نشریه پرواز سال 90 شماره 26
در
چند ماه گذشته یک آلبوم موسیقی تقریباً خوب گوش دادم از رضا یزدانی به نام ساعت 25.
از آن جهت که ابتذالی در شعرهای یزدانی نیست، صدای نسبتاً خوبی دارد، موسیقیاش
بدکی نیست و صدایش آدم را یاد گروه آریان، محسن.ی، محسن.چ، تبلیغات تلویزیونی و ...
نمیاندازد، آلبوم آخر و کلاً کارهای قبلیاش را هم به شما توصیه میکنم. اگر بشود
بقیه هم چند آلبوم درست و حسابی را در این جا معرفی کنند، این بخش هم کاملتر
میشود.
فرید.م: مرا بپذیر- سامان احتشامی/ هوای پاک- سالار عقیلی
آرش. آ : مستان و همای
نیما. ن: کجا به خنده میرسیم – مانی رهنما
پرهام . ر: شانس- فرزاد فرزین
چند ماه پیش کشف ارزشمندی در راه پله منتهی به پشت بام سازمان داشتم. در میان
کتابهای قدیمی که متأسفانه بدجوری دارند خاک میخورند و میپوسند، کتاب "ملکوت"
اثر با ارزش بهرام صادقی ناگهان به چشمم خورد. خیلی از ما چیزی از بهرام صادقی و
کتابهایش نشنیدهایم، ولی در همین حد بدانید که داستانهای کوتاه این نویسنده با
آن طنز ظریف و بعضاً تلخشان، واقعاً ارزش خوانده شدن دارند. البته ملکوت یک داستان
بلند حدوداً نود صفحهای است که به صورت کتابی مجزا چاپ شده . داستان کتاب کاملا
بکر و نامتعارف و نیازمند تفسیر است. حلول جن دریک انسان، دکتری که صورتی سالخورده
ولی بدنی جوان دارد، انسانی که با جداکردن بخشهای مختلف بدنش سعی در فراموش کردن
کابوسهایش دارد و ... هر کدام نیاز به تعریف و رمزگشایی مجزا دارند. این رمز شکافی
را هم خوشبختانه در شماره دوازدهم مجله ادبی "نوشتا" پیدا کردم و کپی آن را همراه
با کتاب به کتابخانه سازمان خواهم داد.
نکته جالب توجه دیگر برای من این بود که آخرین بار این کتاب در تاریخ 9/5/59 از
کتابخانه سازمان به امانت گرفته شده بود، یعنی من بعد از سی سال دوباره این کتاب را
خواندم که برایم حس جالبی داشت، درست مانند یک کشف دوباره.
چند ماه پیش منوچهر آذری- هنرمند ارزشمند جامعه ما – عنوان بهترین هنرمند رادیویی
طنز به انتخاب مخاطبان را کسب کرد. جا دارد از همین جا به ایشان تبریک بگوییم و
برای ایشان در ادامهی راهشان آرزوی موفقیت کنیم.
اگر تعریف از خود نباشد- که مطمئناً نیست- اولین غذایی که من طبخ کردم دقیقا در مرز
یک شاهکار بی بدیل آشپزی قرار داشت. به جز معدودی افراد بد سلیقه که آشکارا اعلام
کردند سرکشیدن سرب مذاب را به خوردن بزمجه سوخاری شکم پر ترجیح میدهند، باقی افراد
با حفظ سکوت انقلابی خود در حین تناول غذا و بعد از آن، رضایت خود را از دستپخت من
اعلام کردند. این جملات به کتاب مرگ در می زند نوشته وودی الن به ترجمه حسین یعقوبی
تعلق دارد. اصولاً هر چیزی که از وودی آلن گیر آدم بیاید – کتاب، فیلم و داستان
کوتاه- ارزش خواندن و دیدن را دارد. ترجمه هم که از حسین یعقوبی- نویسنده قدیمی
وسابق 40 چراغ- باشد دیگر چندان جای شکی باقی نمیماند.
|