنها وعدههای گذرا و
زودگذرهستند و هیچ پایداری ندارند.
لحظهای آرامش و شادی پس از آن دنیایی اضطراب و پریشانی:
چون بسیاری از انسانها نمیدانند آرامش و شادی واقعی تنها در سایه ایمانی قوی بر
آنها مستولی میشود و پایدار میماند اینجاست که مشکلات زندگی بیشتر قابل تحمل و
اثرات تخریبی آنها بر زندگی احساس خواهد شد.
و بالاخره ایمان واقعی هر کدام از ما را به گفتگوی خالصانه با خالقمان هدایت میکند
آن چه که آن را تفیلا مینامیم و نهایت آرامش را در نزدیکی به خدا و راز و نیاز
خالصانه با او نشان میدهد. آن وقت به یک نکته مهم اذعان میکنیم: « برای گذر از
تمام مشکلات زمانه یاری نزدیکتر از خدای متعال و دوستی صمیمیتر از او آفریدگاری
صبورتر از خالق ما در هیچ جای پهنه هستی نخواهیم یافت و با این سنگ بنای اعتقادی
خود با افتخار زندگی خواهیم کرد».
|