انجمن کلیمیان تهران
   

فرشته یونیفورم پوش

   

گردآوری و تلخیص: ایرج عمرانی


در سال 1949 پدرم تازه از جنگ برگشته بود. آن روزها در هر بزرگراه آمریکا سربازانی را با یونیفورم می شد دید که برای رفتن به خانه و نزد خانواده هایشان آن گونه که مرسوم بود با علامت دست تقاضای سوار شدن به خودروها را می کردند . شوق و هیجان پیوستن دوباره پدرم به خانه اش متاسفانه خیلی زود در سایه رخداد دیگر قرار گرفت. مادر بزرگ "روت" به بیماری شدید کلیوی دچار شد و می بایست در بیمارستان مورد مداوا گیرد . به علت عمل جراحی روی کلیه های مادر بزرگ احتیاج شدیدی به خون داشتیم و پزشکان به پدرم گفتند در غیر این صورت تا صبح زنده نخواهد ماند.
مشکل این بود که گروه خون مادر بزرگ AB منفی بود که حتی امروزه هم کمیاب است ولی در آن زمان به دست آوردنش خیلی سخت تر بود – چون در آن زمان بانک خون و پرواز برای انتقال آن وجود نداشت. از تمام اعضای خانواده آزمایش خون به عمل آمد ولی گروه خون هیچکدام مناسب تشخیص داده نشد. از این رو پزشکان به خانواده امید مثبتی ندادند و مامان روت درشرف مرگ بود. پدرم با چشمان اشکبار از بیمارستان خارج شد تا تمام افراد خانواده را جمع کند که فرصت خداحافظی با مادر بزرگ را داشته باشند. همچنان که پدرم در حال رانندگی در بزرگراه بود از کنار سربازی که یونیفورم پوشیده بود و برای سوار شدن به خودرو های در حال عبور دست بلند کرده بود رد شد. پدر در آن لحظه در چنگال غم و اندوه اسیر بود و حوصله و تمایل به انجام عملی نیکی نداشت ولی گویا چیزی خارج از وجودش اورا به توقف واداشت و منتظر شد تا سرباز ناشناس سوار اتومبیلش شود. سرباز به زور متوجه غم حاکم بر سرنشینان اتومبیل شد و با دیدن اشک های پدرم با عذرخواهی علت آن را جویا شد . پدرم با ناراحتی به آن غریبه گفت که مادرش در سن 45 سالگی در بیمارستان بستری و در حال مرگ است چون دکترها نتوانسته اند در آن موقعیت جنگی که همه به خون احتیاج دارند خون از گروه AB منفی برایش پیدا کنند و بدون تردید خواهد مرد.
سکوتی مطلق در اتوبوس برقرار شد، لحظاتی بعد آن جوان ناشناس دستش رابه سوی پدر برد و مشت خود را باز کرد در کف دست او گردنبندی نمودار شد که روی آن علامت خون AB منفی دیده میشد . سرباز به پدرم گفت که دور بزند و او را به بیمارستان برساند . مادر بزرگم تا سال 1996 یعنی 47 سال دیگر زندگی کرد و تا به امروز کسی از خانواده ما حتی نام آن سرباز جوان را نمی داند ولی پدرم اغلب از خود می پرسد آیا او سرباز بود یا فرشته ای در یونیفورم سربازی.



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید