نسترن جاذب
قدر
مسلم این است که در طی تاریخ در میان تمام اقوام و ادیان به زنها ظلمهای زیادی
شده است و از آنان به عنوان یک وسیله برای شهوت و خوشگذرانی استفاده شده و عموماً
به زن به عنوان یک انسان نگاه نشده است. زنان در تمام ادیان و قومها به میزان
اطلاعات خود به مبارزه از حق و حقوق خود به پا خواستهاند، در یهودیت هم زنهای
نامی زیادی هستند که از حق و حقوق خودشان و زنهای دیگر یهود دفاع کردهاند.
عبرانیان قبل از موسی، مردمی خانه به دوش و آواره بودند که در بیابانها زندگی
می-کردند و به پرورش چهارپایان سرگرم بودند.
مادران در قرون اولیه از حق انتخاب نام فرزند برخوردار بودند. چادر به زن تعلق
داشت. مرد حق داشت در نزد زن اقامت کند. ولی بهتدریج تمام فرماندهی و زمام مدیریت
امور خانه را مرد به عهده گرفت و زن بیشتر به صورت وسیله تولید مثل درآمده و حتی زن
از جنبهای جزو ثروت مرد به حساب میآمد.
پیامبران زن در قوم یهود
در قوم یـهود پیامبری منحصر به مـردان نبــوده بلکه زنان نیز مقام نبوت داشتهاند و
همانگونه که انبیاء مرد بنیاسرائیل پدر خوانده میشدند، زنان نیز که به پیامبری
میرسیدهاند مادر خوانده میشدند، پدر اسرائیل و مادر اسرائیل، تعداد پیامبران زن
اسرائیل هفت نفر بوده است:
1- ساره «سارا» (همسر ابراهیم) : سارا مانند ابراهیم که مردان را به توحید دعوت
میکرد، او نیز زنان را به خداوند یکتا فرا میخواند.
2- مریم (میریام خواهر موسی) وقتی که موسی بنیاسرائیل را از دریای سرخ گذراند
میریام در جلوی زنان بسیار مسرور، و ایشان را به ستایش خداوند فرا خواند.
3- دِبورا (که قاضی نیز بوده است) به معنی زنبور عسل که مادر اسرائیل نامیده شده
است. این زن در زیر درخت نخل مینشست و برای قوم
بنیاسرائیل قضاوت و داوری میکرد. بنیاسرائیل، زنان را به قضاوت قبول داشتند. در
آن عصر پادشاه کنعان «یابین» بر اسرائیل حکومت میکرد. دبورا از میان قوم خود مردی
به نام «بالاق» را برانگیخت تا به همراهی او ده هزار سپاهی گرد آورد و بر«سیسرا»
فرمانده لشگر «یابین» حمله برد او بر شاه پیروز شد.
4- حنا (مادر سموئیل یا همان شِموئل نبی) زنی نازا بود و از خداوند تقاضای اولاد
نمود و دعای او مورد اجابت قرار گرفت او به هنگام زائیدن سرودی به شکرانه این نعمت
سرود که یکی از زیباترین سرودهای مذهبی بنیاسرائیل است.
5- اوی گَییل(همسر داود) او زنی زیبا و با هوش بود که در جنگ همراه داود بود و برای
داود دو فرزند به دنیا آورد.
6- حولدا (همسر شلوم) این زن پیامبری مشهور بود که در زمان یُوشییاه پادشاه
اسرائیل (اورشلیم) مورد مشورت پادشاه و کاهنان قرار میگرفت.
7- استر (ملکه خشاریارشا) این پیامبر دختر اَبیحَییل است که در دستگاه شاه بسیار
نفوذ داشت و جالب این که قبر این ملکه یهودی در شهر همدان قرار دارد.
هویت زن در آیین یهود
دین یهود، مبتنی بر نظامی حقوقی است. بعد از فروپاشی معبد دوم (حدود۷۰ سال بعد از
میلاد) توسط رومیان، شاهد عرفی شدن نظام حقوقی هستیم. اولین گام در این زمینه،
تعطیل کردن اجرای احکام حدود مانند اعدام تا «ظهور منجی عالم بشریت» است. با خرابی
معبد دوم و آوارگی یهودیان در کشورهای مختلف شاهد محدودتر شدن حوزه فعالیت
دادگاههای یهودی به امور ازدواج، طلاق، ارث و وصیت و .... هستیم.
در میان یهودیان ازدواجها با همکیش صورت میگیرد و بــا غیریهودی ممنوع است. زن در
خـانه
موظف به تابعیت از شوهر است و نذورات او نیز منوط با اجازه شوهر است. دختران یهود
در قدیم اگر ازدواج کرده بودند ارث نمیبردند، ولی امروزه پسران دو برابر دختران
ارث میبرند، ارث در صورتی به دختر میرسد، که متوفی فرزند پسر نداشته باشد. طی
فرآیند گفته شده شریعت یهودی به مرور زمان به قوانین عرفی تبدیل میشود. اگر چه
علمای یهود در برابر عرفی شدن قوانین خانواده مقاومت کردند. از نظر ایشان، وجود
قوانین سختگیرانه فعلی ازدواج، ضامن استحکام خانواده است. همچنین ثواب تنها در
چارچوب خانواده شرعی رخ می دهد، لذا ضرورت دارد از حریم خانواده دفاع شود. سهم دختر
یهودی از میراث پدری، صرفا جهیزیه بود. اگر چه با اصلاح قانون، سهم ایشان به یک دوم
سهم پسران افزایش یافت. دختر یهودی، مانند دختران مسلمان، حق درخواست طلاق (و طلاق
غیابی) را ندارند. در آیین یهود مذهب از مادر به ارث می رسد. در تورات تشخص زیادی
به زن داده شده است. خداوند در تورات میگوید: «ما تورات را به دست زنان سپرده
ایم.» در برداشت ارتدکس از آیین یهود، هویت زن در نهاد خانواده به صورت مادر، خواهر
و همسر معنا مییابد. اگر چه برداشتهای محافظه کار، رویکردهای فردگرایانهتری را
انتخاب کرده، اجازه فعالیت زنان را به عنوان روحانی و پیشنماز ممکن کردهاند. با
ظهور رفورمیستها، شاهد حرکت به سمت فردگرایی، تضعیف خانواده به نفع هویت فردی،
رانده شدن قوانین شرعی به حوزه خصوصی و اتخاذ رویکرد برابری خواهانه میان انسانها
هستیم.
جایگاه زن در تورات
هنگام خواندن کتاب تورات (تنخ) مشکل میتوان باور کرد که با زنانی نظیر سارا،
ریوقا، راحل و دبورا مواجه هستیم که با ما فاصله زمانی سه یا چهار هزار سال دارند
ولی صفات بشری آنها چنان است که انگار امروز در بین ما هستند. تورات معیارهای بسیار
والایی در تقوا چه برای مردان چه برای زنان دارد ولی در عین این که از خوبی تجلیل
میکند، ضعفها و کاستیهای افراد را حتی در بالاترین مقام گوشزد میکند، بدینسان
است که اغلب شخصیتهای آن، هیچگاه در یک موضع مطلقا «نیک» قرار نمیگیرند.
محیط اجتماعی زمان تورات
مقصود از دوران تورات دورهای است که تقریبا از زمان حضرت ابراهیم یعنی دو هزار سال
قبل از میلاد شروع و تا زمان عزرا یعنی پنج قرن قبل از میلاد به طول میانجامد. در
این دوران طایفه متشکل از چند خانواده بود که مرد در رأس آن قرار میگرفت و افراد
خانواده تحت حمایت او بودند. بیشتر پسران بعد از ازدواج در خانواده خود باقی
میماندند و بزرگترین آنها و پس از فوت پدر، جانشین او میشد. زن در چنین
خانوادهای مسئولیتی سنگین داشت زیرا کار عمده نگهداری از خانه و کارهایی نظیر
خوشهچینی، آسیاب کردن، ریسیدن پشم و کتان، رنگ کردن، اداره امور عروسان و دختران
و... تماما به عهدة او بود. با وجودی که زن تحت انقیاد شوهر بود از بالاترین درجه
احترام برخوردار بود و اگر شوهر به زن جسارتی میکرد یا او را کتک میزد باید
مجازات میشد. هر چند تورات و تلمود نقاط ضعفی برای زنان برشمردهاند ولی عبارات
تمجیدآمیز فراوانی را نیز ذکر کردهاند: «زن با تقوا تاجی بر سر شوهرش است» یا «زن
دلیر ارزشش بیش از یاقوت است.» زن در تورات بسیار مورد ستایش است و حقوق زیادی نسبت
به موقعیت زمانی قدیم به او عطا شده که بسیاری از موارد مساوی با حقوق مردان است،
حتی تا جایی که بعضی از زنان به مقام رهبری، پیامبری و قضاوت نیز رسیدهاند.
جایگاه و سرگذشت زنان بزرگ در تورات
سارا همسر اوراهام (حضرت ابراهیم)، دختر «هاران» برادر ابراهیم و خواهر«لوط» بود.
نام اولیه او ساری به معنی خاتون من بود که تورات نام دیگر او را «ییسکا» خوانده
است. این نام نیز به جهت روح قدسی و درجه نبوت او به وی اطلاق گشته است. مطالعه
زندگی سارا در تورات، نشان میدهد که وی زنی زیبا، فداکار، با شخصیت قوی و کاملا
آگاه به ارزشهای خویش بوده است. ابراهیم به عنوان پدر توحید، سفرها و مهاجرتهای
بسیار کرد و سارا با فداکاری بسیار، همسر خود را (حتی در سنین کهولت و بالای 70
سالگی) در تمام این مسافرتهای تبلیغی همراهی میکرد. در دنیای حدود 4000 سال پیش،
در حالی که کمتر اثری از تمدن و فرهنگ در میان اقوام به چشم میخورد، ابراهیم و
سارا بارها میان سرزمین-های کنعان، حاران، مصر و نقاط دیگر در حال حرکت بودند.
سارا، در ایمان و اعتقاد به وحدانیت و ترویج یکتاپرستی نیز پا به پای همسر خویش
حرکت
میکرد. در تفاسیر تورات آمده است که ابراهیم به تربیت و تعلیم مردان مشغول بود و
سارا نیز همزمان، زنان را به پرستش خالق جهان دعوت میکرد. در آیهای از تورات آمده
است که خداوند به ابراهیم به خاطر اختلاف نظر با سارا چنین
میفرماید: «آنچه را که سارا به تو میگوید، بپذیر و به او گوش فرا بده.» (برشیت
12: 21) ابراهیم آزمایشهای بسیاری را با موفقیت از سرگذراند و در حین ارتقاء درجه
معنوی و در آستانه دریافت فرمان «میلا» (ختنه) از سوی خداوند، نام او از «اورام» به
«اوراهام» و همزمان نیز نام همسرش از «ساری» به «سارا» تغییر یافت.
در زبان عبری، این تغییرات با اضافه شدن حرف «ه» که یکی از حروف نام اعظم خداوند
است به نام آنها صورت گرفت که نشانه توجه خاص خداوند به آن دو میباشد. شاید
مهمترین واقعه زندگی سارا را بتوان قضیه صاحب فرزند شدن او دانست. سارا تا سنین
پیری عقیم و نازا بود و خود او هیچگاه شکوه و سخنی در این باره به زبان نیاورد،
اما همه چیز از وعده خداوند به ابراهیم شروع شد. خداوند به ابراهیم فرمود: «من از
تو ملت بزرگی به وجود خواهم آورد و تو را برکت خواهم نمود، نام تو را بزرگ خواهم
کرد.... کسانی را که تو را برکت کنند برکت خواهم کرد و آنهایی را که تو را لعنت
کنند، ملعون خواهم کرد، و از تو، تمام اقوام روی زمین را برکت خواهم نمود.»
(3-1:12)
عشق سارا به اوراهام و اعتقادش به اینکه وعده خداوند به وقوع خواهد پیوست تا
اندازهای بود که هاجر، کنیز خود را، به همسری ابراهیم درآورد. او حاضر بود هر
فرزند ذکوری را که از این پیوند حاصل شود مانند فرزند خود بداند، و این کار او آن
زمان امری متداول بوده است. ابراهیم پیشنهاد سارا را پذیرفت زیرا راه دیگری برای
تحقق یافتن وعده خداوند نمیدید. در سن 86 سالگی ابراهیم صاحب پسری شد که نام او را
ییشماعل (اسماعیل) به معنای «خداوند میشنود» گذاشتند. موقعیت قانونی هاجر و
اسماعیل طبق قوانین بین-النهرین چنین بود: هاجر کنیز سارا باقی ماند و اسماعیل وارث
قانونی (شرعی) او محسوب می-شد. زمانی که ابراهیم 99 ساله بود، خداوند به او ظاهر شد
و فرمود: «... من از سارا به تو پسری خواهم داد... و سارا مادر
ملتها خواهد بود... و عهد خود را با اسحاق، پسر سارا، که وی تا سال آینده برایت به
دنیا خواهد آورد برقرار خواهم نمود.» (21،19،16:17) تعجب و هیجان مادری سارا را بر
آن داشت که بگوید: «خداوند برای من وسیله شادی فراهم آورده است...» او دوباره جوان
شد. سرانجام ییصحاق (حضرت اسحق) به دنیا آمد، در حالی که ابراهیم صد ساله بود و
سارا نود سال داشت. سارا به مناسبت از شیر گرفتن اسحق، جشنی بسیار باشکوه برپا داشت
و بسیاری از بزرگان زمان را در آن جشن دعوت نمود. خوشحالی سارا و ابراهیم اندازهای
نداشت تا آن که پس از چندین سال آخرین آزمایش الهی به ابراهیم ابلاغ شد: روزی،
ابراهیم به سارا اطلاع داد که با اسحق راهی سرزمین موریا هستند تا در آنجا قربانی
کنند، اما از اطلاع دادن دستور خداوند که از او خواسته بود فرزند محبوبش را قربانی
کند خودداری نمود. «و ابراهیم صبح زود برخاست و اسحق، پسرش، و چوب برای قربانی
سوختنی را با خود برداشت و... راه سه روزه پیمود... ابراهیم آن مکان را دید... و به
مردان جوانی که همراهش بودند گفت: همین جا بمانید، من و پسرم به آنجا میرویم تا
خدا را پرستش نمائیم... اسحق به پدرش گفت: اینک چوب و آتش آماده است اما بره قربانی
کجاست؟ ابراهیم جواب داد: خداوند خودش بره را فراهم میکند... سپس ابراهیم مذبحی
ساخت و چوبها را بر روی آن قرار داد و اسحق پسرش را بست و روی مذبح گذاشت و
ابراهیم کارد را برداشت تا پسرش را ذبح کند... از سوی دیگر سارا این اخبار وحشتناک
را شنید، اما از پایان خوش آن اطلاع نیافت، که به موجب آن فرشته خداوند، ابراهیم را
فرا خواند.... دستت را بر پسرت بلند مکن، حال دانستم که از خداوند میترسی، دیدم که
از تنها پسرت به خاطر من خودداری نکردی، ابراهیم چشمانش را بلند کرد و قوچی را دید
که شاخهایش به درخت گیر کرده بود ابراهیم آن قوچ را گرفت و به جای پسرش به درگاه
خداوند قربانی کرد.» (13-11:22) سارا از فکر اینکه پسر دلبندش با بیرحمی به دست
پدرش به قتل رسیده است هیچ امیدی برای ادامه زندگی نداشت. تورات تنها میگوید که
مادر ملت-ها در سن 127 سالگی فوت کرد. مشخص نیست که آیا سارا مطلع شد که اسحق هنوز
زنده است یا خیر. تورات تنها میگوید: «ابراهیم برای سوگواری کردن برای سارا آمد و
برایش گریه کرد». عشق ابراهیم به سارا عمیقتر از آن بود که او را در یک گور معمولی
دفن کند. بنابراین با« عفرون حیتی»، وارد معامله شد و غار مخپلا را در حبرون به
بهای 400 شکل نقره (سکه رایج) خریداری کرد و در آنجا یک مقبره خانوادگی ساخت. آن
غار، محلی بود که آدم و حوا آرمیده بودند. وی در آنجا سارا را با عشق فراوان به
آرامگاه ابدی سپرد و خود نیز بعد از وفات در آنجا دفن شد. همانطور که بعدها اسحق و
یعقوب و دو مادر دیگر قوم «ریوقا» و «لئا» در آنجا به خاک سپرده شدند.
نقش و جایگاه زن در خانواده
به لحاظ اجتماعى، خانواده - متشکل از زن و شوهر - هسته مرکزى زندگى است و هر بحثى
در این باره، باید با ملاحظه هر دو طرف این واحد اجتماعى صورت پذیرد. روابط عاطفى و
معنوى میان زن و شوهر نه تنها از لحاظ پرورش فرزند، که با توجه به خود زوجین نیز
اهمیت دارد. تلمود قضیه اى را درباره زنى نقل مى کند که با یک عالم ازدواج کرده بود
و هر روز تفیلین به دور بازوى شوهر
مى بست؛ او پس از مرگ شوهرش با یک مأمور جمع آورى خراج (شغلى که حکیمان آن را با
سودجویى و اخاذى همراه مى دانستند) ازدواج کرد و هر روز صبح بازوبند مخصوص مأمور
جمع آورى مالیات را به دور بازوى شوهر جدیدش مى بست. و نیز مرد پرهیزگارى را مثال
مى زند که با یک زن زاهد ازدواج کرده بود. پس از جدایى آن دو، زن مجددا ازدواج کرده
و شوهر جدیدش را به راه راست هدایت نمود؛ در حالى که شوهر قبلى او با زن شرورى
ازدواج کرده بود که او را به فساد و تباهى کشاند. این دو نمونه از روابط متقابل زن
و شوهر، ما را به یک ارزیابى واقع گرایانه درباره نقش و جایگاه زن در خانواده
رهنمون مى شود. با آن که راه هایى که زنان بتوانند قابلیت خود را در زندگى اجتماعى
نشان دهند اندک بود، آنان در عمل، از نفوذ قابل توجهى برخوردار بودند و این امر نه
مورد مخالفت قرار گرفت و نه پنهان نگاه داشته شد.
نقش فعال زنان در دعاوی
کتوباى رسمى (سند ازدواج شرعی یهود)، زن را از مالکیت بر اموالش محروم نمى ساخت؛
اگرچه اداره آن را در صورتى که راه دیگرى پیش بینى نمى شد، به شوهر واگذار مى کرد.
از آن جا که زنى که ازدواج مى کرد از حق حضور در دعاوى مدنى به عنوان خواهان، محروم
نمی شد، تلمود دعاوى زیادى را برمى شمارد که در آنها زنان در دعاوى مالى، و نه
ضرورتا فقط دعاوى مربوط به حقوق زناشویى، نقش فعالى داشته اند.
حدود فرمان بردارى زن از شوهر
حدود فرمان بردارى زن از شوهر به طور صریح در سلسله اى از احکام آمده است که اصولا
تغییرى در موازنه حقوق و تکالیف پس از ازدواج ایجاد نمى کند. تورات به شوهر اجازه
داده است که نذرهاى همسرش را لغو کند، اما علما این حق را به اندازه قابل توجهى
محدود کردند. شوهر حق دارد که تنها نذرهایى را که تا حدودى به روابط زناشویى مربوط
مى شوند، فسخ کند و از مداخله در هر نذر دیگرى که همسرش بر عهده گرفته، منع شده
است. دختران پس از رسیدن به سن بلوغ، کاملا مستقل مى شوند و نه پدر و نه هیچ کس
دیگرى نمى تواند خواست خود را بر یک دختر بالغ تحمیل کند یا تلاش کند که او را
برخلاف میلش، به ازدواج مجبور سازد. والدین یهودى همیشه خود را موظف مى دانستند که
به دنبال همسرى براى فرزندان خود باشند، اما این امر نشان دهنده حقوق ویژه پدر بر
دختر نیست. گذشته از این، این یک رسم پذیرفته شده است که والدین پیک علایق و خواست
هاى دختران و پسران خود باشند و به عنوان واسطه در پیوندهاى زناشویى عمل کنند.
بنابراین، حکیمان تلمودى زنان را نه مخلوقاتى دون پایه، بلکه بنا به گفته موجز یکى
از حکیمان، «ملتى جداگانه» مى دانستند. از نظر آنها یک شبکه جداگانه از عقاید،
احکام و رهنمودهاى عملى زنانه وجود دارد که با آنچه براى مردان هست تفاوت دارد و
زنان با آن که از بسیارى از فرایض مهم که مردان موظف به رعایــت آنـها هستند معاف
شــده اند، از دیدگاه ناب دینى، کم اهمیت تر از مردان به شمار نمى آیند.
عدم تشابه مرد و زن به یکدیگر در مورد عدم تشابه مرد و زن به یکدیگر در «تورات»
آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هر که این کند،
مکروه خدای تو است» (تورات، سفر تثنیه، باب 22، آیه5.)
زن و طلاق در آیین یهود
لازمه ی طلاق در آیین یهود توافق متقابل میان دو طرف، و تسلیم گت، یعنی طلاق نامه ی
شرعی یهودی، از سوی شوهر به زن است. اتخاذ این روش برای طلاق، به یک دلیل فنی حقوقی
است، زیرا در ابتدای کار، عقدنامه را شوهر به زن می دهد. زن هیچ وعده ی قراردادی به
شوهرش نمی دهد (مگر تلویحاً، آن هم با قبول عقدنامه از شوهر). از آنجا که همه ی
وعده ها از سوی شوهر به زن داده می شود، فسخ قرارداد مستلزم آن است که شوهر خود
وعده هایی را که در ابتدا داده، فسخ نماید. این روش، در گذشته، موجد مسائل بسیاری
بوده است: مثلاً، هنگامی که مرد نمی خواهد طلاق نامه را عودت دهد و یا نتوان شوهر
را پیدا کرد. درگذشته، هنگامی که محاکم درمی یافتند که درخواست زن برای طلاق معقول
است، شوهر را به زندان می انداختند، تا او را مجبور به طلاق همسرش بنمایند. تلاش
زیادی که برای حفظ ازدواج انجام می گیرد، عجیب نیست. در ابتدا، می کوشند با توصیه
به زوجین، تداوم ازدواج حفظ شود. اگرچه طلاق آسان است، ولی هیچ گاه عملی مطلوب
نبوده است. معمولاً جامعه یهود مایل است از وضعیتی که دو نفر بگویند طلاق می خواهند
پرهیز شود، ولی هیچکس با آنها جدل نمی کند.
دلایل طلاق در تلمود
در مورد طلاق، باید گفت که گرچه این اقدام، به لحاظ اخلاقى ناپسند است، هلاخاى
رسمى، آن را با سهولتى نسبى، مجاز مى شمرد. در مواردى، جدایى اختیارى است و آن
زمانى است که مرد (یا طبق هلاخاى متأخر، هر دو طرف) به جدایى رضایت دهد، که در این
صورت نیازى به ارائه ادله نیست. اما مواردى نیز هست که طلاق اجبارى است و مرد مکلف
است که زنش را طلاق دهد؛ که در احکام به طور مفصل ذکر شده است. رَبنوگرشوم نهایتاً
در قرن 11 این اجماع نظر، یا هلاخا، را محقق ساخت، که مرد نمی تواند، به رغم تمایل
همسرش، او را طلاق دهد. اتخاذ این روش، نه برای تعمیم طلاق، که برای آسان تر ساختن
طلاق در موارد لزوم بود، تا طرف های درگیر مجبور نباشند برای توجیه ناسازگاری خود
مشکلاتی را تحمل کنند. تلمود مؤکداً می گوید «قطرات اشک برای هر کس که زن اول خود
را طلاق دهد، بر مذبح خدا فرو می بارد».
نحوه و شکل طلاق در یهودیت
شکلى که طلاق در یهودیت به خود گرفته است الگوبردارى شده از پیشینه اى است که در
تورات آمده است: «اگر مردى زنى گرفت، و با او ازدواج کرد، و سپس اگر زن به دلیل
آنکه مرد در وى چیزى ناشایست یافته است در چشم او التفاتى نیافت، مرد نامه طلاقى
باید بنویسد، و آن را به دست زن دهد، و او را از خانه خود روانه کند». در اینجا
طلاق حق انحصارى شوهر است، و به صورت سندى که معروف به گت است و باید توسط مرد به
زن داده شود انجام مى گیرد. در عمل، طلاق زمانى واقع مى شود که شوهر یک گت به همسرش
تسلیم کند.
ممنوعیت ایجاد شروط در گت
یکى از اصــول مهم مربوط به طــلاق این اسـت که طلاق جدایى کامل میان زن و شوهر
ایجاد مى کند و بر این اساس، قرار دادن هر نوع شرطى در گت، که زن را به هر شکلى
نسبت به شوهر قبلى اش متعهد سازد، ممنوع است. (مثلا مرد نمى تواند در گت شرط کند که
زنش حق ازدواج با فلان مرد را نداشته باشد). زمان نیز ممکن است مشکل آفرین باشد؛ به
ویژه در جایى که مرد تصمیم مى-گیرد به زنش، گت عل تناى (طلاق نامه مشروط) تسلیم
کند.
نمونه اى از این حکم (که به آغاز دوره معبد اول برمى گردد) آن جاست که سربازى قبل
از عزیمت به جبهه هاى جنگ، براى پیش گیرى از مشکلات شخصى و قانونى ناشى از احتمال
مفقودالاثر شدنش، به همسر خود، گت عل تناى مى دهد. در این گونه موارد، عبارت پردازى
باید بسیار دقیق باشد تا هم ضمانت اجراى قانونى براى گت باشد و هم از بهره بردارى
ناصواب یکى از طرفین از سند، جلوگیرى کند.
دادن گت با «اختیار کامل»
سند طلاق باید با اختیار کامل شوهر ارائه شود اما رسم بر آن بوده که لااقل زن وظیفه
نداشته است که آن را بپذیرد: نیز زن نمى توانسته است شوهرش را طلاق دهد. در قرن هاى
دهم یا یازدهم رهبران جوامع یهودى آلمان شوهران را منع کردند که زنانشان را بدون
خواست آنان طلاق دهند، و از آن زمان به بعد این امر در میان جامعه یهود اشکنازى
تبدیل به عرف مقبول آنان شده است. اگر رضایتى دوطرفه از سوى زن و شوهر نسبت به طلاق
وجود نداشته باشد یک طرف دعوا مى تواند به بت دین، یعنى دادگاه شرعی یهودى، متوسل
شود تا طرف دیگر را وادارد که در جریان امور مربوط به دادگاه شرکت کند. دلایلى که
بر اساس آنها زن مى تواند خواهان طلاق شود عبارت اند از عهدشکنى شوهر، عقیم بودن
او، ناتوانى از برقرارى رابطه جنسى، منع زن از استقلال اقتصادى، رفتار ظالمانه،
بى دینى و مانند اینها. اگر بت دین به نفع زن حکم کند آنگاه شوهر را مجبور مى کنند
که با طلاق موافقت کند.
امروزه مراجع یهودى به تنهایی قدرتى ندارند که شوهر
را مجبور کنند تا حکم بت دین را زیر پا نگذارد: حداکثر مى توانند او را متقاعد کنند
و یا آنکه از تضمین هاى اجتماعى و اقتصادى بهره گیرند و یا از ظرفیت های قوه ی
قضاییه ی کشور متبوع یاری گیرند.
همسر عگونا
مشکل آفرین ترین وضعیت آنگاه است که شوهر ناپدید شود و هیچ گونه نشانى نیز از مردن
او در دست نباشد. همسر چنین مردى عگونا خوانده مى شود که به معناى زن «در زنجیر»
است، چرا که تا سرنخى از وضعیت او به دست نیاید همچنان شوهردار محسوب خواهد شد.
اگرچه مراجع هلاخایى نبوغ بسیارى خرج مى کنند تا عگونا را برهانند و امکان ازدواج
مجدد را براى وى فراهم آورند اما در جایى که مبنایى براى فرض اینکه شوهر مرده است
در کار نیست
بیش از این نمى توان کارى براى زن انجام داد.
مناقشات در جوامع یهودی در حوزه ی طلاق
نابرابرى در وضعیت مردان و زنان از جهت طلاق سنتى یکى از عمده ترین مایه هاى جدال
میان یهودیت راست کیش و یهودیان مترقى بوده است. حتى در بین راست کیش ها این نحوه
طلاق منتقدان زیادى دارد: به ویژه سازمان هاى زنان با این امر به مخالفت برمى
خیزند، اما البته سرانجام آنها چاره اى جز گردن نهادن به محدودیت هاى حوزه اختیارات
هلاخا ندارند. رهبرى یهودیت محافظه کار در ایالات متحده آمریکا کوشید تا با یک
سلسله تدبیرات این گرفتارى زنان را حل کند. یکى از این راه حل ها تحمیل جریمه نقدى
بر شوهر نافرمان بود. البته این امر فقط وقتى مؤثر است که شوهر ناپدید نشده باشد:
این روش مشکل عگونا را نمى تواند حل کند. تلاشى که پیش از آن براى حل مشکل عگونا
صورت گرفته بود و بر اساس آن از شوهر خواسته مى شد تا به بت دین محافظه کاران اجازه
صدور گت از جانب وى، در وقت ناپدید شدنش، را بدهد به دلیل آنکه با انتقادات شدید
هلاخائیان راست کیش روبه رو گشت به ناچار به طاق نسیان سپرده شد. در این اواخر راه
حل جدیدى توسط حاخام هاى محافظه کار اتخاذ شده است که متضمن به کار زدن قدرتى است
که هلاخائیان دارند اما از آن استفاده نمى کنند، و آن ملغا کردن ازدواج در صورتى
است که مشکلى در رابطه با گت موجود باشد. زن و شوهر باید در زمان ازدواج بپذیرند که
اگر روزى از طریق مدنى طلاق گرفتند اما شوهر از دادن گت به همسر ابا کرد ازدواج مى
تواند به دست مقامات دینى محافظه کاران لغو شود. این گزینه در موارد مفقود شدن شوهر
نیز کارا است.
بحران جامعه یهود در موضوع طلاق
بحرانی که جامعه یهود در موضوع طلاق با آن روبروست، آن است که در اکثر کشورها
دادگاه ها، حتی در صورت موافقت با طلاق مدنی، نمی توانند یا نمی خواهند شوهر را به
تأمین طلاق دینی همسرش مجبور سازند. جامعه یهودیان مترقی مقرر داشته که در این گونه
موارد، دادگاه خاخامی حق انحلال نکاح و اعلام طلاق را دارد. در حال حاضر جامعه
یهودیان سنتی مشغول بررسی امکان مشروط ساختن طلاق مدنی به اعلام طلاق دینی به
دادگاه های مدنی، است. در حال حاضر، این روش در ایالت نیویورک اجرا می شود؛ هدف از
این تلاش آن است که نگذارند مرد قبل از موافقت با طلاق دینی همسر خود، طلاق مدنی را
به دست آورد.
موضوع طلاق یکی از مناقشه انگیزترین دغدغه های جاری در دستور کار جامعه یهود است.
منابع
1- انجمن کلیمیان تهران، مقاله زن در یهودیت، نوشته بهناز وفامنصوری، نشریه بینا
شماره 8 ، فروردین 1379.
2- مقاله هویت زن در ادیان، نوشته مهدی مهریزی
3- تاریخ ادیان و مذاهب جهان، جلد دوّم، عبداللّه مبلغى آبادانى
4- سایت باشگاه اندیشه، مقاله زن در قوم یهود
5- مجله حدیث زندگی، شماره 6، مقاله حجاب در ادیان الهی، علی محمدی
6- سایت باشگاه اندیشه به نقل از ماهنامه یاس، شماره ۳۲، مقاله حجاب در ادیان و
اقوام گذشته، عباس رجبی
7- اخلاق در شش دین جهان، بخش هندوئیسم، ورنر منسکی، ترجمه محمد حسین وقار،
انتشارات اطلاعات، ص 280- 282
8- سیری در تلمود، آدین اشتاین سالتز، مترجم: باقر طالبی دارابی، مرکز مطالعات و
تحقیقات ادیان و مذاهب، 1383
9- باورها و آیین های یهودی، آلن آنترمن،مترجم: رضا فرزین، مرکز مطالعات و تحقیقات
ادیان و مذاهب، 1385، ص 243
منـابـع
1. بهناز وفامنصوری- زن در یهودیت- نشریه بینا شماره 8 – فروردین 1379
2. مهدی مهریزی- مقاله هویت زن در ادیان
3. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی
4. عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد دوّم
5. سایت باشگاه اندیشه- مقاله زن در قوم یهود
6. علی محمدی- مقاله حجاب در ادیان الهی- مجله حدیث زندگی- شماره 6
7. عباس رجبی- مقاله حجاب در ادیان و اقوام گذشته- سایت باشگاه اندیشه به نقل از
ماهنامه یاس، شماره ۳۲
|