انجمن کلیمیان تهران
   

عادت به عادت نکنیم

   

 

لیورا سعید
زمستان  1389
 

- دخترم عادت ناخن جویدن دارد.
- اگر کسی با من مخالفت کند از کوره در می‌روم و داد می‌زنم، دست خودم نیست.
- زنم هر وقت از موضوعی ناراحت و عصبی می‌شود، شروع به خوردن می‌کند.
- اگر برخلاف میل و عقیده پسر 20 ساله‌ام حرف بزنیم، قهر کرده و از خانه خارج می‌شود.
- روزی دو پاکت سیگار می‌کشم، از فشار و استرس‌های زندگی رنج می‌کشم.
- پسرم شب‌ها موقع خواب انگشت می‌مکد.
- خواهرم تا 5 بار ظرف‌ها را آب‌کشی نکند، دلش راضی نمی‌شود.
                                                                                     ***
ناخن جویدن، انگشت مکیدن، جنجال به پا کردن و پرخاشگری، پرخوری و سیگار کشیدن از جمله عادات و اختلالات رفتاری هستند که شخص برای تخفیف استرس و عدم امنیت خویش به آن روی می آورد و لذت حاصل از آن، او را وامی‌دارد که از آن رفتار در مواقع مختلف جهت کاهش استرس‌های زندگی و آشفتگی‌های فکری و درونی به‌صورت یک ابزار ایمنی‌بخش استفاده کند و این روش ها به ‌تدریج به موارد دیگر زندگی نیز تعمیم داده و تبدیل به عادت می شود.
اگر شخص در این مرحله به عادت خود، ناآگاه بوده و خود یا با کمک درمانگر درصدد کاهش یا از بین رفتن آن عادت برنیاید، تبدیل به اختلال شده و اگر باز به موضوع بی‌اعتنایی کرده و برای درمان اقدامی صورت نگیرد، آن عادت با زندگی فرد عجین شده و در عملکردهای او در زندگی شخصی، خانوادگی، شغلی و ...... اختلال ایجاد کرده و به وسواس تبدیل می‌شود.
اما عادت‌ها همیشه به این شکل‌هایی که می‌شناسیم نیستند، عادات به ظاهر ساده‌ای نیز وجود دارند که به ‌قدری در زندگی‌های ما جا باز کرده‌اند که آن‌ها را به‌عنوان عادت نمی‌شناسیم و از وجودشان ناآگاهیم، به مثال های زیر توجه کنید:
دانش‌آموزی که جای مشخصی برای مطالعه و درس خواندن در خانه دارد و در جایی جز آن نمی‌تواند درس بخواند، شخصی که هر روز بعدازظهر در ساعت مشخصی باید بخوابد در غیر اینصورت دچار سردرد می‌شود، زنی که در میان یک بحث خانوادگی همواره شروع به گریه کردن می‌کند یا مردی که به جای حرف زدن و حل و فصل منطقی مسائل خانوادگی قهر می‌کند و از خانه بیرون می‌رود و همیشه این شیوه را حفظ می کند، دانشجویی که برای متمرکز شدن روی درس‌هایش باید آدامس بجود، آقایی که برای تماشای تلویزیون در خانه باید جای مخصوص به خودش بنشیند وگرنه جنجالی فراموش نشدنی به پا می‌کند و ....، جملگی، مبتلا به عادات رفتاری هستند که خود از آن‌ها ناآگاهند.
روانشناسان بالینی درباره‌ی ماهیت عادت‌ها می‌گویند: «عادت‌ها سلسله رفتارهایی هستند که به ما کمک می‌کنند کمتر فکر کنیم و فعالیت‌های روزمره‌مان را سریع‌تر پیش ببریم.»
در ذهنتان تصور کنید اگر قرار بود هر کدام از ما در طول شبانه‌روز برای تک تک کارهایی که انجام می‌دهیم فکر کنیم زمان بسیار زیادی را از دست می‌دادیم در صورتی که عادت‌ها با حذف تأمل‌های طولانی، برش‌های زمانی بیشتری را در اختیار ما قرار می‌دهند، اما همین روانشناسان معتقدند که عادت، کار تکرارشونده‌ای است که در آن منطق وجود ندارد و عادات اکثراً به شکل رفتارهایی هستند که از افکار ما نشأت می‌گیرند. بنابراین:
افکارت، گفتارت را به‌وجود می‌آورد، گفتارت، رفتارت را می‌آفریند، رفتارت، شخصیتت را می‌سازد و شخصیتت، سرنوشتت را می‌آفریند. پس مراقب افکارت باش که سرنوشت توست.
عادات محدود به این رفتارها نیستند، اگر کمی بیندیشید، می‌بینید زن و شوهری که همچنان شب‌های خاصی در ایام هفته(!) به خانه مادر زن یا مادر شوهر خود رفته یا دعوت آن‌ها را قبول می‌کنند، فروشنده‌ای که پس از سال‌ها مغازه‌داری، دکوراسیون مغازه خود را تغییر نداده، فردی که در کنیسا (مسجد) صندلی و جای مخصوص به خود دارد و اگر خدای ناکرده کسی جای او را بگیرد با اعتراض او مواجه می‌شود، به‌ طوری که یکی از همین‌ها با اشاره به یک صندلی می‌گفت چهل سال است روی آن می‌نشیند، گرفتار عادت هستند. افرادی که گرفتار عادت هستند افراد پیش‌بینی شده و فاقد خلاقیتی هستند که طبق نظم خاصی زندگی می‌کنند، غذا می‌خورند، عبادت می‌کنند، کار می‌کنند و با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند.
کاش عادات به همین عادات رفتاری و عصبی ختم می‌شد، در سطح اخلاقی نیز عاداتی در میان انسان‌ها دیده می‌شود مانند دروغ گفتن، سخن‌چینی و غیبت کردن، بدون تحقیق قضاوت کردن، نتیجه‌گیری شتابزده و .... که همه افراد به ظاهر خود را مُبرا از این عادت‌ها می‌دانند اما اگر کمی تأمل کرده و بیندیشیم خواهیم دید که از این رفتارها به وفور استفاده می‌کنیم.
یکی از پدیده‌هایی که برای اغلب انسان‌ها آشناست، مبارزه با مجموعه‌ای از عادات و رفتارهای منفی است که در فرد تثبیت شده است، در واقع عادت‌ها می‌توانند تجارب ناخوشایند اما گریزناپذیری برای هر کدام از ما باشند. بسیاری از ما دوست داریم رفتارهای عادتی خود را کنار بگذاریم، مدتی با این رفتارها مقابله می‌کنیم اما اغلب به همان نقطه اول برمی‌گردیم، نظیر فردی که دوست دارد سیگار کشیدن را کنار بگذارد یا دروغ نگوید، اما بیشتر از 3-2 روز در برابر میل به سیگار کشیدن یا دروغ گفتن نمی‌تواند مقاومت کند، سرانجام نیز به همان نقطه اول می‌رسد.
دوره بازگشت، میل نهفته در ضمیر ناخودآگاه
درباره‌ی بازگشت به نقطه‌ی اول در مبارزه با عادت‌ها، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به دیدگاه زیستی اشاره کرد. مطابق با این دیدگاه، در مغز انسان یک‌سری مدارهای تقویت شده عصبی وجود دارد که وقتی سعی در تضعیف یا از بین بردن این مدارها می‌شود مقاومت شکل می‌گیرد.
وقتی ما به رفتاری عادت می‌کنیم نسخه‌ای از آن در حافظه بلندمدت ما ضبط می‌شود. به عنوان مثال شما ممکن است خانه‌تان را به جای دیگری منتقل کنید. روزهای اول این احتمال وجود دارد که شما از سر عادت به محل سکونت اولتان بروید، البته این عادت بعد از گذشت زمان ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود. این وضعیت در رفتارهایی نظیر اعتیاد نیز تکرار می‌شود. زمانی که فرد تصمیم می‌گیرد اعتیادش را ترک کند، روزهای اول تمام اجزای بدن او اتوماتیک‌وار خواهان ماده‌ای هستند که ماه‌ها یا سال‌ها دریافت کرده‌اند. طبیعی است مقاومت بسیار شدیدی از ناحیه عادت‌ها در برابر تصمیم‌ها اتخاذ می‌شود، از طرفی هر چقدر عادت‌ها نهادینه و تثبیت شده‌تر باشند، موج مقاومت را قوی‌تر می‌کنند، با این همه، گذر زمان به سود فردی است که تصمیم گرفته رفتار مخفی‌اش را کنار بگذارد.
اگر شخصی در برابر خواسته‌ای که ناشی از عادت‌های منفی اوست مقاومت کند، روز به روز از قدرت آن موج منفی کاسته خواهد شد، مقاومت و تکرار نکردن آن رفتار به مغز این فرصت را می‌دهد که خود را با شرایط جدید وفق داده و به سمت مؤلفه‌های جدیدی برود.
تحلیل دیگر بازگشت دوباره ما به عادت‌های خو گرفته از دید روانکاوی این گونه بیان می‌شود که ناخودآگاهِ ما، در قبال عادت‌ها تمایل به بازگشت دارد. کودکی را در نظر بگیرید که وقتی احساس ترس می‌کند از سر عادت انگشتش را می‌مکد یا کسی که به شدت عصبانی است به سیگار روی می‌آورد. در واقع وقتی خود با شکست‌ها و اتفاقات ناامیدکننده در زندگی مواجه می‌شود، به شخصیت اول خود برمی‌گردد، همان شخصیت نهادینه شده که تصمیم به ترک آن گرفته بود. خود وقتی به شخصیت اصلی‌اش برمی‌گردد، از تکرار رفتاری که می‌خواست با آن مبارزه کند، لذت می‌برد. این لذت نیز یک نوع واپس‌گرایی منفی ایجاد می‌کند. استرس‌های محیطی و درونی دو عامل مهم در بازگشت فرد به عادت‌های خود از دیدگاه روانکاوی است.
آن روز که ما تغییر نکنیم مُرده‌ایم. وقتی رفتارهای پدر و مادری برای فرزندانشان پیش‌بینی شده باشد، دست معلمی همیشه توسط دانش‌آموزانش خوانده شود، رفتارهای فردی برای همسرش عادی شود و .... تبدیل به آدم‌های تکراری می‌شوند.
اما افراد مایل نیستند دست از عادت‌های خود بردارند، چون راحت‌ترند، حاضر نیستند در مورد کارها و اعمال خود فکر و اندیشه کنند.
به مرور زمان این رفتارها جزئی از شخصیت انسان شده و با زندگی فرد عجین می‌شوند. بدین ترتیب شخصیت انسان همان عادت‌های زندگی او است.
ساکنان ساحل پس ازمدتی صدای امواج را نمی‌شنوند، چه تلخ است قصه عادت.
اولین و مهم‌ترین کار برای تغییر رفتار، خودآگاهی است. کاملاً روشن است که اگر شما در مورد چکه کردن شیر آب اطلاعی نداشته باشید، انگیزه‌ای هم برای بستن آن نخواهید داشت. در حقیقت بی‌توجهی و درست نکردن شیر آب سبب می‌شود که یک چکه کوچک تبدیل به یک جریان محکم و قوی شود. به همین ترتیب ما اگر از عادت‌هایی که اکتساب کرده‌ایم آگاهی نداشته باشیم انگیزه‌ای برای ترک این عادت‌ها نخواهیم داشت.
عادت نیز مانند نشتی شیر آب است و اگر نادیده گرفته شود مطمئناً به جریانی قوی تبدیل خواهد شد به همین دلیل است که آگاهی عامل بسیار مهمی در فرآیند ترک عادت است، عادت‌ها به تدریج و تقریباً ناآگاهانه شکل می‌گیرند، ترک آن هم باید آرام و به‌تدریج اما آگاهانه انجام پذیرد. کار را باید از جایی شروع کرد. در غیر این‌صورت نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود بنابراین یک رفتار را نمی‌توان تغییر داد مگر آن که درباره‌ی آن آگاهی و شناخت ایجاد شود.
توقف!
از دیگر تکنیک‌های تغییر رفتار و ترک عادت علاوه بر خودآگاهی، شکل‌دهی، شناسایی محرک و پیشگیری از پاسخ، پاسخ جایگزین و نظارت است که شرح آن‌ها در این مقاله نمی‌گنجد و در سطح اختلال، بهتر است این تکنیک‌های رفتاری، با کمک رفتار درمانگر صورت گیرد.
اما دکتر اسپنسر جانسون راهکار جالبی به نام «توقف!» دارد. این که ما در طول روز چند بار فقط برای «یک دقیقه» بایستیم و ببینیم چه می‌کنیم. به آن چه فکر می‌کنیم یا انجام می‌دهیم بنگریم و خود را محاسبه کنیم. درست مثل کسی که در شهر رانندگی می‌کند و در برابر تابلوها و چراغ‌های ایست، توقف می‌کند. این علامت‌ها کمک می‌کنند تا شخص به آسانی و سالم به مقصد برسد. هر چند این کار عجیب به نظر می‌رسد که ما فقط در یک توقف کوتاه بخواهیم به آن چه انجام می‌دهیم بیندیشیم و به سئوال‌های خود پاسخ بدهیم ولی اغلب در همین فرصت‌های کوتاه، راه بهتر شدن کار یا فکری که در آن دقیقه درگیر انجامش هستیم را پیدا خواهیم کرد. همین توقف کوتاه به ما کمک می‌کند به سرانجام کارها بیندیشیم و این یعنی مراقبت از خود، زیرا به‌کارگیری فکر و اندیشه در کارها، پایان کار را نیکو می‌کند و از طرفی نیک و بد کارها را نمایان می‌سازد و همچنین ما را آماده می‌کند تا به اصلاح آن‌ها پرداخته و نتیجه بهتری بگیریم.
انسان خودش برای خودش نگهبان بگمارد تا مراقب اعمال او باشد.
در درون هر یک از ما مرکزی وجود دارد که می‌داند چه چیز برای ما خوب و چه چیز بد است.



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید