دکتر رامین لالهپور
تابستان 92
میدانیم
پس از خلقت انسان به عنوان آخرین شاهکار آفرینش در روز ششم خلقت جهان، خداوند متعال
به او افتخار نامگذاری موجودات هستی را اعطا نمود. آدم نخستین در حین این کار
متوجه ضعف بزرگی در زندگی خود شد. بله! او تنها بود و موجودات دیگر همگی زوج آفریده
شده بودند. خداوند در مطلوب نبودن این تنهایی صحّه گذاشت و فرمود:
«تنها بودن انسان خوب نیست و او نیاز به شریک زندگی دارد». کسی که در مراحل زندگی
پشتیبان او بوده و او را در طی مسیر روحانی حیات خویش یار و یاور باشد. بنابراین با
خواب کردن او از دنده وی، نخستین زن یا همان حوا را آفرید. به این ترتیب خداوند در
اولین پیام خود به جنس زن وظیفۀ بزرگ روحانی او را به وی گوشزد نمود. او باید حامی
و مکمل و یار شوهر خویش در تعالی معنویاش به سمت خواستۀ آفریدگار بزرگ باشد و در
این همکاری روحانی خود نیز به همراه زوجش به درجات بالای معنوی نایل گردد، این
افزون بر توقع خاص پروردگار از اوست که بعدها در تعالیم الهی از او خواسته شده است.
به این ترتیب این دو که از ابتدا یک پیکره بودهاند بار دیگر با طی مدارج ویژه به
یکدیگر متصل شده و یک بدنه واحد را تشکیل میدهند. بنابراین از زن خواسته شد نقش
همیاری با شوهر خویش را فراموش نکند، نه تنها زمینه را برای پیشرفت مادی و معنوی
او فراهم کند بلکه مانع انحراف او در این مسیر نیز باشد تا رسالت روحانی خود را به
نحو احسن انجام داده باشد. در کتوبا یا عقدنامه رسمی ما یهودیان، برای مرد وظایفی
در قبال زن خود مقرر شده است از جمله : تهیه غذا، پوشاک و مایحتاج لازمه زندگی. حال
سؤالی مطرح است، زن چه وظیفۀ عمده در مقابل شوهر خود دارد؟ بزرگان فرمودهاند:
جلوگیری از انحراف مرد در طی زندگی مشترک. این است وظیفۀ عمده زن در یک زندگی موفق.
هیچ مردی تا زمانی که ازدواج نکند نمیتواند کامل باشد و این خواست خداست که عامل
تکمیل این زندگی، زن باشد و این است مقام او در بارگاه الهیت. از همین جا نهایت
حکمت الهی مشخص میشود چرا که وظیفۀ ازدواج در وهلۀ اول به مرد واگذار شده است.
اوست که باید به دنبال تکمیل و تکامل شخصیت خویش باشد و مسئولیت او دراین زمینه بیش
از زن میباشد.
از طرفی خداوند در تورات از لفظ «عازغ » به معنای «ساختن»، در بهوجود آمدن زن
استفاده کرده است. این کلمه همخانواده « زاذر » میباشد یعنی درجهای از بینش و
فهم به خانمها اهدا شده است که در آقایان وجود ندارد به بیانی دیگر خانمها دارای
درجۀ نشامایی بالاتری نسبت به آقایان میباشند. حتی خانمها در جای جای تاریخ ما به
درجهای از نبوت رسیدهاند و اطلاعاتی به آنها ابلاغ شده است که در بسیاری از مردان
حتی اگر او پیامبر الهی هم بوده باشد، وجود نداشته است.
نمونه بارز آن در تورات زمانی است که بین ابراهام و سارا (که هر دو پیامبر الهی
بودهاند) در مورد مسألهی هاگاروییشماعِل اختلاف نظر به عمل میآید و خداوند
صریحاً میفرماید که حق با سارا است و به ابراهام این نکته را ابلاغ میدارد. یا در
جای دیگر نشان داده میشود که ریوقا همسر ییسحاق آوینو در تشخیص فرزند اصلح از بین
دو فرزندشان موفقتر است. بارها دیده شده است که پیامبران ما در مورد مسألهای با
همسرشان مشورت و اطلاعرسانی کردهاند که ظاهراً با توجه به درجۀ خودشان نیازی
احساس نمیشده و این تنها برای نشان دادن شخصیت ویژه و مقام زن در بین آنها بوده
است.
برای درک مقام رفیع زن همین قدر بس که بدانیم در آیین ما دین از مادر میباشد و همۀ
ما به دلیل یهودی بودن مادرمان، یهودی بوده و به این دین معتقد هستیم. البته یهودی
بودن پدر نیز واجب و لازم است اما انتقال دین از مادر است به طوری که اگر یک نفر از
مادر یهودی و پدری غیریهودی متولد شده باشد از نظر ما هر چند یک یهودی کامل نیست
اما به هر حال یهودی محسوب میشود. اما اگر پدر او یهودی باشد حتی اگر بسیار معتقد
به مذهب باشد باز اگر مادر غیریهودی داشته باشد، یهودی محسوب نمیشود.
از آنجایی که زن دارای درجۀ نشامایی (روحانی) بالاتری نسبت به مرد میباشد به او
وظیفۀ خطیر نگهداری جسمانی و معنوی فرزندان واگذار شده است. اول آن که فرزند درون
وجود او پای به گیتی میگذارد و او افتخار شراکت با خدا در تولد یک نوزاد و آوردن
نشامایی (روحی) پاک به این دنیا را دارد. دوم آن که او باید در تعالی این نشاما و
نزدیک شدن بیش از پیش او به هشم (خداوند) کوشا و سختکار باشد و از این بابت نیز
مزدی عظیم از پروردگار عالم دریافت میکند. یکی از دلایل معاف شدن خانمها از بعضی
میصواهای وابسته به زمان نیز همین امر میباشد. یعنی این وظیفه به حدی خطیر و واجب
میباشد که خداوند حاضر است خانمها تعدادی از میصواهای واجب آقایان را انجام ندهند
تا فرصت کافی برای این وظیفۀ بزرگ را داشته باشند. این علاوه بر وظیفۀ آنها نسبت به
شوهرشان میباشد که قبلاً ذکر کردیم.
دلیل دیگر معافیت خانمها از بعضی میصواهای وابسته به زمان، همان درجۀ بالای نشامای
آنهاست یعنی در واقع به دلیل مقام بالای آنها در پیش خدا خانمها اصلاً نیازی به
این میصواها برای برقراری ارتباط با خدا ندارند در واقع بدون این میصواها نیز
میتوانند همان ارتباطی را با خدا برقرار کنند که یک مرد برای ایجاد ارتباط به آن
میصواها صد در صد احتیاج دارد . یک خانم بدون پوشیدن صیصیت یا تفیلین و به تنهایی
میتواند به آن درجه نزدیکی به خدا برسد که 10 براخا مرد با صیصیت و تفیلین و آن هم
در مکان مقدسی چون کنیسا به آن میرسند. برای همین خانمها نیازی به عَسارا برای
خواندن تفیلا ندارند و این (متأسفانه برخلاف بسیاری تفکرات اشتباه) نه تنها دلیل
نقص برای آنها نیست بلکه برعکس دلیل برتری بالای نشامای آنهاست که اصلاً برای
برقراری ارتباط با خدا به آن احتیاجی ندارند. تمام میصواهای امری وابسته به زمان از
این قانون تبعیت میکنند. فراموش نمیکنیم خانمها از این دسته میصواها معاف هستند
و نه محروم.
حالا بیایید تصور کنیم جنسی یا کالایی گران قیمت را خیلی دوست داریم و برای آن ارزش
قائل هستیم، با چنین جنسی چه میکنیم؟ آیا آن را در معرض دید همگان قرار میدهیم یا
معمولاً آن را پوشش میدهیم تا بهتر آن را مراقبت کنیم؟ جواب مشخص است و این دلیل
داشتن یک پوشش مناسب برای یک بانوی یهودی است. در نظر بگیریم آیا یک سیبزمینی فروش
و یک جواهرفروش کالای خود را یکسان در جلوی دید همگان ارائه میکنند، مسلماً خیر.
یک جواهر فروش تمام اقدامات امنیتی را در پوشش کالای خود به کار میبندد و آن را
فقط به اشخاص خاص و خریدار نشان میدهد تا نشان بدهد کالایی با ارزش و قیمتدار
دارد. یک بانوی یهودی، دختر پادشاه خوانده شده و احترام او مثل احترام دختر پادشاه
است. آیا احترام دختر پادشاه در برهنگی اوست؟ بنابراین داشتن پوشش مناسب ارج نهادن
به شخصیت و مقام زن میباشد، به بیانی دیگر به او می-گوییم، ارزش وجودی تو مثل طلا
و جواهرات است که باید به شکل مناسب محفوظ و مصون از گزند هر آسیبی باشد.
آنچه گفتیم تنها شمهای از عظمت مقام و شخصیت یک زن یهودی بود، هنوز پاسخ بسیاری
سؤالات دراین زمینه به جا مانده است که باید در جهت رفع کلیۀ سؤتفاهمها به آنها
پرداخت ولی یک چیز در همۀ پاسخها مشترک است همگی در جهت ترفیع مقام زن و نشان دادن
درجۀ بالای آنها در پیش خداوند است. خداوند، مشتاق شنیدن صدای تفیلای همۀ ما چه مرد
و چه زن میباشد. اما هیچکس درجۀ بالای تفیلای یک زن را نمیداند چرا که خداوند طبق
نص صریح تورات از ما میخواهد که او را باتمام قلب دوست داشته باشیم و بزرگان ما
عبادت با تمام قلب را «تفیلا» دانستهاند و قلب مرکز احساس است و زن پایگاه بزرگ
احساس و این چنین او با تمام وجود میتواند با آفریدگار خویش پیوندی خاص داشته باشد
آیا مقامی بالاتر از این؟
بنابراین پاسخ آن سؤالات به جا مانده را به مقوله-ای دیگر واگذار میکنیم. فقط
خاطرنشان میکنیم که خانمهای ما هرگز نباید تحت تأثیر بسیاری تبلیغات، ارزش وجودی
خود را فراموش کنند و احساس اجحاف در درون خویش داشته باشند، بلکه با تکیه به
امتیاز خدادادی خود هر چه بیشتر به خالق هستی نزدیک شوند و با قدرت برای همه تفیلا
بخوانند، تا انشاا... زمینۀ نزدیکی کل جامعه به خالق هستی را فراهم سازند و این
ممکن نیست مگر با شناخت شخصیت و وظایف یک بانوی متعهد یهودی.
مقاله مرتبط
|