فرانک عراقی
کارشناس ارشد روزنامه نگاری
تابستان 1400
هیلدا
نجات حییم، یکی از هنرمندان جوان و خوش ذوق جامعهی ماست که خوشبختانه در
این راه بسیار موفق بوده و آثار زیبایش حتی در سطح بینالمللی نیز بسیار
مورد توجه قرار گرفته است. تاکنون چندین نمایشگاه گروهی نقاشی برگزار کرده
و جوایزی نیز دریافت کرده است.
در ادامه نظر شما خوانندگان عزیز را به گفت و گویی دوستانه که با ایشان
انجام دادهام جلب میکنم.
• سلام و درود بر شما. لطفا خودتان را معرفی کنید.
* من هیلدا نجات حییم هستم. متولد ۲۰ دی ماه ۱۳۶۸. دیپلم نقاشی دارم و
با دو مدرک کارشناسی در رشتههای نقاشی و گرافیک شاخهی تصویرسازی،
فارغ-التحصیل کارشناسی ارشد نقاشی هستم.
• از چه زمانی به نقاشی علاقمند شدید؟
*۳-۴ ساله بودم که با نقاشی آشنا شدم. پدرم به نقاشی علاقمند بود و
هست. خواهر بزرگترم به کلاسهای نقاشی میرفت. پدرم خودش نقاشی میکشید. من
هم از همان زمان کوچکی نقاشی میکشیدم و پدرم آنها را قاب میکرد و به
دیوار میزد. به خاطر همین این ذهنیت همیشه با من بود و هرگز با این هنر
بیگانه نبودم. در دبیرستان با وجود معدل بالا و توانایی شرکت در رشتههای
دیگر، ترجیحا رشتهی مورد علاقهام، هنر را انتخاب کردم. ۱۶ ساله بودم که
این رشته را پیگیری کردم و از روز اول از انتخابم راضی بودم. مطمئن بودم
که راه درستی را انتخاب کردم.
• چه کسانی در خانواده این هنر را دنبال می کنند؟
* پدرم عاشق هنر بود. حرفه اش خرید و فروش فرش بود و به صنایع دستی و
نقاشی و هنر علاقمند بود. وقتی من در بچگی نقاشی میکردم، پدرم هم همراه من
نقاشی میکشید. از سال ۷۳-۷۴ نقاشی میکرد ولی مدتی به خاطر مشغلهی کاری
وقفه افتاد. در سال ۸۴-۸۵ که من هنرستانی شدم و این هنر را حرفهای دنبال
کردم، پدرم دوباره این شوق در درونش شعلهور شد و دوباره نقاشی را شروع
کرد.
خواهرم نیز علاوه بر پدرم یکی از مشوقهای اصلی من بود. او این جرات را به
من داد که این هنر را انتخاب و دنبال کنم.
• تاکنون چند نمایشگاه برگزار کردید؟
*اگر بخواهم آنها را شمارش کنم بیشتر از ده نمایشگاه تا الان داشتهام.
اولین نمایشگاه به دنبال یک فراخوان در سال ۱۳۸۸ بود که به صورت گروهی در
فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. مدت زمانی به علت قبولی کارشناسی نقاشی وقفه
افتاد. ولی دوباره نمایشگاه گروهی و نیمه گروهی را شروع کردم. اخیرا در
آلمان یک نمایشگاه آنلاین داشتم و یکی از نقاشیهایم هم فروش رفت. یک
نمایشگاه انفرادی عکس هم برگزار کردم. همچنان نیز به دنبال برگزاری
نمایشگاه انفرادی بهتر و بیشتر هستم.
• تاکنون چه جوایزی گرفتهاید؟
*من تاکنون در فراخوانهای متعددی شرکت کردهام. یکی از آنها که خیلی
باعث خوشحالی من شد در مهران مال بود. در این نمایشگاه من نفر برگزیدهی
دوسالانهی نقاشی استان البرز شدم. زمان نمایشگاه دو هفته بود. در کنار
استادهای به نام باز هم از برگزیدهها انتخاب کردند و خوشبختانه از آثار من
هم برای دورهی دوم انتخاب شد که این بهترین جایزه در فراخوانهایی که شرکت
کردم محسوب میشود.
• مشوق اصلی شما چه کسی بوده؟
*این جمله شاید کلیشهای باشد اما در تمام مدت ۱۵-۱۶سال، خانواده مشوق
من بودهاند. بن اصلی این هنر، روحیه دادن، علاقمندی که به من تزریق
میکنند، این که راه درستی انتخاب کردهام، رفت و آمدها و آموزشها، تهیه
لوازم و وسایل و... همه سختیهایی داشته که به هرحال خانواده هم تحت تاثیر
قرار گرفته، اما آنها همیشه من را حمایت و تشویق کردهاند.
• چه سبکی را دنبال میکنید؟
*این سوال چالشبرانگیز است. بک پزشک شاید تخصصش چشم باشد اما از
بقیهی اعضای بدن هم بی خبر نیست. در مورد ما هم همین طور است. به هر حال
از هیچ سبکی بیخبر نیستم. همهی سبکها را دنبال میکنم. در حال حاضر سبک
مینیمالیسم را دنبال میکنم. اکسپرسیونیستها تاثیر زیادی داشتند. من بدون
این که بخواهم نشان دهم یک مینیمالیست هستم، تحتتاثیر اکسپرسیونیستها هم
هستم. البته بیشتر اکسپرسیونیست انتزاعی هستم.
• نقاشهای مورد علاقهتان چه کسانی هستند؟
*من سعی میکنم نقاشهای مطرح را دنبال کنم. کاردانی من هنر نگارگری بود که
بسیار جذاب است و برگرفته از نقاشی سنتی ایرانی است. رضا عباسی را خیلی دوست داشته
و دارم و روی من خیلی اثرگذار بوده. الان کارهای مارک روتکو و کیفر را دنبال
میکنم. دغدغه کارهای روتکو همیشه در من بوده و همیشه اثرش را بر ضمیر ناخودآگاه من
گذاشته، از دورهی دبیرستان روتکو را در تاریخ هنر میخواندم و با او آشنا بودم.
• برنامهتان برای آینده چیست؟
*امیدوارم عمری باقی باشد چون خیلی برنامهها برای خودم دارم. تصویرسازی را
تجربه کردم. در آینده مجموعه تصویرگری را دوست دارم اتود بزنم. هر اتفاق روزمره
برای من منبع الهام هست.
این روزها احساس میکنم عینکی به چشم دارم و همه چیز را جور دیگری میبینم. خود
کلمههای ساده که به زبان میآید منبع الهام هست. انگار خود این هنر نقاشی برای من
برنامهریزی میکند که در آینده چه کنم. خیلی دوست دارم دستم را قوی کنم و کلاسهای
تمرینی را به صورت پیگیر ادامه میدهم چرا که هیچ وقت تمام شدنی نیست. میخواهم
نمایشگاه انفرادی بهتر و بیشتری داشته باشم.
یکی از ایدههای من برای آینده، کار کردن در حیطهی تصویرگری مذهبی است. در مورد
دین اسلام کار کردهام اما در مورد یهودیت و تورات با مضامین مذهبی هم به عنوان یک
یهودی میخواهم کار کنم.
همیشه به ایرانی بودنم افتخار میکنم و معتقدم فرهنگ ایران بسیار غنی است. علاقمندم
نقاشی سنتی خودم را به کمال برسانم و مجموعههای خوبی از نقاشی سنتی ارائه دهم. چون
همیشه فکر میکنم هنر نقاشی ایرانی از بهترین-هاست.
•
به جوانان چه توصیه ای دارید؟
*من خودم هنوز اول راه هستم اما خواهشی که از والدین دارم این هست که بین
رشتهها تبعیض قائل نشوند. اگر خانواده من هم این نظر را داشتند که در کنار درس،
نقاشی را ادامه بدهم هرگز به این جا نمیرسیدم. من با معدل بالا وارد هنرستان شدم.
حتی در خود هنرستان هم مسئولان به من پیشنهاد رشتههای دیگر میدادند. اما خواهشی
که از والدین دارم این هست که اجبار نکنند و از جوانها هم خواهش میکنم علاقهشان
را دنبال کنند البته با احترام به خانواده. خیلی از دوستانم به اجبار رشتههای دیگر
را انتخاب کردند اما دوباره به رشتهی مورد علاقه خود برگشتند و ادامه دادند و در
این میان فقط خستگی راه بر خودشان داشتند.
• در پایان اگر چیزی ناگفته باقی مانده و من نپرسیدم بفرمایید.
*از شما خیلی تشکر میکنم. این صحبت و گفتوگو بسیار برایم دلنشین بود. این که
من را دیدید و این وقت را گذاشتید بسیار خوشحالم. این گفتوگو مروری بود بر خاطراتم
در این چند سال و اتفاقهای خوشایندی که در زندگی تجربه کردم. در پایان برای شما
دعای خیر دارم و خوشحالم که این فرصت را به من دادید.
• سپاس از شما.
من هم متقابلا برای شما آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
|