انجمن کلیمیان تهران
   

وزير يهودي با داشتن حکم قتل نکرد!

   

کامليا افراميان
نشریه متانا  شهریور
 
1386

در سال 993 ميلادي، شموئل بن يوسف كه بيشتر به شموئل ابن نگرلا معروف است در كردوا چشم به جهان گشود. ايشان براي تحصيل وارد دانشگاه تلمودي اسپانيا شدند و كليه معلومات مذهبي خود را در اين دانشگاه كسب كردند. طولي نكشيد كه دانش، عقل و استادي شموئل علاقه نخست‌وزير را به خود جلب كرد. نخست‌وزير، آن جوان يهودي زيرك و دانشمند را منشي مخصوص و مشاور خويش نمود و پيش از مرگش وي را به عنوان جانشين خود به پادشاه معرفي كرد. بدين طريق در آن زمان شموئل بن يوسف اولين يهودي بود كه عالي‌ترين مقام دولتي يعني منصب نخست‌وزيري سلطان را دارا شد.
چرا شموئل بن يوسف را «هناگيد» (سًرور و پيشوا) مي‌‌ناميدند؟
شموئل تنها مشاور پادشاه نبود بلكه بيشتر اوقات نيز سربازان را به عنوان سردار سپاه در جنگ‌ها رهبري مي‌‌كرد و موجبات پيروزي آنها را فراهم مي‌‌نمود. از آنجا كه او پيشواي جامعه يهود بود و قوم خود را با علاقه و محبت خاص و عقل و درايت فراوان رهبري مي‌‌كرد لذا او را شموئل هناگيد يعني سَرور و پيشوا مي‌ناميدند.
اين شخصيت برجسته هم، مانند اغلب مردان مهم و موفق، مورد حسد قرار گرفت و بيشتر اوقات دشمنانش به او ناسزا مي‌‌گفتند. يك روز شاه به گوش خود شنيد كه مردي عرب به نخست‌وزيرش دشنام مي‌‌دهد. شاه با خشم فرياد برآورد و گفت: «زبان اين مرد بايد بريده شود زيرا او نخست‌وزير محبوب و دوست صميمي‌ ‌مرا فحش داده است!»
ولي شموئل با گذشت و فداكاري نگذاشت اين فرمان بي‌رحمانه شاه اجرا شود. او دستور داد كه آن مرد عرب را به حضورش بياورند و از او سؤالاتي كرد، پس از اينكه دانست مرد بينوا در زندگي با بدبختي‌ها و ناكامي‌‌هاي فراواني مواجه شده است و عملي كه مرتكب شده ناشي ازناراحتي‌هاي زندگي او بوده است از اينرو به جاي اينكه مرد عرب را مجازات كند، مبلغ هنگفتي از اموال شخصي خود به او بخشيد و گذاشت كه به سلامت و خوشحال نزد خانواده خود بازگردد. مدتي بعد شموئل و شاه سوار بر كالسكه سلطنتي از كوچه‌هاي شهر عبور مي‌‌كردند، همان مرد به كالسكه نزديك شد و فرياد زد:
«درود بر شاه و نخست‌وزير بزرگوار او» هنگامي‌‌كه شاه آن مرد عرب را شناخت، با شگفتي به شموئل رو كرد و پرسيد: «مگر من دستور ندادم كه زبان اين مرد گستاخ بريده شود؟» سپس وزير خود را براي عدم اجراي دستور شاهانه سرزنش كرد. شموئل به آرامي‌‌پاسخ داد: «من دستور اعليحضرت را اجرا كردم. اعليحضرت فرمان دادند كه زبان گستاخ اين مرد بريده شود. من هم همين كار را كردم و حالا او در جاي آن زبان گستاخ، زباني مهربان و خوشگو دارد.» بدين طريق شموئل با خرمندي و مهرباني به كشور خود خدمت مي‌‌كرد و طولي نكشيد كه به عنوان زيركترين و عاقلترين مرد در سراسر اسپانيا شناخته شد. او يك يهودي مذهبي و فداكار بود و عليرغم همه گرفتاري‌هايش فرصت آن را هم پيدا مي‌‌كرد كه در مقام رييس دانشگاه تلمودي اسپانيا در توسعه فرهنگ و دين يهود بكوشد. درآن دانشگاه او درباره تورات و احكام ديني يهود سخنراني مي‌‌كرد و كتاب‌هاي متعدد و مهمي‌‌ نوشت. همچنين شاعر و فيلسوف بزرگي نيز بود. خانه اين دانشمند بزرگ محلي براي اجتماع شاعران و نويسندگان جوان بود. او به اغلب آنها خوراك و پول مي‌‌داد تا بتوانند با فكر راحت به كار هنري و علمي‌ ‌خود ادامه دهند. شموئل هناگيد از ثروت زياد خود براي منظورهاي خوب و مفيد استفاده مي‌‌كرد و كاتبان ماهري را استخدام مي‌‌كرد تا كتابهاي خطي كمياب و ارزشمند را براي كتابخانه‌ي او كه بزرگترين كتابخانه‌ي اسپانيا بود، رونويسي كنند. اين خطاطان نسخه‌هايي از تورات و تلمود را نيز براي استفاده دانشجويان دانشگاه رونويسي مي‌‌كردند. هنگامي‌‌كه در سال 1056 ميلادي اين وزير دانشمند فوت نمود، تمام يهوديان بر مرگ او سوگواري كردند.



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید