انجمن کلیمیان تهران
   

دارویی از جنس بیداری

   

 

المیرا سعید

تابستان 1400

 

 

کرونا یک بیماری نبود، نشانه‌ای از بیزاری بود؛ بیزاری خدا از رفتار آدم‌ها نسبت به هم. بیزاری آدم از آدم بود. نفرت آدم‌ها از تفاوت چهره‌ها با نقاب‌هایی رنگی، از جنس دورویی.
چنین تفاوتی، فاصله‌ای می‌طلبید برای تنها شدن و تنها ماندن، برای نزدیک شدن به خود و فاصله گرفتن از همنوع خود، تا شاید بیدار شویم.
این فاصله، بیداری بود نه حاصل یک بیماری. وقت آن رسیده بود تا زمین بیدار و دنیا درمان شود. درد تا مغز استخوان آدم هم رسیده بود. آدم داشت از درد به خود
می‌پیچید، درد خودخواهی. گوش دنیا کَر شده بود از خط و نشان‌هایی که آدم برای آدم می‌کشید و چشم زمین جز تملق و دو رنگی دیگر چیزی نمی‌دید.
صبر خدا زیاد بوده و هست. همیشه انسان را به شکیبایی دعوت کرده. همواره مظهر لطف است و بخشش را به بندگانش آموخته. از حق بنده به خود گذشته و در عوض آدم را به خشنود کردن هم نوع خود تشویق کرده. ولی سکوت و صبرش دیگر در برابر دنیایی از بی مهری و نامردی انسان‌ها به هم سر ریز شد. از حق خود می‌گذرد چون بی‌نیاز است و بزرگی‌اش بی‌اندازه. اما چشم بر هم نهادن در برابر این همه کینه و دشمنی که آدم از آدم دریغ نمی‌کرد، دیگر جایز نبود.
چه شده بود؟ مگر آدم را اشرف مخلوقات نام ننهاده بود؟ چه عنصری در نهادش کم گذاشته بود که کار به اینجا کشید؟ خدا بیزاری خود را در قالب یک بیماری به انسان اعلام کرد. خصومت‌ها باید نشانده می‌شد تا نسل آدم از قحطی محبت منقرض نشود. نفس‌های دنیا به شماره افتاد، قطار زمان کمی از سرعتش کاست تا زمین بهتر نفس بکـشد. نتیجه‌اش شـد فاصله، دوری و بی‌خبـر مانـــدن از یکدیگر.
اگر کرونا را فقط به چشم ویروسی خطرناک زیر ذره‌بین قرار دادیم تا به منشأش برسیم و در به در به دنبال نسخه‌ای برای مبارزه و واکسنی برای ریشه کنی‌اش، قطعا فریب خورده‌ایم. کرونا بی‌شک فریب قرن بود، اگر به خود نیامده باشیم و از فراگیری‌اش روی کره زمین تکانی نخورده باشیم.
هر میکروب و ویروسی، چه قدیمی و چه نوظهورش، بالاخره پادزهری دارد. هر مرضی با تلاش و تحقیق پزشکان و دانشمندان دیر یا زود علاج می‌شود. واکسن کرونا هم پس از چندی ساخته شد و از شیوع بیشتر آن پیشگیری شد. اما واکسن نابرابری چه؟ آیا از دارویی برای نابرابری و بی عدالتی هم رونمایی شد؟ چقدر به توصیه‌ها و هشدارها برای جلوگیری از این هم جرم و جنایت که گریبان زمین را گرفته، عمل شد؟ به دستوراتی که خدا از روز اول آفرینش در گوش آدم زمزمه کرده تا آرام تر زندگی کنیم، چقدر اعتماد کردیم؟ به سفارشات انبیا و اولیایش که جز رواج نیکی و پرهیز از ظلم نبود، اعتباری قائل شدیم؟
دقیقه به دقیقه و هر ساعت پزشکان از رسانه‌های مختلف تذکر دادند تا برای مبتلا نشدن دست‌ها باید مرتب شسته شوند، ولی دست از دروغ و فریب‌کاری نشستیم. تا جایی پیش رفتیم که خصلت‌های زشت شد عادت و الگوی زندگی‌مان. دیگر ترکش دارو نمی‌خواهد، نیرو می‌خواهد. نیروی غلبه بر خودخواهی. هزاران متخصص در سراسر دنیا تأکید کردند همه چیز و همه جا را مرتب ضد عفونی کنید. آیا دل و ذهنمان را هم از تهمت و ریا زدودیم؟ یا این که بیش از پیش بر زنگارهای قلبمان، لایه‌ای افزودیم؟ پرستاران هر دم فریاد زدند فاصله اجتماعی را رعایت کنید و از دورهمی‌ها بپرهیزید تا در آینده بیشتر دورِ هم جمع شوید. اما هنوز یاد نگرفتیم چطور قدر هم را بدانیم. هر روزه از وزارت بهداشت و فلان ستاد و پایگاه، پروتکل‌هایی صادر شد تا سفر نکنیم و به دید و بازدید هم نرویم. ولی دریغ هنوز نفهمیدیم که باید سفری به خود کنیم، هر از گاهی لازم است به زیارت دل برویم و داشته‌هایمان را بهانه‌ای کنیم برای شاد بودن و همچنین واجب است از وجدان خود عیادتی کنیم.
فاصله‌ها و تنهایی همیشه نشان از بی‌کسی و افسردگی ندارد. می‌شود آن را فرصتی دانست برای به خود آمدن و کمی تأمل. محدود شدن رفت و آمدها و تازه نشدن دیدارها را می‌توان دارویی دانست برای درمان بی‌خبری از خود و بی-توجهی به حقوق دیگران.
سال‌ها می‌گذرد و شاید آیندگان پس از خواندن این فصل از کتاب زندگی پیشینیان خود، کرونا را بیداری بدانند، نه فقط یک بیماری. بیداری‌ای که دارویی شد بر درد خودبینی آدم. شاید پس از گذشت سال‌ها، فرزندان ما نظاره-گر فیلم‌ها و انیمیشن‌هایی شوند که در آن‌ها کرونا درمانی معرفی شود در قرنی که وفا و گذشت رنگ باخته بود. شاید پس از سپری شدن این بحران، کتاب‌هایی به چاپ برسند که مؤلفان و نویسندگان، کرونا را نه فقط یک ویروس، بلکه شفایی بی‌مانند بدانند بر دردهایی که انسان خود دلیل آن بود و چاره‌ای برای قطع زنجیره‌ی نامهربانی.
کرونا برای تعطیلی بازار و دکان و فروشگاه نیامد. برای بیشتر در خانه ماندن و بیکار شدن شاغلین و وقت‌کُشی جوان و نوجوان‌ها هم نیامد. ویروسی نیامد تا از نرفتن کودک خود به مدرسه و در خانه ماندنش ذوق کنیم و دیگر نگران دیر رسیدن به کلاس و مدرسه نباشیم. کرونا برای بیشتر پختن و خوردن انواع خوراکی‌ها در خانه هم نبود. کرونا آمد تا بازار ریا و حقه را تعطیل کند. آمد تا در هیچ فروشگاهی کسی جرأت عرضه‌ی دین‌های دروغین و ساختگی را نداشته باشد و هیچ کاسبی نتواند دخلش را با دروغ و جارو کردن زیر پای کاسبان دیگر پُر کند. کرونا آمد تا به من و تو بفهماند جشن‌های پُر زرق و برق با  هزینه‌های نجومی ضامن خوشبختی دو نفر نیست. کرونا فریاد زد با داشته‌هایتان خوشحال باشید و حسرت نداشته‌ها، از اوقاتتان جهنمی نسازد که از آتشش نه خود در امان بمانید و نه اطرافیان.
شعله‌های مهیب این بلا، تَر و خشک را با هم سوزاند. نه یارای ماندن بود، نه پای رفتن. پای رفتن بر بالین بیماری که از گوشت و خون‌مان بود بریده شد. دست‌مان کوتاه شد از یاری رساندن به دردمندی. دلمان دیگر در انتظاری خبری خوش از عزیزمان در بیمارستان توان تپیدن نداشت.
بلایی آمد تا تنبیه شویم، تنها شویم. قربانیان غریبانه رخت بربستند و بازماندگان در غربت خود مویه کردند. آنقدر بی‌کس و تنها شدیم که حتی دوستی جرأت نکرد برای تسلی حال دل‌مان لحظاتی کنارمان باشد.
هر روز موج دیگری در راه است، اگر نتوانیم روز خود را بدون کینه و دشمنی به شب برسانیم. بلای سهمگین‌تری بر سرمان نازل می‌شود اگر نتوانیم به دوستی‌هایمان رنگ یکرنگی بپاشیم و تاوان سنگین‌تری باید پرداخته شود، اگر آرامش خود را در آرامش همسایه ندانیم و تنها به آسایش خود بیندیشیم.
کرونا درگیری ریه و قلب و مغز نبود. تازیانه‌ای بود بر روح و روان‌مان. ضربه‌ای هولناک بر جان‌مان تا از خواب غفلت بیدار شویم، دل بتکانیم از هر چه زشتی و پلیدی است. بساط نفاق و دو رویی را برچینیم و بر سر سفره‌ی یکرنگی و صفا مهمان شویم.
کرونا ها هیچ وقت شکست نمی‌خورند اگر جز به خالق هستی ایمان نیاوریم و بُت‌هایی را که خود به دست خود تراشیده‌ایم از سر راه برنداریم. 


 


 

 





 


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید