نشریه پرواز سال 90 شماره 26
لئا دانیالی
هواپیماها عموماً روز دوشنبه به مقصد دوشنبه میپرند. به فرودگاه دوشنبه که
وارد شوی چیزیست در حد ترمینال جنوب خودمان کمی جمع و جورتر، بیشتر پروازها از
مسکو، تهران، افغانستان و کشورهای همسایهی دیگر است. وقتی مأمور فرودگاه به جای آن
که بگوید گذرنامهات را باز کن میگوید: پاسپورت خود را بگشایید، با لهجهای که از
ته حلق ادا میشود متوجه تفاوت فارسی با تاجیکی میشوی.
خیابان رودکی خیابان اصلی شهر است و چیزی مثل خیابان ولیعصر خودمان است با چنارهایی
تنومندتر، پیادهرو و خیابانی عریضتر که سراشیب نیست و البته آسمانخراشها و
ساختمانهای قد و نیم قد باری به هر جهت،چهرهی آن را نیازردهاند. ساختمانها
تقریباً همه چهرهی یکسان دوران شوروی را دارند و البته بازسازی هم نشدهاند و گذشت
سال و ماه بر چهرهشان نمایان است اما مثل دژ محکمند. در خیابان رودکی از دانشگاه
گرفته تا سرتراش خانه و سوداسرا و چایخانه و گالری آرت و حتی نمایندگیهای نایک و
آدیداس پیدا میشود.
دوشنبه
نخستین روز نوروز است و مراسم نوروزی مفصلی از جانب دولت ترتیب داده شده است.
مطربان و خنیاگران و رقاصان دولتی همه به کارند و مردم به جشن و شادی مشغول. همه
لباسهای سنتی و رنگین به تن دارند و دو بافته مشکین موی دختران تاجیک دلربائی
میکند، گرچه مذهب غالب اسلام سنی است اما هر کس دینش را در حیطه شخصیاش حفظ
میکند. بانوان محجَب هم میبینی اما تاجیکستان کشور مذهبی نیست و حکومت کمونیستی
کار خودش را کرد و رفتن به مسجد و نماز جماعت برای آنان که بالای 40 سال دارند مجاز
است. حس دلپذیریست که فارسی گپ میزنی، انگار به یکی از شهرستانهای ایران رفته
باشی، گرچه اصطلاحات به روسی آمیخته است اما عاقبت فارسی گرامیتر است، مردم به خط
روسی (سیریلیک) مینویسند و فارسی میخوانند، اشعار رودکی و حافظ و خیام بر
تابلوهای آهنی به همین خط نوشته شده و در جای جای شهر پرچمهای نوروزی زدهاند که
نوروز خجستهپی مبارک و طبیعت هم کار خودش را کرده؛ آوای مرغان مینا موسیقی خوشی
است که شهر را فراگرفته. جشنهای نوروزی جز در دوشنبه، در کولاب و خجند و پنج کنت و
تک تک استانها با شادی و آئینهای نوروزی برگزار میشود.مسابقات اسب دوانی و بزکشی
به راه است، جشنوارهی تئاتر نوروزی پرستو در دوشنبه در روزهای نوروز برگزار میشود
و مردم را با دایره و نقاره به دیدن آن خبر میکنند، گرچه آثار خانهها و
دانشگاهها و ... به علت تعطیلات نوروز هنوز تق و لق است. بودای خوابیده بعد از
بودای افغانستان که طالبان آن را تخریب کرد بزرگترین مجسمه بودای حاضر است. در ایام
نوروز اساتید دانشگاه را میشود پیدا کرد، اینجا نمایندگان مجلس و وزرا و
استانداران و صاحب منصبان خیلی از مردم دور نیستند و گرچه اوضاع اقتصادی خوب نیست
اما شادی و آزادی را به عینه ببینی میتوان دید.
نقاره و دایره برای خبر کردن مردم به تماشای تاتر
در چشم من دوشنبه، تهران 30 یا 40 سال پیش بود و آسفالتها هنوز از دوران شوروی
ترمیم نشده، ساختمان شیک و مدرن به ندرت میبینی و سبزهبازار با مردم صمیمیاش مرا
یاد سبزه میدان خودمان میاندازد و اصطلاحاتی مثل یخ ماست برای بستنی یا سرتراشخانه
به جای سلمانی یا سوزشواری به جای سوخت یا همان بنزین با لهجههایی شبیه لهجههای
دهاتهای خراسان قدیم این تصور را برایم پیش میآورد که در زمان سفر کرده باشم.
تاجیکستان
البته یهودی هم دارد ولی پیش از این بسیار بیشتر از اینها داشته. با فروپاشی
جماهیر شوروی همه یا به امریکا و یا به اسرائیل مهاجرت کردهاند و میتوان گفت بخشی
از بازار طلای نیویورک به دست آنان میگردد، اما حالا در دوشنبه تعداد یهودیان به
زور به 500 تن میرسد و چنان از هم دور افتادهاند و رفت و آمد برایشان دشوار است
که مراسم شب شبات هم برگزار نمیشود و صبح شبات تقریبا ده پیرمرد و چند مرد میانسال
تفیلای روز شبات را میخوانند و چون مجتمعی که دولت در چند سال اخیر در اختیار
آنها قرار دارده بالکنی برای بانوان ندارد، ایشان از شرکت در تفیلای دسته جمعی
محرومند. گرچه مجتمع فعلی نوساز و تروتمیز است اما میقوه، کشتارگاه و بعضی امکانات
قبلی را ندارد. ولی در هر صورت ظهر شبات خانمها و آقایان همگی برای صرف نهار دور
یک میز جمع میشوند. میخائیلف رئیس انجمن و پیشوای مذهبی است. البته برای ختنه و
چندی امور دیگر هاخامی از بخارا به تاجیکستان میآید. میخائیلف از موقعیت فعلی
شکایتی ندارد ولی راضی هم نیست. با اینکه جمعیت یهودیان تاجیکستان بسیار محدود است
هنوز میان خودشان ازدواج میکنند ولی یهودیان روس ساکن در تاجیکستان چندان به این
امر پایبند نیستند.
یهودیان در هر شغلی که بخواهند اعم از دولتی و آزاد مشغول به کارند، غالباً کاسب
بازارند چون شغل دولتی چندان به صرفه نیست و درآمد یک کارمند دولت به پول خودمان از
ماهی سی هزار تومان است تا حداکثر صد و پنجاه هزار تومان و وضعیت خرج و برج هم دست
کمی از تهران خودمان ندارد. تاجیکها سفره هفتسین ندارند ولی مراسمی به نام
سمنکپزی که همان سمنوی خودمان باشد دارند که زنان برگزار میکنند و حاصلش به دست
همگان میرسد. غذای تاجیکی چندان از ذائقه ایرانی دور نیست، غذایی به نام شوربا
دارند که تقریباً همان دیزی است و آش پلو که همان پلو هویج لوبیا است به علاوه
تکههای گوشت و ماهی آن هم چه ماهیهایی.
تاجیکستان از پر آبترین کشورهای منطقه است و رود بسیار دارد. از تفریحات مردم
دوشنبه رفتن به ساحل رودخانه «ورز آب» در نزدیکی دوشنبه و ماهیگیری است.
حال و هوای عید نوروز شاید در تاجیکستان پررنگتر از ایران به چشم میآید اما در
روز هفتم که بار سفرم را برای بازگشت به ایران بسته بودم چیزی توجهم را به خود جلب
کرد؛ مردم لباسهای رسمی به تن کرده بودند، مردها کروات و دختران دامنهای کوتاه،
دیگر از لباسهای رنگی سنتی خبری نبود و درمیان غوغای مینا صدای بوق و گاز
اتومبیلها هم به گوش میرسید. شهر زندگی شهری را از سر گرفته و تعطیلات تمام شده
بود.
|