دوریتا معلمی کارشناس ارشد روانشناسی عمومی
آذر 93
سونامی یک سری از موجهای عظیم هستند که وقتی به ساحل برخورد
میکنند میتوانند موجب خرابیهای شدید و تلفات انسانی شوند. بیشتر سونامیها در
اثر زلزلههای زیر آبی ایجاد میشوند. با استفاده از فناوریهای نوین میتوان وقوع
سونامی را پیشبینی کرده و مردم را از خطر احتمالی آن آگاه کرد.
تعجب شما خواننده محترم پس از مطالعه بند اول مقاله قابل درک است. چرا که سونامی یک
پدیده جغرافیایی و زمین شناختی است در حالی که نویسنده مقاله یک روانشناس است. اما
از آنجا که بسیاری از علوم در مباحث و زمینههای متفاوت با یکدیگر همپوشانی دارند،
در اینجا نیز علم جغرافیا و علم روانشناسی در مبحث یک سونامی خاص به نقاط اشتراک
زیادی رسیده اند و آن سونامی طلاق است!!! بله طلاق.
امواج این سونامی که سواحل جامعه اکثریت را درنوردیده، هماکنون در حال رسیدن به
ساحل جامعه کوچک ما است و اگر هرچه زودتر اقدامات ایمنی و پیشگیرانه را انجام
ندهیم، اثرات تخریبی آن چه بسا گستردهتر از جامعه اکثریت نیز باشد.
اما
از آنجا که برای هر پیشگیری، شناسایی لازم است، بهتر است تا کمی با دلایل طلاق (چه
رسمی و چه عاطفی ) در ایران، طی سالهای اخیر آشنا شویم:
تا همین دو سه دهه پیش وقتی قرار بود دختر و پسری با هم ازدواج کنند، انتظاری که
از پسر بهعنوان یک شوهر وجود داشت این بود که بتواند چرخ زندگی را بچرخاند. از
دختر هم بهعنوان یک همسر انتظار میرفت که در امور خانهداری مانند پخت و پز، شست
و شو، رفت و رو، خیاطی و بچهداری مهارت داشته باشد. ضمن این که ویژگیهای فردی
اشخاص بسیار شبیه به هم بود. یعنی اکثر مردان و اکثر زنان در اکثریت ویژگیهایشان
شبیه به سایر مردان و زنان بودند. در حالی که در فضای زندگی کنونی که تکنولوژی با
سرعتی سرسامآور پیش میرود و افراد در کنار آن به شناخت استعدادها، توانمندیها،
خواستهها و ویژگیهای فردی خود تاکید بسیار دارند، تفاوتهای فردی بسیار افزایش
یافته که حاصل آن، گسترش همه جانبه انتظارات و توقعات زن و مرد از یکدیگر میشود.
در کنار شناخت استعدادها، توانمندیها و..... که در بند فوق ذکر شد، شناخت
ویژگیهای عاطفی و روانی در افراد صورت نمیپذیرد. یعنی دختر و پسر نه تنها از نقاط
قوت و ضعف شخصیت طرف مقابل آگاهی ندارند، بلکه نسبت به این ویژگیها در وجود خودشان
نیز آگاه نیستند و وقتی این نقاط ضعف شخصیتی حاد باشد، یعنی فرد دچار اختلال شخصیت
باشد، احتمال بروز اختلافات و رسیدن زوج به مرحله طلاق افزایش مییابد.
معیارهای نادرست یا تک بعدی در انتخاب همسر نیز از جمله راههایی است که ازدواج
را با سرعت و شدت به مقصد طلاق میرساند. بهعنوان مثال در سالهای اخیر بسیار
میبینیم و میشنویم که دختران و پسران، پیش از آن که به شناسایی ویژگیهای فردی و
شخصیتی و خواستهها و توقعات طرف مقابل بپردازند، او را صرفا از بعد مالی مورد
گزینش قرار میدهند.
اطلاعات و دانش پایین در امر همسرداری و شیوه برخورد با مسایل مختلفی که در زندگی
پیش میآید، عدم توانایی در مدیریت بحران، پایین بودن آستانه تحمل و ناتوانی در
مدیریت خشم و ........ که در مقوله «مهارتهای زندگی» میگنجد نیز یکی از دلایل
رایج طلاق است.
مشکلات و مسایل جنسی و نبود آگاهی و مهارتهای لازم در این زمینه را نیز شاید
بتوان یکی از دلایل بسیار مهم در رشد طلاق بهویژه از نوع عاطفی آن دانست که بواسطه
نفس ماجرا، زوجین معمولا از عیان کردن آن خودداری کرده و در بسیاری از موارد
نمیدانند که دچار مشکلند یا درمانگرانی هستند که میتوانند در این زمینه مشکلاتشان
را برطرف نمایند.
در کنار دلایل فوق که در جامعه اکثریت و اقلیت تقریبا بهطور مشابه وجود دارد،
مورد «کم بودن گزینه برای انتخاب» نیز هست که دامنگیر جوامع اقلیت بوده و این خود
معضلی است بهغایت معضل!
و اما برای ایمن بودن از طلاق، چه رسمی و چه عاطفی، و آسیبهای ناشی از آن که نه
تنها بر دوش زن و شوهر بلکه بر دوش خانوادهها، جامعه و بهویژه فرزندان خواهد بود
بهتر است به نکات زیر توجه وافر داشته باشیم:
لازم است در ابتدا دختر و پسر نسبت به ویژگیهای روانی و عاطفی خود و همچنین
انتظارات و توقعاتشان از همسر آیندهشان و همچنین ویژگیهای جنسیتی خود و جنس روبرو
در زمینههای متفاوت آگاهی بیابند. این امر با مطالعه کتب روانشناسی به زبان ساده و
شرکت در کلاسهای خود شناسی محقق خواهد شد.
دوره معاشرت و آشنایی تا قبل از رسمی شدن آنقدر ادامه داشته باشد که دختر و پسر
بتوانند در شرایط و موقعیتهای متفاوت یکدیگر را بیازمایند. این دوره صرفا در جهت
شناخت یکدیگر باشد (و نه لزوما تفریح و وابستگی عاطفی) و بهتر است شامل 500-400
ساعت بحث و گفتگو در زمینه مسایل مختلف و مهمی مانند فرهنگ، مذهب، مسایل مالی، نوع
رابطه با خانوادهها، سرگرمیها،.... و هر مسئله دیگری که برای فرد مهم است باشد.
نکته حائز اهمیت این است که در طی این مدت هر دو طرف باید نسبت به نشانههای خطر
آگاه و حساس بوده و هرگز آنها را نادیده نگیرند.
فراگیری مهارتهای زندگی مانند گفتگوی اصولی، مدیریت خشم، قاطعیت، حل مسئله
و...... قویا پیشنهاد میشود. این مهارتها موجب میشوند تا زن و شوهر در
موقعیتهای تنش آفرین زندگی، عاقلاتهتر و هوشمندانهتر رفتار کرده و تصمیمات
مناسبتری اتخاذ کنند و این نیز با شرکت در کلاسهای مربوطه به آسانی قابل اجرا
است.
بهتر است تا زوجین در 2-1 سال اول زندگی صاحب فرزند نشده و در طی این مدت در جهت
تقویت و استحکام رابطه خود تلاش نمایند و در صورت وجود مشکلات اساسی و جدی هرگز و
هرگز به فکر بدنیا آوردن فرزند نبوده بلکه فقط در جهت بررسی مشکل بکوشند.
مراجعه به مشاور پیش از ازدواج برای انتخاب صحیح همسر و مشاور خانواده برای بررسی
و حل مشکلات زوجین بهخصوص در سالهای اول زندگی، یکی از بهترین و مناسبترین
اقداماتی است که به همه توصیه میشود.
و مورد آخر: «کم بودن گزینه برای انتخاب» هرگز توجیه و دلیل درستی برای تن دادن
به هر ازدواجی نیست.
قطعا در کنار مطالب ذکر شده دلایل و راهکارهای دیگری نیز وجود دارد ولی مطالب فوق
به چشم نگارنده، پر رنگتر دیده شده است.
به امید سعادت روزافزون خانوادهها و پرورش نسلهایی سالمتر
|