انجمن کلیمیان تهران
   

میرداماد

   

 


نشریه پرواز مهر 95 شماره 44

 

ولگرد کافه ها ، آس و پاس میرداماد، خراب ترافیک اتوبان مدرس و همت شرق لعنتی، متخصص گریه های بی وقت و به قول اون دوستایی که می خواستن جدی نگیریم ـ که مگه می شد نگرفت ـ کِیس یا همون مورد محتمل قابل شرط بندی با شانس بالا برای خودکشی، یا به قول خودم خود ویرانگری...
آره، وقتی قرار شد دیگه نباشه،کم و زیاد، اینجوری بودم. ول می گشتم تو میرداماد تا برسم به اون کافه کوچه پس کوچه ی کوچک، یه قهوه ، اسپرسو، موکا یا هر زهرمار دیگه ای سفارش بدم و بوی قهوه بره تو دماغم و بعدش تو بیای جلوی چشام؛ با اون لبخندت که انگار مال من بود و نبود. نه می خواستی باشی نه دوست داشتی که نباشی. از چشات معلوم بود که اهل موندن نیستی و من بدبخت که این رو می دونستم ، نمی دونستم غیر از دود سیگار چه کار می شه کرد و فقط منتظر بودم؛ شاید فقط ...
خیلی ساده اومدی. می دونی چیه تو رو دوست دارم؟ همین که ساده می آی ، ساده می پوشی ، ساده لبخند می زنی، ساده تصمیم می گیری، بودنت ساده ست. واسه من که اهل بازی و داستان و پیچیدگی نبودم، این سادگی خیلیه. چه جوری می تونم ازت تشکر کنم ؟ لبخند تحویلم نده، یه چیزی بگو دیگه. شاید فقط اگه ...
تلخ ...
وقتی دارم میام دنبالت و می دونم که مال من نمی شی، وقتی دستت رو می گیرم و می دونم که یک روز می آد که قرار نیست بگیرمش، وقتی که لبخند می زنی و می دونم این لبخند موندنی نیست، وقتی که می خوام پشت کنم به این زندگی مزخرف که قراره تو توی اون نباشی ـ ولی نمی دونم که جراتش رو دارم یا نه ـ وقتی که می دونم تو همونی هستی که باید باشی ولی قرار نیست باشی، غیر از تلخ هیچی به ذهنم نمی رسه.
شاید فقط اگه من ...

سلام. چطوری؟ خوبی؟ چه خبرا؟
چی کارا می کنی ؟
راستی دَرسِت به کجا رسید؟ پروژه ؟ پایان نامه ؟ ادامه می دی ؟
کلا چه خبر؟ پیدات نیست خیلی وقته؟!
.
.
.
.
باشه. تنبل . حوصله ی توضیح نداری؟ چهارشنبه می آم که ببینم چه خبرا بوده و چی کارا می کنی
.
.
.
خوشحال شدم.

ببین دخترم/پسرم، زاناکس رو هر شب قبل خواب می خوری که مشکل نداشته باشی، پرانول صبح و ظهر و شب، فلوکسیتین رو هم وسط هر وعده ی غذا. غیر از اینا کاری نمی شه کرد. سعی کن همینا برات کافی باشه، کمتر فکر کن، ورزش کن، برو سرکار. بعد از یک ماه هم بیا ببینم وضعیتت چطوره.
واسه همه از این چیزا پیش می آد. حالا اشکهات رو پاک کن و برو بیرون، اونایی که اون بیرون نشستن کسی رو اینجوری نبینن بهتره، می دونی که اونا هر کدوم واسه خودشون....
آخه می دونید چیه خانم دکتر؟ شاید فقط اگه من می تونستم ...
تو هستی و نیستی ـ لبخندت که محو و پر رنگ می شه ـ بوی بارون، ترافیک لعنتی میرداماد ـ بوی قهوه ای که دیگه تموم شده و کافه ای که می خواد ببنده ـ اوج من تو دستای تو ـ امروز خیلی خوب شدی ـ موافقی امشب رو فقط راه بریم؟ ـ منِ ولگرد ـ بیست و دوم هر ماه ـ چقدر سادگی خاصی داری تو ... گریه هایی که دیگه حالا به زور اشک هم نمی شن ـ پیدات نیست ؟ چه خبرا؟ ـ یعنی میشه smsِ خودش باشه؟ ـ

شاید فقط اگه من می تونستم ...
 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید