انجمن کلیمیان تهران
   

نوید زنده بودن حضرت یوسف صدّیق (ع) به حضرت یعقوب (ع)

   

ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387


شادمان،پس راهیِ کنعان شدند
با بشارت‌های بی پایان شدند

با پدر گفتند :«ای مولای‌ ما!
درگذر، از کردهء بی‌جای ما

یوسف اینک، زنده ا ست و هم‌چو شاه
او عزیزِ مصر و ما غرقِ گناه»

چون که یعقوب، این بشارت‌ها شنود
دیدگانِ بسته را ناگَه گشود

پس نبی از این خبر، مسرور شد
دیدگانش روشن و پُر نور شد

جسم و جانش، پُر توان گردید و شاد
نامِ یوسف، غصّه ها بُردش زِ یاد

شد در ا ندیشه، زِ نیرنگ و ریا
از فریبِ سِبطیانِ بی وفا

لحظه‌ای آرام مانْد و بی خروش
خشمِ او از یادِ یوسف شد خموش

گفت:«پس پیراهنِ خونین چه بود؟
خُدعه و سالوس از آنِ که بود؟

گرگ چون بدرید آن خوبِ مرا
شد از آن پس کلبه‌ام ماتم‌سرا »

پس عیان شد ،کاروانِ قِبطیان
مُهرِ فرعونی بر آنها، بُد نشان

تحفه‌ها و هدیه‌های بس گران
شد هویدا در مسیرِ کاروان

کاروانِ مصریان را او چو دید
قیل و قالِ قِبطیان را چون شنید

باورش آمد که یوسف،زنده است
ماهِ تابان است و بس فرخنده است

ناگهان بر او نبوّت شد عیان
مِهرِ یوسف بود و عشقِ بی‌کران

 



مقاله های مرتبط:

 کلیمیان و ادبیات ایران

معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید