ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
چون که کم آبی و قحطی در رسید
آه و شیون گشت و ایزد هم شنید
سِبطیان را گفت یعقوب ، این چنین:
« گندم اینک نیست در این سرزمین
سوی مصر عازم شوید با ارمغان
گندم و جو آورید از بهرِ نان»
سِبطیان رفتند از شهر و دیار
مانْد بنیامین ، شریفِ روزگار
مانْد بنیامین، کنارِ آن پدر
خدمتِ آن سَرورِ والا گُهَر
بود بنیامین چو یوسف، مهرَبان
مونس و دلبند و هم ،آرامِ جان
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|