لیورا سعید
کارشناس ارشد روانشناسی
پاییز 1401
-
تلاش میکنی وارد دانشگاه بشی، بعد که وارد شدی درس نمیخونی، فقط شب امتحان یه
جوری میخونی که نمره بگیری.
- تلاش میکنی ازدواج کنی، هر چی کتاب مربوط به روابط خوب بین دو جنس وجود داره می
خونی و توی رابطهات سنگ تموم میذاری، بعد که ازدواج میکنی اونا رو به کار
نمیگیری.
- دلت میخواد بچه دار بشی، بعد که میشی با او رفتار درستی نداری.
- مبتلا به مصرف مواد و الکل میشی چون توجیه-ات اینه که مشکلات و گیر و
گرفتاریهات از بچگی خیلی زیاد بودن.
- مدتهاست سری به پزشک نزدی و چک آپ نکردی و از اوضاع جسمیت بیاطلاعی، چون فکر
میکنی مشکلی نداری و دکترها همهشون می-خوان پول به جیب بزنن.
- حرف میزنی ولی عمل نمیکنی، با خودت یا دیگری قرار میذاری و وعده میدی اما به
هم میزنی یا فراموش میکنی.
- به خانوادهات رسیدگی میکنی، کارهای همکارات رو بهجاشون انجام میدی، دوستت رو
به دکتر میبری، به نوهی خالهات کمک میکنی زن بگیره، شوهر دختر عموت نیاز مالی
داره کمکش میکنی و... اما به کارهای شخصی و برنامههای مهم زندگی خودت اهمیت
نمیدی.
***
دارم از مسئولیتپذیری صحبت میکنم، توانایی پاسخ-گویی فرد به اهداف، وظایف و
تعهدات خود. مسئولیت-پذیری یکی از مهم¬ترین شاخصههای اصلی بلوغ فکری و عقلی است.
کسی که این شاخصه را دارد خودش را می-شناسد، میداند چه میخواهد و چه چیزهایی او
را خوشحال و راضی میکند، به تصمیمات خود و پیامدهای آنها به-خوبی فکر میکند، تفکر
نقادانه دارد و از چیزهایی که نفعی برای او و نزدیکانش ندارد دوری میکند.
اما قابل اعتماد نبودن، نداشتن هدف، بیانگیزگی و به سرانجام نرساندن کارها، نشانگر
ناپختگی و نداشتن بلوغ شخصیتی در فرد است. اشخاص نابالغ یا به عبارتی کسانی که
احساس مسئولیت نمیکنند، افرادی هستند که همگام با افزایش سنشان بزرگ نشدهاند؛
مردان و زنانی که این ضعف را دارند، شخصیت¬شان «بالغ» آلوده به «کودکی» است که از
رفتارهای مسئولانه و سنجیده طفره می روند و حرکت بر مدار هیجان کودکی، برایشان
جذابتر و دلخواهتر از حرکت بر مدار عقل و منطق بالغ¬شان است. رفته رفته
بیمسئولیتی به خصلتهایی نظیر متوقع بودن، خودخواهی، منفعت طلبی، لجبازی و زیاده
خواهی منجر میشود و هرگز نمی¬توان از کسی که در قبال خود مسئول نیست، انتظار
داشت در برابر دیگری احساس مسئولیت داشته باشد.
***
آقا! وقتی مصرف کنندهی مواد هستی چرا سراغ ازدواج و بعد هم بچهدار شدن رفتی؟
دغدغهها، مدل زندگی کردن و ارتباطات تو با زندگی مشترک و تربیت فرزند ناهمخوان
است. تو مسئول جسم، هیجان، افکار و واکنش-های خودت نیستی، این مواد است که تو را
مدیریت می-کند، پس چطور میتوانی مسئول مراقبت از زندگی مشترک باشی؟
خانم! چند دندان خراب نیاز به ترمیم داری، اقدام نمیکنی یا رژیمهایی را شروع
میکنی بعد وسط کار رها میکنی، در چند کانال طب سنتی و تغذیه سالم عضو هستی اما
آنها را به کار نمیگیری.
آقا / خانم! خودت زندگی نابسامانی داری، قصد داری از همسرت جدا شوی، از زندگی مشترک
بدگویی میکنی، بعد برای دختران و پسران دیگر مورد ازدواج پیدا میکنی و سعی در
تحمیل آنها داری؟ به آنها چه توصیههایی می-کنی؟ چطور به ازدواج ترغیبشان میکنی؟
• چه کسی پاسخگوست؟
پدرجان! صبح سرکار میروی تا شب، شب هم که به خانه میروی حوصله نداری به همسر و
بچههایت کمی وقت اختصاص دهی، با بچهها بازی کنی و با همسرت صحبت کنی یا حرفهای
او را بشنوی. خودت میدانی که برای گوشیات بیشتر وقت و حوصله داری. گاهی اقرار
میکنی که رابطهات با آنها کم است، گاهی انکار میکنی، اما حاضر به تغییر اوضاع
نیستی و برایش اقدامی نمیکنی.
آقا / خانم! در چندین پیج روانشناسی و تربیت کودک عضو هستی، مرتب به آنها سر میزنی
و پستها و فیلم-های آموزشی را نگاه میکنی، اما هنوز وقتی از دست بچه-ات از کوره
در میروی روش های تنبیهی خودت را پیاده میکنی.
خواهر محترم! می دانی که برادرت اعتیاد به مواد دارد، راه میفتی و برای او اقدام به
زن گرفتن میکنی، آیا بعد از اینکه آنها ازدواج کردند و با دو بچه، از تنش، دعوا،
قهر و بیپولی به جان آمدند، میتوانی پاسخگو باشی؟ یا رویت را برمیگردانی و
میگویی به من چه، دختر و خانوادهاش باید چشمهایشان را باز میکردند!
چه کسی مسئول است؟
آقا / خانم! رابطهی عاطفیات را روی هوا رها کرده-ای، نه دل دادی که بماند نه
رهایش کردی که برود، فقط نشستی تا خود به خود اتفاقی بیفتد تا از این وضعیت رها
شوید. آیا از پیامدها و نتایجی که در انتظارت است اطلاع داری؟
مادر جان! وقتی با دیدن و شنیدن مشکلات دختر و دامادت گریه میکنی و پشیمانی که با
این خانواده وصلت کردهاید، فراموش نکن که فقط یک ماه از آشنایی آن دو گذشته بود که
بدون تحقیق، مشاوره و صبر برای شناخت بیشتر، بساط بله گفتن و نامزدیشان را جور
کردی.
آقا / خانم! وقتی نیاز به مشاوره روانشناختی یا کلاس آموزشی داری اما مقاومت میکنی
و میگویی فایدهای ندارد یا خودم بلدم، مگر میخواهند چه بگویند، آیا با نسخههای
تجویزی مادرت، عمهات، دوستان و همکارانت حال بهتری داری و مسئلهها و مشکلات
ذهنیات برطرف شدهاند؟
• چه کسی جوابگوست؟
دختر عزیز! پنج سال با پسری دوست بودی و قصد کردید با هم ازدواج کنید، فردای ازدواج
و قرار گرفتن زیر یک سقف متوجه شدی شوهرت اعتیاد دارد! در آن پنج سال چه میکردی؟
چطور با هم دوستی میکردید؟ در آن مدت چگونه شناخت خود را از او تکمیل کردی که
تصمیم به ازدواج با او گرفتی؟
آقا / خانم! در مشاجرات و دعواها وقتی صدایت را بلند میکنی و داد میزنی یا ناسزا
میگویی و با توهین، تمام تقصیرات را به گردن طرف مقابل میاندازی، سهم خودت کجاست؟
خودت از این داستان چه درسی میگیری؟
پدر / مادر! وقتی در زندگی مشترک فرزندت دخالت میکنی، طرفداری یا قضاوت بیجا
میکنی و توصیههای غیرکارشناسی میدهی، آیا میپذیری که او هیچگاه قادر به مستقل
شدن نباشد، همیشه به شما وابسته باشد و نتواند خودش فکر کند و تصمیم بگیرد؟
***
روزی شخصی برای بازدید از پارک کاکتوس رفته بود که ناگهان متوجه شد جوانی لباسهای
خود را در آورده و خود را روی بوتههای خاردار کاکتوس میغلتاند و فریاد میکشد و
ناله میکند. افراد حاضر در پارک با کمک کارکنان پارک، مرد را به زحمت از لابلای
کاکتوسها بیرون میکشند. امدادگران بدن جراحت دیدهی او را درمان میکنند و او از
شدت درد به خود میپیچد. از او میپرسند: "چرا این کار را کردی؟" مرد جواب میدهد:
"در آن لحظه به نظرم رسید فکر خوبی است و فکر میکردم احساس خوبی پیدا کنم."
نکته مهم داستان این است که افراد پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت رفتار و
انتخابهایشان و نتیجهای را که حاصل میکنند ارزیابی نمیکنند یا این که بسیار
سطحی ارزیابی میکنند. فرد جراحت دیده از خار کاکتوسها قبل از پریدن روی کاکتوسها
پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت انتخاب خود را به درستی ارزیابی نکرده بود؛ همان طور
که بسیاری از ما ممکن است به هنگام ترس، غم، عصبانیت و ناکامی انتخابی را که به ذهن
مان میآید خوب ارزیابی نکنیم، از این رو دست به اقدام میزنیم و پس از روبه رو شدن
با نتایج منفی آن میگوییم: "در آن لحظه فکر خوبی به نظر میرسید." (برگرفته از
کتاب دعوت به مسئولیت-پذیری، دکتر علی صاحبی، 1399)
فرد مسئولیتپذیر توانایی پاسخگویی دارد، اول به خودش بعد به دیگران. کسی که روی
خودش و ضعف-هایش کار کرده و مهارت مهم مسئولیتپذیری را به دست آورده، خودش را
میشناسد، از خود و انگیزههایش اطلاع دارد که چه میخواهد و باید چه راهی را دنبال
کند. چنین شخصی که زندگیاش با برنامه و تعهد نسبت به خودش پیش میرود قادر است به
مسئولیتها و وظایفش در مقابل دیگران هم بهخوبی عمل کند.
وقتی قصد دارید دست به انتخاب بزنید، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، ازدواج، رژیم
گرفتن، فرزنددار شدن، ورزش کردن، مصرف کردن سیگار، مواد و الکل، یادگیری زبان
جدید، مهاجرت به شهر یا کشور دیگر و ... این سوالات را از خود بپرسید:
آیا این انتخاب مرا به جایی که میخواهم، خواهد برد؟
آیا مقصدی که به سمتش میروم واقعا جایی است که میخواهم باشم؟
آیا این انتخابها تاکنون موثر بودهاند؟ اگر ادامه بدهم مرا به نتیجهی مطلوب
خواهد رساند؟
|