|
|
آرش
آبائي در اين گفتار، مباحث زير به اجمال بررسي مي شوند: 1- تاريخچة مختصر خروج بني اسرائيل از مصر 2- آيين مربوط به اين عيد در گذشته و حال 3- پسح به مثابه هويت يهودي 4- پسح به مثابه هويت خداي يهود 5- پسح مبين معناي آزادي 6- پسح به عنوان مصداق نجات آخرالزماني ***
1- تاريخچة مختصر خروج بني اسرائيل از مصر پسح يكي از اعياد سهگانه يهوديان است كه به نام پيامبر بزرگوار بنياسرائيل - حضرت موسي- مُزيّن شده و نتيجه رسالت او از سوي خداوند متعال براي آزادي بني اسرائيل و همه انسانها از بردگي است. برابر آيات تورات، خداوند خطاب به اَوْراهام (حضرت ابراهيم) فرمود: «بدان كه فرزندان تو به مدت 400 سال در سرزميني كه به آنها تعلق ندارد (مصر) غريب خواهند بود و در آنجا در بندگي و عذاب قرار خواهند گرفت. پس از 400 سال، من ايشان را نجات داده و قوميكه آنها را به بندگي وادار نموده، مورد محاكمه قرار خواهم داد و سپس با ثروت عظيميآن سرزمين را ترك خواهند نمود». اوراهام در اين آزمايش سخت نيز سربلند بيرون آمد، زيرا بيايماني و ناسپاسي نكرد و اين بار نيز خود را به طور كامل، تسليم خواست و رضاي الهي نمود. با تولد ييصحاق (حضرت اسحق) اين 400 سال غربت شروع شد، چرا كه وي در سرزمين كنعان به حالت غربت به سر ميبرد و 60 سال داشت كه يَعْقُوو (حضرت يعقوب) متولد شد و او نيز در كنعان غريب بود. يعقوو در130 سالگي به علت وقوع خشكسالي، همراه خانوادهاش (جمعاً 70 نفر) عازم مصر شد، زيرا كه حضرت يوسف به صدارت كشور مصر رسيده بود و با انباشتن غلّه فراوان، آن سرزمين را در برابر قحطي مقاوم كرده بود. خاندان يعقوو در مصر بسيار بارور و كثير شدند، تا آنجا كه فرعون از نيروي چنين جمعيت عظيمي هراسان شد و با ناديده گرفتن خدمات حضرت يوسف، آنها را به كار سخت وادار كرد و بني اسرائيل را به بردگاني براي بيگاري نزد مصريان مُبدل ساخت. به علت پيشگويي منجمان دربار مبني بر ظهور منجي براي اين قوم، فرعون دستور داد كه همة نوزادان ذكور بني اسرائيل را در رود نيل غرق سازند. اما يك مادر و دختر يهودي به نامهاي «يُوخِوِد» و «ميريام» (مريم) كه ماماهاي عبرانيان بودند، با فداكاري ناشي از ترس الهي، نوزادان عبري را زنده نگاه ميداشتند. از اين رو مشيت خداوند برآن قرار گرفت تا پسري را كه بعدها نقش منجي اين قوم را برعهده ميگرفت، سه ماه زودتر از موعد طبيعيِ زايمان به «يوخِوِد» عطا نمايد. يوخِوِد پس از اين سه ماه به ناچار فرزندش را درون سبدي نهاده، در نيزار رود نيل رها نمود. دختر فرعون، وي را از آب گرفت و چون آن پسر كه بر او «مُشِه» (موسي) نام نهاده بودند، حاضر به خوردن شير هيچ زني نشد، با راهنمايي ميريام براي شيردادن به دست «يوخود» سپرده شد. پس از اين، مشه در دربار فرعون بزرگ شد و بر اثر حوادثي كه براي وي پيش آمد، از مصر گريخت. سپس در سرزمين «ميديان» نزد شخصي به نام «ييترو» ساكن شد و دخترش «صيپورا» را به همسري گرفت. سرانجام پس از گذشت 210 سال از ورود يعقوو و بنياسرائيل به مصر، خداوند به ناله و استغاثه ايشان بر اثر شدت ظلم مصريان توجه نموده، مشه رَبِنو را مأمور نجات آنان فرمود. او به سبب تواضع بيمانندي كه داشت، در ابتدا خود را شايسته چنين مسوؤليت عظيمي نميدانست؛ اما سرانجامْ عازم مصر شد. مُشه و «اَهَرُون» (هارون) برادرش، مأموريت خود را براي بنياسرائيل شرح دادند و پس از ايمان آوردن مردم به آنها، براي ابلاغ فرمان خدا راهي قصر فرعون شدند كه اين رفت و آمد چندين بار تكرار شد. خداوند براساس حكمت خود و جهت نشان دادن قدرت عظيمش به همگان، ابتدا 10 ضربت معجزه آسا را بر فرعون و مصريان كه مايل به آزاد نمودن اين قوم نبودند، وارد ساخت . پس از آن بني اسرائيل در 15 ماه نيسان 2448 عبري، باشكوه بسيار از تمام بندگيهاي مصر- بندگي جسماني مصر و نيز بندگي اخلاقي و فساد فرهنگي مصريان- نجات يافتند و خداوند با اِعطاي كتاب تورات به آنها (كه شامل 613 فرمان مُدَوّن عبادي، اجتماعي، قضايي و اخلاقي است) ايشان را براي هميشه از هر نوع بندگي رها ساخت. بنا به دستور خداوند، اين واقعه عظيم، هر سال در همان ايام طي مراسمي مقدس بايد يادآوري شود و يهوديان موظف به رعايت و اجراي احكام خاص اين عيد هستند. پس از ضربات دهگانه كه به فرمان خداوند بر مصريان وارد آمد، صداي بلند شيون و ناله مصريان در مصر برخاست و فرعون در نيمه شب، خودش در پي مشه و اهرون رفت و از آنها خواست تا از مصر خارج شوند. سرپيچي و نافرماني فرعون در آزاد ساختن عبرانيان، از دلايل اصلي وارد آمدن ده ضربت الهي بود. وي پس از هر ضربه، به ظاهر در برابر خداوند تسليم ميشد و تقاضاي رفع مشكلات را ميكرد، اما پس از مشاهدة گشايش و رفع خطر، دوباره كبر و غرور او را فرا ميگرفت و از اجراي فرمان خداوند خودداري ميكرد. حضرت موسي، وقوع برخي از ضربات را پيشتر به فرعون اطلاع ميداد تا شايد با شنيدن خبر، دست از نافرماني بردارد و پس از وقوع نيز، همواره (باوجود توهينهاي فرعون) آماده بود تا با درخواست فرعون فوراً دست به دعا بلند كند و خواستار رفع بلا شود. اين امر نشان ميدهد كه پروردگار حتي به عذاب شريران و گناهكاران راضي نيست و مايل است كه هر چه سريعتر بازگشت و توبه آنها را بپذيرد. بنابراين، ده ضربت مذكور نشانة لطف خدا هستند كه وي به جاي رها كردن بيشتر ظالمان به حال خود و شاهد نابودي و فناي آنها بودن، با وارد ساختن ضرباتي به نام تأديب، قصد هدايت و اصلاح آنان را دارد. خروج از مصر پيش از آخرين ضربت، پروردگار به بني اسرائيل دستور داد كه خانواده ها گوسفندي را اختيار و قرباني «پِسَح» را ذبح كنند. لازم بود كه خون اين قرباني را به نشانة ايمان به خدا از داخل بر سَرْدر و چهارچوبهاي درون خانه خود بمالند و تا صبح از آن خارج نشوند. خداوند هنگام ضربت آخر به اين خون توجه كرده، از ضربت زدن به اين قوم صرفنظر مينمود. سپس بني اسرائيل با عجله بسيار خار شدند و به دليل شتاب زياد فرصتي نيافتند كه خميرهايشان را ورآمده كنند. پس آن را به صورت فطير (مصا) پختند و رهسپار شدند. جمعيتي كه از مصر خارج شد به غير از زنان و اطفال، شامل 600 هزار مرد پياده و گروهي از ديگر اقوام غير يهودي بود. اين واقعه در سال 2448 عبري (3317 سال پيش يا 1312 پيش از ميلاد) روي داد. خداوند بار ديگر براي نمايان ساختن قدرت خود از يك سو، مصريان را وسوسه نمود كه اين قوم را تعقيب كنند و از سوي ديگر، به بني اسرائيل فرمان داد تا در برابر دريا اردو زنند. در اين حال كه يهوديان، خود را از دو سو در تنگنا ميديدند، خدا به حضرت موسي دستور حركت به سمت آب را صادر نمود. پس از آنكه شماري از يهوديان با ايمان قوي خود داخل آب شدند، يكي از بزرگترين معجزات تاريخ به وقوع پيوست. دريا شكافته شد و تمام آن جمعيت عظيم، از ميان آن گذر كردند. نيز هنگامي كه مصريان به اميد دستگير نمودن آنها وارد مسير شكافته شده گشتند، به امر پروردگارْ آبها به جاي خود بازگشتند و لشگريان فرعون را به سزاي اعمال خويش رساندند. مشه و يهوديان پس از ديدن اين صحنه عظيم، يكي از مجللترين سرودها را در وصف قدرت خداوند سرودند كه در تورات ذكر شده است و «سرود دريا» نام داشته، هر روز در تفيلاي صبح خوانده ميشود. *** نامگذاري اين عيـد نـام پسح از معجزه و لطف الهي در آخرين ضربت وارد شده به مصريان گرفته شده است. در ضربت دهم كه منجر به مرگ اولزادهاي مصريان شد، خداوند از آسيب رساندن به فرزندان اولزاد عبري چشم پوشي كرد. اين لطف الهي در تورات با لفظ «پاسَحْ» به معني گذر كردن، جَستن و رحم نمودن بيان شده است. پس اين عيد را «پِسَح» ناميده اند و به نامهاي ديگري نيز خوانده ميشود كه عبارتند از : عيد فطير يا عيد مصاها (حگ همصوت) از آنجا كه يهوديان هنگام خروج از مصر فرصت كافي براي تهيه خمير مناسب جهت پخت نان نداشتند، ناگزير از خميرِ ترش نشده - فطير- استفاده كرده، نان فطير ساختند كه در زبان عبري «مَصـا» نام دارد و يهوديان در اين عيد تنها مجاز به استفاده از آن - و نه هيچ نان ديگري- هستند. از اين رو، «عيد مصاها» ناميده شد. جشن بهار (حگ هاآويو) اين عيد همواره در اوايل فصل بهار واقع ميشود، و بنابراين، آن را جشن بهار ناميدهاند. جشن آزادي (حگ حروت) اين عيد، جشن آزادي بنياسرائيل از يوغ بندگي مصريان است. نزديكي عيد پسح با نوروز - عيد باستاني ايرانيان (در بيشتر سالها) موجب شده است كه مراسم پسح در ميان ايرانيان كليمي با شكوه و مراسم ويژهاي انجام شود و افزون بر مراسم مذهبي، سنتهاي جاري نوروز چون ديد و بازديد خانوادهها اجرا گردد. *** 2- آيين مربوط به اين عيد در گذشته و حال اعياد سه گانه يهود (شالوش رگاليم) در تورات دربارة اعياد سه گانه چنين آمده است: «سه بار در سال براي من جشن بگير ... سه بار در سال هر مذكري از (جامعة) تو در پيشگاه خداوند حضور يابد» اين سه عيد كه هر يك «رِگِل» (در اينجا به معني بار و دفعه) خوانده شده اند، به ترتيب ذكر شده در متن تورات عبارتند از: جشن پسح، جشن شاووعُوت و جشن سوكوُت. 1- جشن پسح در 15 ماه نيسان (به مناسبت خروج بني اسرائيل از مصر) 2- جشن شاووعوت در 6 ماه سيوان (به مناسبت دريافت ده فرمان اساسي تورات در كوه سيناي) 3- جشن سوكوت در 15 ماه تيشري (به مناسبت چهل سال زندگي بني اسرائيل در بيابان با حمايت خداوند و تأمين رفاه ايشان توسط خداوند) طبق فرمان پروردگار در هر يك از اين اعياد، هر فرد يهودي موظف بود كه به زيارت معبد خداوند (بت هميقداش) رفته، مراسم عبادي خاصي را در آن برگزار نمايد و نيز به همراه خانوادهاش، ايام جشن و سرور را با حضور در خانه خدا سپري نموده، قربانيهايي تقديم كند. همچنين افزون بر قربانيهاي دايمي روزانه، قربانيهاي ويژة اين ايام در «بت هميقداش» تقديم ميشد. امروزه اين مناسبتها به صورت تعطيلات مذهبي، اجراي مراسم خاص و خواندن تفيلاهاي ويژه برگزار ميشوند. متن تفيلا ( نماز) در اين ايام تغيير ميكند و دو روز اول و آخر هر يك از اين اعياد، تعطيل مذهبي بوده و هرگونه عزاداري يا تعنيت (روزه) در آن ممنوع است. *** در تورات ( سفر شموت فصل 12 ) چنين آمده است: و خداوند موسي و هارون را در سرزمين مصر مخاطب ساخته و گفت: اين ماه (نيسان) براي شما اول ماهها باشد، اين اول از ماههاي سال براي شماست. به بني اسرائيل بگوييد كه در دهم اين ماه هر يك از ايشان بره اي براي هر خانواده بگيرند... و آن را تا چهاردهم اين ماه نگه داريد و تمامي بني اسرائيل آن را در عصر ذبح كنند... و گوشتش را در آن شب با آتش بريان كرده با نان فطير و سبزيهاي تلخ بخورند... و خون بر سر در خانه هايي كه در آن مي باشيد علامتي براي شما خواهد بود و چون آن را مشاهده كنم از شما خواهم گذشت... اين آيات، سه اصل مراسم عيد پسح يعني خوردن گوشت بريان شده بره (قرباني پسح)، خوردن فطير ( مصا) و خوردن سبزيجات تلخ (مارور) را عنوان مي كنند. اسم قرباني ذكر شده در آية ششم از فصل مذكور را «قرباني پسح» ميگويند، زيرا به يادبود اين واقعة تاريخي و شكرگزاري، در طول سالياني كه بيت هميقداش (معبد بيت المقدس) اول و دوم برقرار بودند ملت اسرائيل رسم اين قرباني را به جاي ميآورد و حتي در دورهاي از تاريخ يهود با وجود برقرار نبودن بيت هميقداش، بعضي از علماي يهود به خاطر زنده ماندن اين خاطرة تاريخي در ميان ملت يهود به خود اجازه ميدادند تا اين مراسم اجرا شود. مراسم دو شب پسح طبق مندرجات كتابي به نام «هگادا» كه مجموعهاي از آيين و احكام مراسم، تاريخ و ادبيات ديني يهود است اجرا ميشود. معني هگادا در زبان عبري «نقل يا تعريف كردن» است كه از آيه 8 فصل 13 سفر شموت تورات اقتباس شده است: « در آن روز براي پسرت نقل كن و بگو ...». از آنجا كه در اين عيد، خوردن هرگونه نان و فراوردة تخمير شدة گندم و جو حرام است، در ايام قبل از فرارسيدن اين عيد، نوعي خانه تكاني ديني به جهت پاك كردن محيط زندگي از اين مواد كه « حامص» ( به معناي تخمير شده) نام دارند انجام ميشود. روز قبل از عيد، مردان اولزاد روزه ميگيرند، به يادبود مجازات اولزادهاي مصري و مصون ماندن اولزادهاي يهودي، كه ريشة نام «پسح» است. در دوشب اول عيد با ترتيب دادن سفرهاي شامل خوراكيهايي مانند مصا ( نان فطير)، حلق يا حروست، بال مرغ يا دست گوسفند، كاهو، كرفس، يايين (آب انگور)، تخم مرغ، و ... مراسمي مفصل با قرائت متن هگادا و دنبال كردن بندهاي اجرايي آن، برگزار ميشود. *** 3- پسح به مثابه هويت يهودي موضوع خروج از مصر ، در تمام اعياد سه گانه، مراسم شب شنبه (قيدوش) ، متن نمازهاي روزانه ( شمع ييسرائل) و بسياري از دستورهاي خداوند در تورات يادآوري ميگردد. همچنين در 613 فرمان مستخرج از تورات، يك فرمان به «ذكر و يادآوري روزانة واقعة خروج از مصر» اختصاص دارد. به اين ترتيب يك يهودي در تمام ايام سال ( و نه فقط در عيد پسح) به صور مختلف اين واقعه را در ذهن نگاه ميدارد. در حقيقت ميتوان گفت كه خروج از مصر هويت يك يهودي - و بلكه هر انسان مؤمني - را شكل ميدهد: از يكسو، او برده اي بوده فاقد هرگونه شأن و حقوق اجتماعي، در پست ترين شكل ممكن از زندگي يك انسان. و از سوي ديگر او انساني است كه هم مرتبة فرشتگان شده و در پاي كوه سينا (پس از خروج از مصر و در واقعة شاووعوت) نايل به شنيدن كلام خداوند در اعطاي ده فرمان تورات گشته و پس از آن صاحب شريعت و فرهنگي الهي شده، آن هم در دوراني كه حتي نام بردن از خداي واحد، بعيد مينمود. همانگونه كه در هگادا آمده است: « هر فرد يهودي موظف است چنان تصور كند كه گويي خود او از مصر خارج شده است ... »، به اين معنا كه او از يك طرف به ياد ميآورد كه برده اي بوده زير دست فرعون، و از سوي ديگر افتخاري بس عظيم را نصيب گشته كه با منشأ آفرينش هم كلام شده و احكام او را پذيرا گشته است. در اينصورت او همواره انسانيت و شخصيت خود را با خداوند و شريعت او معنا دار مييابد. *** 4- پسح به مثابه هويت خداي يهود اولين اصل از اصول سيزدهگانه يهود اعلام ميدارد: « من ايمان كامل دارم كه خداي مقدس و متبارك حاضر و ناظر است». در يهوديت اعتقاد به خداوند داراي دو جنبه است: اول، آفرينش جهان توسط خداوند، و دوم، دخالت و اعمال قدرت خداوند در زندگي انسان. بخش اول اين اعتقاد عموما توسط موحدين جهان ( حداقل تا قبل از اعلام تئوري دارون) پذيرفته شده ست. اما پذيرش بخش دو آن، با مشكل توجيه رنج و شر در جهان روبرو است، بدين معنا كه اگر خداوند همچنان بر جهان حكومت ميكند، پس علت وجود اين همه حوادث طبيعي در جهان و فجايع انساني چيست؟ اين معضل، اكثر فلاسفة مؤمن به وجود خداوند را به سمت اين نظريه سوق داد كه خداوند جهان را آفريد اما ادامة كار و حيات آن را به قوانين طبيعي موكول نمود، به مثابه ساعت سازي كه ساعت را با دقت تمام ساخته و فروخته و ديگر مسئوليت حوادث احتمالي را كه كاركرد آن را با مشكل مواجه ميسازند، بر عهده ندارد. نتيجة اين فرضيه آن است كه خداوند يا از وضعيت انسانها بي خبر است يا در برابر آن بيتفاوت است ( كه در غير اينصورت ميبايست تمام انسانها سالم، مرفه و عاقل باشند). اين دليل در يهوديت به شدت مطرود است. در اين آيين، هيچ واقعهاي- از ريز ترين فرآيندها در مقياس اتمي تا عظيم ترين آنها در مقياس كهكشانها - بدون خواست خداوند حتي در كسري از ثانيه هم صورت نميپذيرد. همانگونه كه در دعاي قبل از نوشيدن آب گفته ميشود « شهكل نيهيا بيدوارو » يعني « متبارك است خداوندي كه همه چيز با كلام او وجود مييابد». و اين معناي حقيقي يكتايي خداوند در نظر يهود است: هيچ نيرويي در جهان مستقل از خداوند نيست، به عبارت ديگر او نه تنها جهان را آفريده است، بلكه كنترل دقيق آن را نيز كاملا بر عهده دارد. در اينجا اهميت خروج از مصر آشكار ميگردد: بني اسرائيل كه همه بردگاني فرومايه بودند از سلطة ابرقدرت زمان رها ميشوند، ابرقدرتي كه طبق گفتة ميشنا ( تلمود) هرگز هيچ بردهاي موفق به فرار از آن سرزمين نشده بود، و نيز محيط بياباني اطراف آن سرزمين ( مصر ) نيز امكان چنين اقدامي را سلب مي نمود. قدرت خداوند در چنين وضعيتي بر يهوديان آشكار شد، همانگونه كه در تورات (سفر خروج باب 7 آيه 17) آمده است: « خداوند فرمود به اين طريق (معجزات ضربت بر مصريان) خواهي دانست كه من خدا هستم». معجزات مذكور در تورات در اين واقعه نشان دادند كه خداوند هم بر عناصر طبيعي و قوانين حاكم بر آنها، هم بر نباتات، حيوانات و حتي بر حيات انسانها كنترل و اعمال قدرت دارد. پس به اين دليل است كه واقعة خروج از مصر مكررا در متون ديني و آيين يهود مورد يادآوري قرار ميگيرد تا نشان داده شود كه خداوند نسبت به وضعيت زندگي و اعمال انسانها ( و ساير مخلوقاتش) بي تفاوت نيست و بلكه به انسانها عشق ميورزد و خواستار عزت و آزادي آنهاست. ياد داشتن پسح، موجب عدم تزلزل ايمان و اعتماد به نفس يهودي در مقابله با مشكلات روزمره مي گردد. در هگادا بندي است كه ضمن تسبيح خداوند ميگويد: « خداوند ما را از مصر خارج كرد، اما نه توسط فرشته يا هر نيروي ديگري، بلكه خود شخصا اين امر را انجام داد ... ». در اينجا است كه پسح به پيوند انسان و خداي خود تبديل ميگردد. اما معضل شر و رنج همچنان باقي است، كه پاسخ آن را ميتوان در هگادا و ترتيبات شب پسح يافت. در اين مراسم سمبلهاي رنج مانند حروست ( حلق) و سبزي تلخ در خود حاوي شيريني هستند (حلق) يا با شيريني خورده ميشوند (خوردن كاهو با حلق) و از سوي ديگر كرفس كه سمبل تجديد حيات است با آب نمك يا سركه آغشته و ميل ميشوند. اين آيين در گفتة ربي العازار ( مندرج در هگادا) معنا مييابند كه مي گويد تمام عمر در جستجوي علت خواندن بخش سوم متن شمع ييسرائل در نماز شب بودم ( در اين بخش فرمان پوشيدن صيصيت ذكر شده كه در شب انجام نمي شود) تا آن كه دانشمندي (به نام بن زوما) با آوردن آية زير آن را توجيه كرد: «تا آنكه روز خروجت از سرزمين مصر را در تمام روزهاي زندگيات به ياد آوري» (تورات، سفر تثنيه، فصل 16 آية 3). عبارت « روزهاي زندگيات» تنها به روزهاي زندگي اشاره ميكند، حال آنكه در آية فوق «تمام روزهاي زندگي ات» نوشته شده است، بنابراين شامل شبها نيز ميگردد، لذا بند سوم شمع ييسرائل كه در آن خروج از مصر يادآوري شدهاست بايد در شبها نيز قرائت گردد. به عبارت ديگر، تنها با « مجموعة روز و شب، يعني لذت و رنج است كه نجات و آزادي معنا مييابد». بنابراين پسح و واقعة خروج از مصر، ديدگاه يهودي هويت خداوند است، كه با جزئيات در زندگي انسان حضور دارد، و البته در مراسم سدر، در مييابد كه رنج، جزئي از فرآيند آزادي اجتماعي و شخصي است. خداوند در اولين فرمان از مجموعه ده فرمان اساسي تورات، خود را با واقعة خروج از مصر معرفي ميكند: «من خداوند خالق تو هستم، كه تو را از مصر، از خانة بردگي بيرون آوردم». ملاحظه ميشود كه شناسايي خداي يهود با واقعة خروج از مصر به عنوان شاهدي بر حضور مداوم خداوند در زندگي تؤام است. *** 5- پسح مبين معناي آزادي همانگونه كه ذكر شد، كلمة پسح، يادآور «چشم پوشي خداوند از وارد آوردن ضربه بر جان يهوديان مصر » است. اما خداوند در معرفي خود در ده فرمان، خود را خداي نجات دهندة «جان» يهوديان لقب نميدهد، بلكه «خارج كردن و رهايي بخشيدن از بردگي و بندگي» را لقب شايستهاي مي داند كه انسانها بايد خداي خود را با آن به ياد آورند. اين امر نشانگر ارجحيت آزادي بر زندگي بدون آن است. و نكتة جالب اين كه حتي در حصول اين نوع آزادي نيز اختيار و «آزادي» حاكم است، چنانكه در روند وقايع قبل از خروج از مصر مشاهده ميشود كه موسي و هارون با قوم بنياسرائيل به صحبت پرداختند و موافقت (اكثر) آنان را براي كسب اين آزادي جلب كردند. اما در نهايت (طبق روايات تلمودي) فقط حدود 20 درصد يهوديان از مصر خارج شدند، و مابقي حاضر به تغيير در وضعيت زندگي خود نشدند. و البته اين آزادي منحصر به يهوديان نبود، بلكه طبق گفتة تورات، در خروج از مصر، جمعي از ديگر اقوام غير بني اسرائيل نيز از آن سرزمين فرار كردند. *** 6- پسح به عنوان مصداق نجات آخرالزماني دوازدهمين بند از اصول سيزده گانة ايمان يهود چنين است: « من ايمان كامل دارم به ظهور ماشيح (منجي و مصلح آخرالزمان يهود )... ». موضوع ظهور منجي در اديان الهي به صور گوناگون عنوان شده است. اما نكتة قابل توجه آن است كه معمولا اين اميد و وعده فاقد مصداق يا شاهد اين جهاني است. پسح يك نمونه و مصداق بارز اين وعده و چگونگي تحقق آن است. اين كه قومي از حضيض ذلت بتوانند با اراده و انتخاب خود ، نداي يك منجي - در اينجا موسي - را درك كرده و خود را براي جهش به زندگي از نوع والا و برتر آماده سازند، امري است كه اولا تحقق وعدة ظهور و نجات نهايي را واقعيت ميبخشد و ثانيا چگونگي آن را به صراحت عنوان مي كند تا آرمانگراياني كه تنها دعا و انتظار - و دست روي دست نهادن - را براي رسيدن به اين موهبت كافي ميدانند، از خواب بيدار سازد. همانگونه كه در وقايع خروج از مصر در تورات آمده است، يهوديان موظف شدند كه بره اي را - كه يكي از خدايان مصريان شمرده مي شد - ذبح كرده و خون آن را بر سر در خانه هاي خود بمالند، و اين نشان يك قيام و شكستن ساختارهاي الحادي محيط غالب و قدرتمند مصر توسط عدهاي بردة فرومايه بود، و اين اقدام بود كه در كنار ديگر موارد همچون اميد و ايمان، توانست مأموريت منجي بني اسرائيل را به سرانجام برساند، و مسلما انجام مأموريت منجي آخر زمان نيز روندي مشابه پسح خواهد داشت. در نهايت مجموعة نكات فوق موجب اهميت واقعة پسح است، به حدي كه در هگاداي پسح ميخوانيم « هر كه بيشتر (دربارة واقعة پسح به تحليل و ) تعريف بپردازد، ممدوح است... ». *** منابع: 1- Aish.com Sara Yoheved Rigler 2- هگادا شل پسح 3- فرهنگ و بينش يهود، اول دبيرستان
|
|