انجمن کلیمیان تهران
   

دل تنها

   

 

المیرا سعید

زمستان 1400

 

 

 

هر چه کردم بعد تو با این دلِ تنگ کسی یار نشد
جز تمنای وصالت، به نگاهی دیده بیدار نشد

در این بازار صاحب نام، بسی کاروان‌ها که می‌آمد
در این میانه دگر کس متاع دل تنها را خریدار نشد

زلیخا شد دلم، بیچاره افتاد در چاه غمت
پی یوسف شب و روز کس چو من رسوای این دیار نشد

روزها پی هم، همه شب پر کشید دل در هوای تو
کبوتر نگاهم سر هر بام بهر دانه بی قرار نشد

یاد تو، غبار تنهایی دل بر باد داد
دل دیوانه شبگرد من ز تاریکی و شب دگر زار نشد

جُرم من بود چون شقایق عاشقی
غلتیدم در خون خود و نشانم بر سر دار نشد
 



 


 

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید