انجمن کلیمیان تهران
   

دیدار یوسف با بنیامین و برادرانش

   

 

شاعر :هادی نامدار
بهار 
1306

دیدار یوسف با بنیامین و برادرانش

نمودند آراسته ارمغان

 

چو شد ظهر یوسف بیامد بخان

حضورش نهادند آن پیشکش

 

ستادند دستان نهاده به کش

بپرسید یوسف زاحوال شان

 

بپرسید حال پدر بعد از آن

بگفتا چگونه است آن پیر سر

 

که او باشدی مر شما را پدر

وی آیا بود تا کنون در حیات

 

بود تندرست و خوش از هر جهات

بگفتند اخوان به یوسف چنان

 

غلامت بود زنده و شادمان

بکنعان بود این زمان تندرست

 

که ذکرش همیشه دعا بهر توست

از آن پرسش شاد و خرم شدند

 

به تعظیم در نزد او خم شدند

نظر کرد یوسف برادرش را

 

همان بن یمین پور مادرش را

بگفتا به اخوان همین است آن

 

کهین تر برادر که گفتید از آن

زمین بوسه دادند نزدش تمام

 

همین است گفتند کهتر غلام

بدو گفت یوسف که ای نوجوان

 

کند لطف بر تو  خدای جهان

بجوش آمدی مهر او بر دلش

 

بخلوت شتابید در منزلش

زمانی بخلوت گرستن نمود

 

پس از گریه او روی خود شست زود

دوباره بیامد به نزدیک شان

 

بفرمود آنگه بیارند خوان

بگسترد خوان بهر اوشان جدا

 

همه مصریان را دگر خوان جدا

مر آن مصریان را دگر جا نشاند

 

خودش نزد اخوانش آنجا بماند

که از گوشت بد عبریان را طعام

 

به مصری بدی گوشت آنگه حرام

به ترتیب اخوان خود را نشاند

 

اول زاد از خورد برتر نشاند

بدانسانکه در منزل خود بدند

 

از آن حال اخوانش حیران شدند

نهادند در نزد یوسف خورش

 

بهر یک فرستاد بخشی برش

بفرمود قسمت بهر یک دهند

 

بداد حصّه ی بن یمین پنج چند

چونان خورده شد جام می خواستند

 

فزودند شادی وغم کاستند

                   



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید