لیورا سعید
کارشناس ارشد روانشناسی
زمستان 98
هر
شکست، از دست دادن، بیماری، نشدن و نرسیدن، درسی برای ما دارد. بسیار اتفاق افتاده
که برای رسیدن به جایی یا چیزی، ظاهراً تلاش زیادی کردیم، هزینههایی دادیم، وقت
صرف کردیم، از چیزهای دیگر زندگی زدیم تا به آن چه که میخواهیم دست پیدا کنیم اما
در آخر، مسیرمان به آن سمت پیش نرفته، متوقف شدهایم و به ظاهر شکست خوردهایم که
برایمان حس دلخوری و ناکامی در پی داشته است، اما کمی که از آن قضیه گذشته و از آن
فاصله گرفتهایم، با کمی دقت متوجه معنا و درسی از آن شدهایم.
شاید درسمان این بوده که چندان که باید و شایسته بود تلاش نکردیم. شاید وقت زیادی
برای آن منظور خاص صرف نکردیم یا انرژی و هزینهای که باید برایش صرف میکردیم در
جای دیگری خرج کردیم اما تصور میکردیم داریم در جای درست خرج میکنیم.
اما شاید هم علیرغم تلاش در راستای آن هدف، وقت صرف کردن یا درست هزینه کردن، اصلا
نباید به آن مقصد میرسیدیم.
متاسفانه بزرگسالانی را میشناسم که تحمل ناکامی، شنیدن «نه»، رد شدن در آزمون،
شنیدن انتقاد، به هم خوردن یک رابطه و پایان یک دوستی یا نامزدی، پذیرفته نشدن در
رشته تحصیلی خاص یا شغل مورد نظر، دعوت نشدن به جشنی یا مراسمی خاص و ... را
ندارند، ناامید شده، کم میآورند و درصدد ضربه زدن به شخصی یا انداختن تقصیرات و
خطاها به گردن دیگران، شرایط و موقعیت بر میآیند.
تحقیقات نشان داده که تلاش برای کنترل کردن محیط بیرونی ما در کودکی شروع شده و بین
8 تا 14 سالگی برجستهتر میشود. به عبارت دیگر از همان زمان کودکی، ذهنیت کودک
برای این که آیا میتواند دیگران یا محیط خود را کنترل کند و در اختیار بگیرد یا
نه، شکل می-گیرد.
روانشناسان کودک اعتقاد دارند پس از 2 سالگی، بهتر
است والدین خواستههای او را به تعویق بیندازند یا برخی از انتظارات او را برآورده
نکنند. هدف این است که ظرفیت، صبر و خویشتن داری کودک افزایش پیدا کند. به عنوان
مثال اگر کودک 4 سالهای پافشاری برای رفتن به پارک میکند، نباید همیشه خواستهی
او همان زمان برآورده شود؛ بهتر است به او یاد بدهند تا عصر صبر کند. همینطور
نوجوانی که وسیلهی خود را گم یا خراب کرده است، نباید به سرعت آن وسیله را برایش
تهیه کنند؛ بهتر است تا جمع شدن پول توجیبیهایش یا زمان تولدش صبر کند. به این
صورت هم صبر کردن را یاد میگیرد هم دانستن قدر و ارزش چیزی را که میخواهد
میفهمد.
جولیان راتر1 روانشناس نیویورکی این موضوع را در قالب «منبع کنترل2» توضیح میدهد.
راتر در بیرون و درون ارگانیزم به دنبال توجیهاتی برای رفتار و شخصیت بود و
میخواست تقویتهای بیرونی و فرآیندهای شناختی درونی را بررسی کند. او در جریان یک
برنامه پژوهشی گسترده دریافت که برخی افراد معتقدند تقویت کنندهها به اعمال خودشان
بستگی دارند در حالی که دیگران باور دارند که تقویت کنندههای آنها به وسیلهی
دیگران و نیروهای بیرونی کنترل میشوند. او این مفهوم را منبع کنترل نامید. (ص 569)
بعضی از اشخاص منبع کنترل بیرونی و برخی دیگر منبع کنترل درونی دارند. فردی که منبع
کنترل بیرونی دارد معمولا وقایع و اتفاقات را به بیرون از خود نسبت میدهد. به
عنوان مثال اگر در آزمونی نمره قبولی کسب نکرده، این عدم موفقیت خود را به دشوار
بودن سوالات آزمون نسبت میدهد یا فردی که از ازدواج خود رضایت ندارد، والدین خود
یا قسمت و سرنوشت را در ازدواج ناموفق خود مقصر میداند.
شخصی که منبع کنترل درونی دارد، معمولا رویدادها را به خودش نسبت میدهد؛ به عنوان
نمونه اخراج شدنش از کار را به غیبت های مکرر خود و به موقع تحویل ندادن کار به
مافوقش مربـوط میداند یا دعـوا و تنش با همسرش را به دیر رفتنش به خانه و زود
عصبانی شدن خودش در بحث ارتباط میدهد.
افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند معتقدند میتوانند با تلاشهایشان امور را
تغییر دهند، بر رفتار خود بیشتر مسلط هستند، سعی میکنند رفتار دیگران را تحت تاثیر
قرار دهند و به پیشرفت، خودشکوفایی و نیل به هدفهای خود نیاز شدیدی نشان میدهند.
این افراد معمولا جسورترند، احساس میکنند در مقابل پاداشها و تنبیههای زندگی اثر
گذارند، نه منفعل و ناتوان. این افراد در مقابل استرسهای وارده تحمل بیشتری نشان
میدهند. برعکس، افراد بیرونی هر کاری انجام میدهند چندان فرق نخواهد کرد؛ خود را
به مهرههای شطرنج تشبیه میکنند که سرنوشت، شانس یا قدرتِ دیگران آنها را جا به جا
میکنند.
بررسیهای مختلف نشان دادهاند که افراد بیرونی برخلاف درونیها، مضطربتر،
پرخاشجوتر، خشکاندیش و بدگمانتر از دیگران هستند و از اعتماد به نفس و بینش کمتری
برخوردارند. کسانی که منبع کنترل درونی دارند در روابط، کار و تحصیل موفقتر هستند
چون مرتب به خود نگاه میکنند، قادر به دیدن اشتباهات خود هستند و آنها را رصد
میکنند، خطاهای خود را میپذیرند و از آنها درس میگیرند. اما کسانی که منبع
کنترلشان بیرون از خودشان است، همیشه چیزی یا کسی را دارند که او را مقصر دانسته،
خطاها، کم کاریها و عدم موفقیت خود را به آن بیاویزند؛ به این شکل، آنها چندان
درسی نگرفته و رشدی نخواهند کرد.
وقتی افراد برای مشاوره یا درمان مراجعه میکنند و از مشکلاتی شکایت میکنند که
دیگری از جمله همسر، پدر، مادر، فرزند و همکار برایشان به وجود آورده، به آنها
میگویم «حالا در حال حاضر این شمایید که روی صندلی مقابل من نشستهاید، هرگاه طرف
مقابلتان آمد و روی این صندلی نشست با او یا در مورد او صحبت میکنیم، بیایید
بیشتر از خود شما حرف بزنیم» و مرتب فِلِش آنها را به سمت خودش، احساسات، افکار و
رفتارش برمیگردانم تا در مورد خودش در ارتباط با دیگری تامل کند.
به هم خوردن یک رابطه که به هدف دوستی، ازدواج یا همکاری شکل گرفته بود یا جدایی و
طلاق همسران و بعد از آن، بدگویی پشت سر طرف مقابل و خانوادهاش و تخریب و زیر سوال
بردن هویت آن یکی، از کم ظرفیتی، اعتماد به نفس ضعیف، بی مسئولیتی و به طور کلی
منبع کنترل بیرونی آن فرد نشات میگیرد؛ ما در یک انتخابات یا در پایان مسابقات
ورزشی نیز شاهدیم برخی از هواخواهان و طرفداران آن نامزد یا تیم، به شدت برعلیه
رقیب برانگیخته شده و رفتار و گفتار ناهنجاری از خود نشان می-دهند که تنش ایجاد
کرده و جو جامعه را متشنج میکنند.
منبع کنترل که در کودکی آموخته میشود، بهطور مستقیم با رفتار والدین ارتباط دارد.
تحقیقات نشاندهندهی این واقعیت است که اگر والدین به خصوص مادر رفتارهای استقلال
طلبانهی کودک را مورد تشویق قرار دهد، کودک دارای منبع کنترل درونی خواهد شد.
بسیار میبینم که وقتی کودکی نوپا به زمین میخورد یا به جایی برخورد میکند که
موجب درد و گریهی او میشود، مادر یا اطرافیان برای ابراز همدردی و ساکت کردن
کودک، به زمین یا آن وسیله ضربه میزنند و میگویند:
«تقصیر تو نبود تقصیر این بود، ای زمینِ بد! »
و این کار به سرعت موجب ساکت شدن کودک و گاهی خندیدن او میشود. اما آنان در اصل به
کودکشان یاد می دهند که تو میتوانی سر به هوا راه بروی، اگر به چیزی برخورد کردی
مشکل از تو نیست!! و به این صورت منبع کنترل کودک را بیرونی میکنند. اما پدر و
مادری که خود، دارای منبع کنترل بیرونی هستند چگونه در امر فرزند پروری، قادرند
شناخت و رفتارهای فرزندشان را به سمت کنترل درونی تقویت نمایند؟!
حالا این مثال کوچک را ببینید تا بتوانید به مسائل فراوان دیگری که در ارتباطاتمان
با دیگران، در مسئولیتهای اجتماعیمان، در روابط زوجین، در تحصیل و شغلمان و ....
برایمان پیش میآید فکر کنید که چگونه اندیشیده و عمل میکنیم؟
1. Julian Rotter
2. Locus of Control
منابع
1. نظریههای شخصیت: دوان پی. شولتز و سیدنی الن شولتز. ترجمه یحیی سید محمدی.
انتشارات ویرایش. 1396
2. Ravan rahnama.ir
|