نشریه پرواز شماره 50 مرداد 1397
جهانگیر صداقتفر
zجلوسگاهِ
پدر بر صدرِ سفره بود؛
با صلابتی درخور مینشست
تا سنّت میراث برده از پدران را به ما بسپارد .
یله بر مسندِ رامش،
و سرشارِ شعف از جمعِ جگرگوشهگانِ مشتاق،
زیر لب به زمزمه میخواند:
« اسارت را هرگز تاب میارید،
آزادگی را هماره قدر بدارید
و به هنگام -
روایتِ این جشننامهی رهایی را
به نسلِ بعد وابگذارید .»
***
[ بر جدارِ جامِ نقره فامِ عتیق
تلألو لعلِ شرابِ شادی بود،
و سرمستیِ سفرهی «پسح1 »
همه وامدارِ عطرِ اثیری دست پختِ مادر. ]
***
-« چه فرق است مگر میانِ امشب و شبهای دگر؟ »
پرسید کودکِ زیرک از سر شوق.
- «ما
خشتزنان بودیم،
بردگانی گرفتار آمده در بندِ اسارتِ قدرت؛
و در قفایِ قرونِ بیگاری،
تمکین -
پنداری تداومِ عادت مینمود ...
در تفتِ تموزهایِ دوزخی اما
انبوهِ هیمهی عصیان
در انتظارِ شرارهی خشم
بردبار مانده بود،
تا جسارتی موسیوش
در آتش کشیدش
و ناگه لهیبِ سرکشی، تنورهکشان
به کاخ ظلم تازیدن آغازید،
حصارِ محبسِ بیداد فرو ریخت،
و دربازههای آزادی به روی خلق فراز شد .
آنگاه -
ما،
آزمندانِ مرزِ موعود
با کولهبارِ تلخیِ تاریخ بر خاطرِ خسته،
سنگلاخِ راهِ رهایی را چهل ساله پیمودیم ...»
[ پدر ، در لحنِ هیهات
گاه زمزمه میکرد :
« و زان پس نیز هم،
تا هنوز
” قوم سرگردان“
پساوندِ کلامی ست
که نقش بسته به پیشانی ما .» ]
***
راوی،
سرخوش ز بانگِ نوشانوش،
چارمین پیاله به دست افزود:
” وز دیرباز تا هم امروز،
این قومِ آشنا با مصیبتِ غربت،
- شادمانه و شاکر -
اعجازِ رهایش را به یاد میآرد
و مقامِ حریت را پاس میدارد .“
این گاه،
جامِ تهی بر سفرهی آشفته نظم نهاد
و در غباریِ خاطره گم شد .
**********
تیبوران - ۲۲ آپریل ۲۰۱۶
1- عید فطیر، جشن آزادی
|