اردیبهشت 81
«سفرنامة رابي بنيامين تودولايي» عنوان كتابي است كه «مهوش ناطق» آن را از
روي ترجمة آلماني «ماركوس وگرونهوت» به فارسي برگردانده و «نشر كارنگ» آن را در سال
1380 منتشر كرده است . «رابي بنيامين» سياحي يهودي اهل اسپانيا بود، كه به دليل
شرايط سخت زندگي يهوديان اسپانيا در قرن دوازدهم ميلادي، از سوي عدهاي از همكيشان
خود مأموريت مييابد كه به شرق سفر كرده و با تحليل و بررسي اوضاع يهوديان مناطق
مختلف، راهنماي مهاجرت احتمالي همكيشان اسپانيايي به سرزمينهاي شرقي باشد . وي پس
از عبور از سوريه، فلسطين و بينالنهرين وارد ايران ميشود و از خوزستان، اصفهان،
شيراز، خيوه و سمرقند نيز بازديد ميكند و ضمن اين جابجاييها مشاهدات خود را از
اوضاع سياسي و اجتماعي وقت، به خصوص وضع زندگي يهوديان به رشته تحرير درميآورد (
اصل اين سفرنامه به زبان عبري است ) . بخشي كوتاه از اين كتاب را در مورد يهوديان
ايران از نظر ميگذرانيم : از اين رشته كوهها تا شهر بزرگ همدان، پايتخت مادها، ده
روز راه است. در اين شهر پنجاه هزار يهودي زندگي ميكنند. در برابر يكي از كنيسهها
«مردخاي» و «استر» دفن شدهاند . از همدان تا طبرستان در كنار رود اوزن، چهار روز
راه است . در اين جا چهار هزار خانوادة يهودي زندگي ميكند . پس از يك سفر هفت روزه
از همدان به اصفهان ميرسيم، شهر بزرگي كه مقر حكومت و فاصله دوسر آن سه مايل است.
تقريبا 15000 خانوادة يهودي در اين شهر زندگي ميكنند . سرشلوم كه از طرف رباني
بزرگ به رياست تمام مناطق يهودينشين ايران انتخاب شده، يك خاخام مذهبي است . تا
شيراز، شهر مستحكم فارس، چهار روز راه است . در اين شهر10.000 خانوادة يهودي
ساكناند . پس از طي هفت روز راه از آن جا به خيوه ميرسيم، يك شهر بزرگ تجاري بر
ساحل رود جيحون كه مردم از تمام نقاط امپراطوري به آن جا ميآيند و يك منطقة
يهودينشين متشكل از 8000 خانواده دارد. اين سرزمين بسيار وسيع است . در سمرقند،
شهر بزرگي كه از فارس پنج روز راه فاصله دارد و در مرز امپراطوري قرار گرفته،
50.000 يهودي زندگي ميكنند و شاهزاده، رابي عباديه در رأس آنان است. ولي در ميان
اين خانوادهها حكما و افراد ثروتمند، بسيار است . از سمرقند تا تبت كه در جنگلهاي
آن حيوانات نافهدار زندگي ميكنند، چهار روز راه است . از تبت تا رشته كوههاي
قزوين كه تا كنارة رود اوزون كشيده شده، 26 روز راه است . مردمي كه در ايران سكونت
دارند با اطمينان ميگويند كه ساكنين شهرهاي اطراف نيشابور از چهار قبيلهاند :
قبيلههاي دان، زبولون، آشر و نفتالي . اين قبايل اولين تبعيدياني بودند كه شلمنصر
آنها را تبعيد كرد . آن طور كه نوشتهاند : « و او قوم اسرائيل را به آشور راند و
آنها را در خالوخ، خابور، بر ساحل رود ازون و شهرهاي منطقهاي مداين ساكن كرد».
عبور از سرزمين اين قبايل بيست و يك روز طول ميكشد . شهرها و قلاع مستحكم آنها بر
روي رشته كوهي است كه رودخانة جيحون راه ورود به آن را از يك طرف كاملا بسته است.
هيچ قدرت بيگانهاي بر آنها حكومت نميكند و فرمانرواي آن يك شاهزادة يهودي است به
نام «رابي يوسف امرخه هالوي» .
***
«ديپلماسي پنهان : اسنادي در روابط
ايران و اسرائيل در عصر پهلوي با مروري بر پيشينه تاريخي يهوديان ايران»
نام كتابي است نوشته «مرتضي قانون» كه انتشارات «طبرستان » آن را در سال جاري منتشر
كرده است . كتاب شامل دو بخش است، بخش اول تحت عنوان «يهوديان ايران» شامل فصولي
چون «سيري در تاريخ بنياسرائيل»، «يهوديان ايران در گذر تاريخ» و « نهادها و
سازمانهاي يهود در ايران » ميباشد . لازم به ذكر است كه كتاب «تاريخ يهود ايران»
تأليف دكتر «حبيب لوي» از مهمترين منابع نويسنده براي نگارش بخش نخست كتاب بوده
است .
***
«صنعت يهودي سوزي» نام
كتابي است نوشته «نورمن ج . فينكلشتاين»، ترجمة «سوسن سليمزاده»، نشر «سازمان
چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي»، بهار 1381. نويسنده كتاب خبرنگاري است
كه پدر و مادرش از بازماندگان گتوهاي ورشو بودهاند . وي در عين حال در اين كتاب
نسبت به نوع رويكرد يهوديان ( به خصوص يهوديان آمريكا ) به موضوع كشتار يهوديان در
جنگ جهاني دوم نگاهي منتقدانه دارد و معتقد است بزرگنمايي بيش از حد و بعضاً
دروغپردازي نسبت به اين واقعيت انكارناپذير قرن حاضر، باعث فراموشي و لوث شدن آن
گشته است . در پيشگفتار اين كتاب از زبان نويسنده ميخوانيم : « ... گاهي
ميانديشم، «كشف» كشتار جمعي يهوديان به دست حزب نازي آلمان هيتلري از سوي يهوديان
آمريكايي، ناگوارتر از فراموشي و ناديده انگاشتن آن بوده است . درست است كه پدر و
مادرم در خلوت خود در گذشتهشان فرو ميرفتند، اما رنجهايي را كه تاب آوردند،
آشكارا در منظر همگان عرضه نميكردند تا به آن سنديت و اعتبار بخشند. من خاطرة رنج
و عذاب خانوادهام را حقيقتاً پاس ميدارم. صنعت يهوديسوزي با صفآرايي كنونياش
براي به چنگ آوردن پول از اروپا، به بهانة « قربانيان نيازمند يهوديسوزي»، جايگاه
اخلاقي شهادت ايشان را تا سطح قمارخانة « مونت كارلو » كاهش داده است . اما، افزون
بر اين دلآزردگي، هنوز بر اين عقيدهام كه پاسداري از ارزش و اعتبار پيشينة تاريخي
و حتي مبارزه براي اين هدف، ارزشمند و مهم است ... يادگيري حقيقي از كشتار جمعي
يهوديان به دست حزب نازي آلمان هيتلري زماني به بار مينشيند كه از ابعاد مادي آن
بكاهيم و بر ابعاد اخلاقياش بيفزائيم . منابع شخصي و همگاني بسياري براي يادآوري
جنايات نازيها به كار آمدهاند. آنچه از اين رهگذر به دست آمده، بيارزش است و هدف
بزرگداشت رنجهاي يهوديان را برآورده نميسازد، بلكه تجليلي از جلوه اغراقآميز
يهوديان است . براي گشودن قلبهايمان به ديگر رنجهاي انسانيت، زمان بسياري گذشته
است و اين درس بزرگي بود كه مادرم به من آموخت. هيچگاه، حتي يك بار از او نشنيدم
كه بگويد : «مقايسه نكن» . مادرم همواره مقايسه ميكرد . شكي نيست كه بايد
تمايزهاي تاريخي را ترسيم كنيم . اما، جدايي اخلاقي ميان رنجهاي « ما » و رنجهاي
«ديگران» بيانگر تحريف اخلاقي آشكار است . افلاطون با نگاه انساني خود ميگويد :
«نميتوان دو انسان نگونبخت را با يكديگر مقايسه كرد و گفت يكي از ديگري خوشبختتر
است» . با توجه به رنجهاي سياهپوستان امريكا، ويتناميها و فلسطينيها، باور
مادرم همواره بر اين بود كه ما همگي قربانيان كشتار جمعي هستيم ... » «اسطوره
يهوديكشي» ويرايش ديگري است از همين كتاب ( ترجمه : علاءالدين طباطبائي ) كه «نشر
هرمس» به زودي آن را منتشر خواهد كرد .
***
«كتابشناسي اسرائيل» نام
كتابي است كه «توسعه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران» آن
ا در زمستان 1380 (چاپ نخست) متشر كرده است . اين كتاب با هدف بررسي كتابهاي
مرتبط با اسرائيل، صهيونيسم، يهود و اطلاعات كتابشناختي موجود در آن تدوين شده است
. در پايان نيز به بررسي و ارائه اطلاعات كتابشناختي كتابهاي اسرائيل در بين
سالهاي 2000 و 2001 ميلادي پرداخته است . كتابهاي قبل از سال 2000 و 2001 علاوه
بر اطلاعات كتابشناختي موجود در آن، داراي چكيده نيز هستند .
***
«كتاب تنهايي» عنوان
كتابي است از «حجت الاسلام محمدرضا زائري» كه «سروش» ( انتشارات صدا و سيما ) دفتر
يكم آن را در اسفند 1380 منتشر كرده است (چاپ دوم). كتاب مذكور مجموعهاي است از
جملات و احاديث روحاني كه به زبان ساده و روان بازنويسي گشته است . اين كلمات همگي
با مخاطب قرار دادن انسان با تركيب «آي فرزند آدم» آغاز گشته و حول محور «انس با
خدا» از زبان خداوند با آدمي سخن ميگويند. در ابتداي اين كتاب آمده است: «چه
مسلمان باشم، چه مسيحي چه زرتشتي، چه كليمي همين كه انسان باشم همين كه فرزند آدم
باشم كافي است تا در آرامترين خلوت تنهاييام صدايي آسماني نجوا كند با من : آي
فرزند آدم ... » .
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
مقاله مرتبط
|