شرگان انورزاده
فعال اجتماعی
تابستان 97
هر
روز، با دنیایی امید از خواب بیدار میشویم. با دنیایی نور، دنیایی لبخند.
هر روز نمایش زیبایی از خلقت و شاهکار خداست.
هر روز آبستن خاطرات و لحظات خوشی است که خیلی از آنها، به ما بستگی دارد، به خود
ما.
امروز، از همین امروز، قشنگتر به زندگی نگاه میکنم. دلتنگی و دلگیری از دیگران را
به ذهنم راه نمیدهم.
میخواهم زندگی، آن جادهی پر پیچ و خمی باشد که با دستان خودم، گلهای زیادی در آن
میکارم.
من، لبخند میزنم، لبخند تحویل میگیرم. شادی را میپراکنم، شادی پخش میشود، سرریز
میکند، فوران میکند و ناگهان مانند گُلی، در قلب همهی اطرافیانم ساکن میشود.
میخواهم آرام و شاد باشم. میخواهم کنایهای نزنم و کنایهای ناراحتم نکند.
این گونه، زندگی زیباتر است. میخواهم واقعا فکر کنم که هیچ نیمهی خالی، در هیچ
لیوانی وجود ندارد. و لیوانها، همیشه پر است و هر آن چه هست، همه فراوانی نعمت است
و عشق است و امید و امید.
میخواهم پر توان و پر امید بر قلههای موفقیت تکیه بزنم و از آن جا، موفقیت همه را
شاهد باشم. میخواهم باور کنم که تمامی آرزوها به حقیقت میپیوندند. میخواهم باور
کنم که رویاها دست نیافتنی نیستند . میخواهم باور کنم که موفقیت همیشه در کنار
ماست، فقط باید لمسش کنیم و باورش داشته باشیم.
میخواهم همه جا پر از عطر عشق باشد، پر از عطر دوستی، محبت .... میخواهم
فراوانیهای نعمتهای خداوند مهربان را با تمام وجودم باور کنم. میخواهم اطمینان
داشته باشم که دنیا پر از نور و شادی است و کافی است ایمان داشته باشیم تا با
قلبمان و دستمان، نور و شادی را در وجودمان، همیشه حفظ کنیم.
میخواهم همسفر دائمی سرزمینی باشم که نامش آرزوست. سرزمینی که تمامی آرزوهای ما را
در بر دارد و با خوشبینی و امیدواری و تلاش خودمان، رویاهای شیرینمان را به حقیقت
میپیوندد.
|