انجمن کلیمیان تهران
   

نوید به دنیا آمدن حضرت اسحاق (ع)

   

ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387


یک سروش و یک نوید و یک امید
بر دلِ سارای نیکو می‌دمید

« ارمغانِ ما به تو، چون اختری
کودکی رخشنده، هم‌چون گوهری

نامِ او اسحاق و هم نیکو خِصال
حق‌شناس و نکته دان و با کمال

سالِ دیگر، می‌نهد پا در جهان
شُهره گردد نامِ او تا جاوِدان»

خنده آمد بر لبِ سارای پیر
«کی جوانم؟ کی میانْ‌سال و دلیر؟!»

با شگفتی گفت،آن نیکو سرشت:
«دستِ یزدان بر جَبینم چون نوشت؟

پیر و فرتوتم ، ندارد خنده‌ای
کس چومن، هرگز بزاید بنده‌ای؟»

وحی نازل شد زِ اوجِ آسمان:
«من، خدا هستم، خداوندِ جهان

در شگفتی ، پس چرا از کارِ ما؟
غافلی از درک و از اسرار ِما؟

ما که باران ، لؤلؤِ لالا کنیم
سَهل وآسان ، ساره را والا کنیم

ما عَدَم را چون وجودش می‌کُنیم
چرخِ گردون را شُهودش می‌کُنیم

گردشِ ایّام و چرخِ روزگار
رمز و اسراری است از پروردگار

پورِ آزَر را خلیل الله کُنیم
هم زِِ راز و رمزِ خود ،آگه کنیم

حشمتِ کَون و مکان ، در دستِ ماست
گردشِ این آسمان، در دستِ ماست

رعد و برق و باد و طوفان ، خشمِ ماست
قَعرِ چَه تا کهکشان، در چشمِ ماست»


 



مقاله های مرتبط:

 کلیمیان و ادبیات ایران

معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید