انجمن کلیمیان تهران
   

اندر احوالات تحصیلات پرستی و کنکور گرایی

   

 

نشریه پرواز شماره 53 تیرماه 98

یکی از مهم‌ترین و زمان‌برترین مشغولیات ذهنی والدین و دانش‌آموزان ایرانی خصوصا طی دو سه دهه‌ی اخیر مسأله ی قبولی در کنکور و طی طریق در مسیر تحصیلات عالی و دریافت مدارک و مدارج درخشان و معتبر می‌باشد به نحوی که می‌توان با قاطعیت گفت بحث یادگیری و متخصص شدن در امور به طور کامل تحت‌الشعاع دریافت مدرک قرار گرفته و متأسفانه هر روز این مساله بغرنج‌تر نیز می‌شود.
در زمان چاپ این مطلب احتمالا کمتر از 1 ماه تا کنکور ۹۸ زمان باقی مانده (در صورت رسیدن مجله به چاپ) به قول گوینده ی اخبار بزرگ‌ترین آزمون کشور. سعی بر این است که با مطرح کردن یک سری از مسائل در این مقاله تأثیری هر چند خفیف و ناچیز ولی مثبت بر کنکوری‌های عزیز و والدین آن‌ها داشته باشم.
اولین کنکور سراسریِ ایران در سال ۱۳۴۸ و با شرکت حدود ۴۸ هزار نفر برگزار شد البته قبل از این تاریخ نیز بعضی از مراکز عالی آموزشی با برگزاری آزمون‌های غیر رسمی اقدام به جذب دانشجو می‌کردند این در حالی است که در سال ۱۳۸۲ جمعیتی در حدود یک میلیون و چهارصد هزار نفر در این آزمون شرکت کردند.
چی شد که اینجوری شد؟!
از حدود سال ۷۹-۸۰ افرادی که به تازگی تحصیلات اولیه را در مدارس به اتمام رسانده بودند به همراه عده‌ی نسبتا کثیری که به علت کمبود ظرفیت آموزشی مجددا قصد شرکت در کنکور را داشتند (به عبارتی همان پشت کنکوری‌ها) جمعیت عظیمی را تشکیل دادند که تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد آن‌ها موفق به ورود به دانشگاه ها شدند.
این خیل عظیم جمعیت که احتمالا ناشی از تبلیغات وسیع و همه جانبه‌ی زادِ ولد در سال‌های اولیه پس از انقلاب بود در کنار شرایط مشکل استخدامی از نظر تحصیلی در بسیاری از مشاغل و همچنین شرکت و قبولی بیش از پیش دختران درکنکور و رشته‌های تاپ دانشگاهی و متقابلا تمایل به ازدواج با افراد تحصیل‌کرده همه و همه عواملی بودند که منجر به ایجاد و پس از مدتی تشدید معضل مدرک‌گرایی شدند.
در مقابل این وضعیت ناگوار دولت به جای ارائه‌ی راه‌حل اساسی اقدام به اعطای مجوز جهت تأسیس دانشگاه‌ها و دانشکده های جدید بدون زمینه‌ی مناسب علمی و تجهیزاتی و در نتیجه افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها کرد و بدین ترتیب جامعه ی عظیم پشت کنکوری هم موفق به ورود به دانشگاه شدند اما این ظرفیت جدید بدون پشتوانه‌ی مناسب علمی دو پیامد ناگوار داشت اول تربیت تعداد زیادی دانشجوی نسبتا کم سواد یا حتی بی سواد در زمینه‌های مختلف و ثانیا تبدیل جمعیت پشت کنکوری بیکار به جمعیت تحصیل‌کرده‌ی بیکار.
آیا مشکل صرفا تربیت غلط در دانشگاه‌هاست؟
از زمانی که شیوه‌ی نوین آموزشی غیر مکتبی در ایران راه‌اندازی شد پس از طی دوران ابتدایی دانش‌آموزان وارد دوره‌های ریاضی فیزیک یا علوم طبیعی می‌شدند (بعدها با عنوان علوم تجربی) و پس از مدتی علوم انسانی نیز در کنار این دو رشته در دوره ی دبیرستان قرارگرفت از سال ۱۳۶۳ مقدمات رشته‌های فنی حرفه‌ای و کار و دانش نیز فراهم شد و به تدریج رشته‌های مختلفی از این دو دسته در کنار سه رشته‌ی قبلی قرار گرفت.
آن‌چه که از ظاهر امر بر می‌آمد سازماندهی مناسب دانش‌آموزان بر اساس استعداد و سلایق شخصی آن‌ها بود اما در عمل نظام آموزشی اکثریت دانش‌آموزان را به سمت رشته‌های علوم تجربی و ریاضی سوق داده و متأسفانه این تصور پیش آمد که فنی حرفه‌ای و کار و دانش محلی برای دانش‌آموزان کم توان بوده و کسی که نتوانسته در رشته‌های دیگر قبول شود مجبور به ورود به این رشته‌ها شده است. طرز انتخاب رشته نیز که در سال دوم دبیرستان (متوسطه) به صورت رسمی اجرا می‌شد به صورتی بود که با توجه به نمرات درس‌ها پیشنهاد رشته‌ها انجام می‌گرفت و طبعا افرادی که نمرات بالا می آوردند فارغ از استعداد و توانایی‌های شخصی وارد رشته‌های علوم تجربی و ریاضی و بعضا علوم انسانی و کسانی که نمرات پایین می آوردند وارد سایر رشته‌ها می‌شدند.
به این ترتیب به جز افرادی که با علاقه و بدون توجه به نظرات سایرین و شرایط موجود اقدام به انتخاب رشته می‌کردند از باقی افراد بعضی در همان ابتدای کار (خوش شانس‌ترین آن ها) و بعضی پس از طی سال‌های طولانی دبیرستان و دانشگاه متوجه عدم علاقه یا عدم وجود استعداد در خود می‌شدند اما با توجه به وقت طولانی صرف شده و شاید ترس از عدم موفقیت در سایر رشته‌ها و یا با این طرز فکر که »مدرکم را خواهم گرفت ولی بعدا کاری که خودم دوست دارم انجام خواهم داد« اکثریت این افراد به راه پیش گرفته ادامه می‌دادند و از محصلین بی‌علاقه یا بی‌استعداد تبدیل به شاغلین بی‌علاقه یا بی‌استعداد می‌شدند.
متأسفانه تمامی اتفاقات مذکور تا لحظه نوشته شدن این مقاله ادامه داشته و احتمالا ادامه خواهد داشت!
آیا می‌توان از ادامه‌ی این وضعیت اسفناک جلوگیری کرد؟
همان‌طور که در ابتدای مقاله ذکر شد هدف آن جز این نیست! اما باید توجه داشت که ممانعت از چنین وضعیتی نیازمند همکاری‌های وسیع بین بخش‌های مختلف سازمان آموزش و پرورش، آموزش عالی کشور و وزارت کار و رفاه اجتماعی و از آن مهم‌تر اصلاح تفکرات نادرست جامعه نسبت به تحصیلات و مدرک گراییست. مورد اول نیازمند سال‌های طولانی کارشناسی و آسیب‌شناسی در این زمینه است اما به مورد دوم که شاید تا حدی در توان این مقاله باشد خواهیم پرداخت:
مدرک بالا‌تر الزاما زندگی بهتری به دنبال نخواهد داشت؛ شاید افرادی که وارد دانشگاه شده‌اند تا حدی روشن‌فکرتر و آزاداندیش‌تر باشند اما دانشگاه فقط شرایط را مهیا می‌کند و به خودی خود در روشن‌فکر شدن تأثیری ندارد!
برای هر شغل و پیشه‌ای نیاز به تحصیلات دانشگاهی نیست و مشاغلی که نیاز به تحصیلات آکادمیک دارند الزاما پردرآمدتر نیستند.
سعی کنید بدون توجه به جایگاه شغلی و یا مدرک تحصیلی افراد به آن‌ها احترام بگذارید، قطعا تمامی مشاغل قابل احترام و ارزشمند هستند و هر جامعه‌ای نیاز به این مشاغل دارد. اصلاح همین طرز تفکر می‌تواند عده‌ی کثیری از افراد علاقه‌مند به یک سری رشته‌ها و مشاغل را که فقط به خاطر نگاه منفی جامعه از آن‌ها فاصله می‌گیرند به این رشته‌ها جذب و متخصصین علاقه‌مند به بار بیاورد.
فرزند شما فقط فرزند شماست و اگر چه شما در قبال آینده ی فرزندتان مسئول هستید ولی حق هیچ‌گونه دخالتی در انتخاب مسیری که در تمام عمر با او خواهد بود ندارید، شما صرفا موظفید بدون جهت‌گیری خاصی نسبت به راه‌های پیش رو به فرزند خودآگاهی دهید و انتخاب را به عهده خودش بگذارید.
علاقه‌های خود را بدون تعارف بررسی کنید! بسیاری از دانش‌آموزان دبیرستانی بدون توجه به علاقه و استعداد خود و صرفا به خاطر پیروی از یک سری از هم‌کلاسی‌هایشان و یا فشار والدین مسیر پیشِ رو را انتخاب می‌کنند. تصور کنید که شما در تمام این راه تنها خواهید بود و مطمئن باشید در بخش قابل توجهی از راهی که انتخاب کرده‌اید تنها خواهید ماند نه والدین شما و نه دوستانتان همراهیتان نخواهند کرد، پس راهی را انتخاب کنید که بدون کمک هیچ شخص دیگری برایتان قابل تحمل و دوست داشتنی باشد.
سخن آخر : آیا دانشگاه رفتن بد است؟
قطعا پاسخ این سوأل منفی است و هدف از نوشتن مقاله جز این است. تحصیل در دانشگاه به شرط انتخاب صحیح رشته، استفاده ی مناسب از امکانات، وجود اساتید مناسب و قدم برداشتن در راه صحیح می‌تواند موجب افزایش سطح معلومات، افزایش آگاهی کلی جامعه و در نهایت بهبود فرهنگ عمومی شود و در عین حال عکس این موضوع درصورت مدرک‌گرایی صرف و عدم توجه به علایق و نیازهای جامعه می‌تواند باعث خسارات فراوان به افراد و جامعه شود. یک کشور پیشرفته نیاز به متخصصین دارد نه مدارک ‏تحصیلی آن‌ها.

 

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید