|
|
ارديبهشت 84
بررسي روانشناسانه پديده جنگ
مترجم: خسرو ناقد
اين كتاب كوچك كه توسط «خسرو ناقد» با ترجمه اي روان به وسيله موسسه «كتاب روشن» منتشر شده است يكي از پرمحتواترين و جالبترين كتابهايي است كه در هيجدهمين نمايشگاه كتاب به خوانندگان عرضه شده است. دو دانشمند هم عصر يهودي با نگاهي متفاوت به سرنوشت انسان و مسأله جنگ نامه هايي به يكديگر نوشته و نقطه نظرات خود را بيان داشتهاند كه همچنان تازه و مسأله روز است. آلبرت اينشتين با آن كه دانشمندي توانا و صاحب نظريههاي معروف فيزيك و علوم تجربي است، در نامه خود به زيگموند فرويد چون يك مصلح اجتماعي و انساني صلحدوست و متعهد به بقاي تمدن بشري سخن ميگويد. اينشتين در سال 1932 و در اوجگيري فاشيزم در اروپا و تب جنگ خطاب به فرويد ميگويد: «من نه تنها صلحطلبم، بلكه صلح طلبي مبارزه جويم كه براي برقراري صلح با تمام وجود نبرد ميكنم. هيچ چيز قادر به از ميان برداشتن جنگ نيست، مگر آن كه انسانها خود از رفتن به جبهه سرباز زنند. براي تحقق آرمانهاي بزرگ، نخست اقليتي مبارز، تلاش و كوشش ميكنند. آيا بهتر نيست در راه صلح كه به آن ايمان داريم رنج كشيد تا در جنگ، كه به آن باوري نيست، نابود شد؟» در جاي ديگر ميگويد «كتابهاي درسي از نو بايد نوشته شود تا بتوانند به جاي دامن زدن به اختلافات قديمي و ابدي و ساختن پيشداوريهاي بيمورد، روح تازهاي در نظام آموزشي ما بدمند» و در پايان نامه خود مينويسد: «هيچ چيز براي من مهمتر از مسأله صلح نيست. جز اين، هر آن چه ميگويم و هر آن چه انجام ميدهم، قادر به تغيير ساخت جهان نيست. اما شايد نداي من بتواند در خدمت امري بزرگ قرار گيرد، ندائي كه اتحاد انسانها و صلح در جهان را فرياد ميزند». زيگموند فرويد در جواب به اينشتين جهان را از نگاهي ديگر مورد بررسي قرار ميدهد. قبل از همه فرويد خود را موظف ميداند از اين كه مورد خطاب اينشتين قرار گرفته قدرداني و سپاسگزاري كند «آقاي اينشتين عزيز – وقتي شنيدم كه شما مرا براي تبادلنظر درباره موضوعي برگزيده ايد كه برايتان حائز اهميت است و معتقديد براي ديگران نيز مهم و جالب است، با كمال ميل موافقت خود را اعلام كردم». اما اين احترام فوقالعاده كه فرويد براي اينشتين قائل است موجب نميشود كه او كاملا در موضعي مخالف اينشتين قرار نگيرد و در موضعي مخالف او سخن نگويد: فرويد جهان را به اساس روانشناسي انسانها مطالعه ميكند و براساس وضعيتي كه وجود دارد نه آن چه بايد به وجود بيايد. او در جواب نامه اينشتين مينويسد: «اصولا تضاد منافع ميان انسانها با توسل به زور خاتمه پيدا ميكند. در دنياي حيوانات چنين است و انسان نيز خود را نبايد از آن جدا بداند. گو اين كه براي انسانها اختلاف عقيده نيز به تضاد منافع افزوده ميشود كه به بالاترين حد از انتزاع ميرسد و چنين مينمايد كه خاتمه دادن به آن راهكار ديگري ميطلبد». در جايي ديگر فرويد ميگويد «شما از نسبت حقوق و قدرت آغاز كرده ايد كه به نظر من بهترين نقطه شروع بررسي ما است. اجازه دارم كه واژه قدرت را با واژه زننده و خشن زور تعويض كنم...؟ امروز براي ما حقوق و زور در تضاد با يكديگر قرار دارند. با اين همه به سادگي ميتوان نشان داد كه اولي (حقوق) از دومي (زور) پديد آمده است»، با اين كه فرويد جنگ را اجتنابناپذير ميداند با اين همه به پاس احترام اينشتين اميدهاي خود را به صلح از دست نميدهد و در پايان نامه ميگويد: «تأثير دو عامل شايد به جنگ و جنگطلبي خاتمه دهد و اميد ببنديم به آنها- يكي، نگرش فرهنگي و ديگري، ترس موجه از تأثيرات و پيامدهاي جنگهاي آينده- و نميتوان حدس زد كه اين راه از چه پيچ و خمهايي خواهد گذشت»
مقالات مرتبط: |
|