|
|
خرداد 85
پس از پيروزى مسلمانان بر ايران يهوديان ايران به قوانين جارى گردن نهادند. آنان در داخل جامعه يهود سازمانى داشتند كه اداره جامعه يهود سرزمينهاى شرقى خلافت را برعهده داشت و مركز اين جامعه در بابل قديم (بين النهرين) بود. اين سازمان مذهبى و سراسرى، در شرق امپراتورى اسلامى «رِش گالوتا» ناميده مىشد و يهوديان موظف بودند علاوه بر پرداخت جزيه به دولت اسلامى به رِش گالوتا نيز ماليات بپردازند تا با اين درآمد آكادمى تلمودى «سورا» و «پومْبِديتا» را نگهدارى و حفظ كنند. يهوديان ايران از نظر آموزش دينى تحت نظر روساى آكادمى پومْبديتا بودند و نفوذ روساى اين جمعيت در بين جمعيت يهود ايران بسيار بود. تا قرن ۴ ه.ق. اين مركز يگانه مركز علمى آنان بود. اما از قرن ۶ به بعد به تدريج در شهرهاى اصفهان و همدان مراكز تعليم و تحصيل تلمودى به راه انداختند. پايه گذار اين موسسات ايرانى، شِموئِل بن اِلى بود. (جودائيكا ج،۳ ص ۳۹) در اثر تلاش حاخامهاى ايرانى اصفهان و همدان، پومْبديتا، آموزشگاههاى ايرانى را تاييد كردند و ميان آكادمىهاى اصفهان و همدان با آكادمىهاى بين النهرين مراوده برقرار شد. (همان) در دوره هارون الرشيد و مأمون كه عصر طلايى علم و پيشرفت بود، يهوديان شرق نيز در عرصه علم و دانش فعال شدند، زيرا گسترش بيش از پيش علم و دانش و مداراى مأمون با يهوديان زمينه فعاليت آنان را ايجاد كرد. در ۱۸۵ ه.ق. المجسطى به ترجمه كتاب بطلميوس در ستارهشناسى دست زد. او نخستين كسى بود كه به انكسار نور پى برد. پسر او ابوسهيل اِلياهو در (۲۳۹- ۲۲۱ ه.ق.) در پيشرفت علم پزشكى تاثيرى به سزا نهاد. از دوره متوكل خليفه عباسى آزار غيرسنيان آغاز شد و شيعيان، مسيحيان و يهوديان تحت فشار قرار گرفتند. آنان از حق كار در ادارات دولتى محروم شــــدند و فرزندانشان از تحصيل زبان عربى محروم شـــدند. مـسلمانان از آموزش به يهوديان منع شدند و از اقتدار «رِش گالوتا» كاسته شد، (لوى، ج،۲ ص۳۶۸) دانشگاه پومْبديتا كه قدرتمندترين آكادمى يهودى بود از رونق افتاد و آكادمى سورا نيز از پيش تضعيف شده بود. سِعَدْيا دانشمند يهودى اهل مصر به بينالنهرين رفت و به مطالعات حاخامها (پيشوايان دينى) جنبه علمى داد. وى اطلاعات وسيعى درباره تلمود، قرائيم و بسيارى از مسائل دينى داشت. تورات را به عربى ترجمه كرد. او تحصيل تورات را بر تلمود ترجيح داد و مباحثه درباره اين دو كتاب دينى يهود را بنا نهاد. مدرسه سورا دوباره رونق گرفت، اما روساى آكادمى پومْبديتا با سعديا از در مخالفت درآمدند و از خليفه حكميت خواستند، با اين حكميت او از رياست مدرسه سورا بركنار شد. اين بركنارى موقت بود و از ۳۲۲ تا ۳۲۶ طول كشيد. طى اين چند سال او دست به تاليف زد و كتاب «سيدور» را كه كليه دعاها و نمازها را دربر مىگرفت تاليف كرد. سفريِصيرا (كتاب آفرينش) و رساله معتقدات (اِمونوُت و دِعوُت) را به عربى نوشت. بار ديگر او از ۳۲۶ تا ۳۳۱ رياست سورا را برعهده گرفت. با مرگ او اين مدرسه بار ديگر از رونق افتاد و در ۳۳۷ به كلى تعطيل شد. در ۳۴۹ آكادمى پومْبديتا نيز به كلى منحل شد. (لوى، ج،۲ صص۳۹۰- ۳۹۵) از قرن ششم ه.ق ايگرت گائون (Igrret) و شِموئل بن اِلى آكادمىهايى همانند آكادمى تلمودى بابل در همدان و اصفهان پايه نهادند كه مركز فرهنگى يهوديان ايران آن دوره شدند. گائون بابل شخصى به نام زكريابن بِرَخ اِل را براى آگاهى از توان علمى شاگردان آكادمىهاى جديد فرستاد. رياست يهوديان با سَر شالم (Sar Shalom) و در سمرقند با عباديه هانسى بود. آزمونها نشان دهنده سطح علمى خوب دانشجويان يهودى ايرانى بود و از اين پس بين آكادمىهاى بابل و اصفهان نامههايى به فارسى رد و بدل مى شد .(جودائيكا) از دوره صفويه (قرن ه.ق.۱۰ به بعد) كه مرزهاى ملى محدود و مشخص شد ارتباط يهوديان ايران با مراكز دينى بغداد و گائونهاى آن منطقه كاملاً قطع شد و اداره جامعه يهوديان ايران مستقل شد و در پى آن يهوديان رياست حاخامى اصفهان را پذيرفتند و اما اين موضوع چندان مورد قبول گائون بغداد نبود. پس از آنكه رهبرى و مركزيت يهوديان بغداد از بين رفت، استقلال فرهنگى درون مرزهاى ايران بيشتر شد و در راس يهوديان ايران ناسى (Nasi)ذصاف و ملا ديان(dayyan) سااغ قرار گرفتند. يهوديان ايران در محلههاى خاص خود زندگى مىكردند كه جدا از محلات مسلمانان و مسيحيان بود. در هر محله كنيسا و مدرسهاى وجود داشت. در زمان نادرشاه كه سياست او بر پايه مداراى مذهبى قرار داشت، وضع فرهنگى يهوديان رونق گرفت. كاشان مركز روحانى و فرهنگى يهوديان شد. از فلسطين، حاخامهايى براى آموزش علوم دينى به كاشان وارد شدند. نادرشاه دستور داد تا زبور داوود را به فارسى ترجمه كنند. (۱۰۹۵ ه.ق.) از دوره قاجاريه كه ايران دوره گذار به دوره نوين را آغاز كرد، وضع يهوديان نيز بهبود يافت. اين امر بيشتر تحت فشار فرستادگان اروپايى به دربار ايران بود. ناصرالدين شاه طى فرمانى دستور داد تا مدارس يهودى دوباره تاسيس شوند. تا اين تاريخ تعليم و تربيت يهوديان در «مكتب خانه» يا «خانة ملا» انجام مىگرفت. بسيارى از پسران يهودى در اين مكتب خانه تحصيل مىكردند و در برخى مواقع دختران نيز تحصيل مىكردند. سن آموزش چهار الى سيزده سالگى بود. مكتبها در خانه حاخامها يا در كنيساها تشكيل مىشد. معلم مكتب «ملا»، «خليفه» و يا «حاخام» ناميده مىشد. در اين دوران نهادى كه ناظر بر تعليم و تربيت باشد وجود نداشت و شخصى كه دوره خود را به پايان مىرساند براى ادامه تحصيل راهى نداشت؛ زيرا هيچ مركزى براى ادامه تحصيل نبود. حقوق معلمان مكتبخانه ها از پول پرداختى دانشآموزان تامين مىشد كه بيشتر اوقات غيرنقدى بود. مواد درسى بيشتر شامل آموزش آداب و رسوم دينى، آموزش عبادت و نيايشها مى شد. زبان فارسى حتى متن فارسيهود كه از كتابهاى مقدس اقتباس شده بود در مواد درسى گنجانده نمىشد. در مكتب زبان عبرى تدريس مىشد و فراگيرى عبرى از روى كتاب مقدس بود. داستانهاى كتاب مقدس از طريق مطالعه يا شنيدن فراگرفته مىشدند و نيز به تاريخ يهود توجهى نمىشد. مبانى دينى را با پشتكار و دقت آموزش مىدادند و فارغالتحصيلان پيروان متدينى بودند (آبراهام كهن، ،۱۹۹۸ ج،۱ صص ۱۱۸- ۱۱۵). از قرن ۱۹ ميلادى تغييرات جديدى در شئون اجتماعى ايران به وقوع پيوست و در ميان يهوديان ايران نيز اين تغييرات شكل گرفت و تعليم و تربيت آنان تغيير كرد و آموزش جديد به وجود آمد . نخستين گروهي كه به آموزش در ميان يهوديان فعال شدند ميسيونرهاي مسيحي بودند، كه هدفشان گسترش مسيحيت بود. در 1240 ه. ق انجمن لندن به اين منظور مبلغان خود را به ميان يهوديان ايران فرستاد. آنها مدارسي در ايران ساختند كه كودكان يهودي نيز در آن ميتوانستند تحصيل كنند. برنامه درسي آنها آموزش زبان فارسي، انگليسي، زبان عبري و چند درس غيرديني بود. اين مدرسهها از خانوادههاي مستمند شهريه نميگرفتند حتي غذا، پوشاك و لوازمالتحرير مجاني نيز ميدادند. دانشآموزان برجسته بورس تحصيل در خارج از كشور را دريافت ميكردند. دختران در اين مراكز به آموختن فن يا حرفهاي مشغول ميشدند. اين مدارس در تهران، اصفهان و همدان داير شدند. در سراسر ايران 5 هزار دانشآموز هودي جذب اين مدارس شدند. دومين گروه كه آموزش يهوديان ايران را به دست گرفت، تشكيلات آليانس بود كه در 1284 ه.ق كوشش خود را در ترقي فكري و آزادي يهوديان نهاد و به يهوديان تحت فشار در سراسر جهان كمك ميكرد. اين تشكيلات در ايران پس از صدور فرمان ناصرالدين شاه مبني بر رفع فشار از يهوديان فعال شد و كار رسمي خود را از 1316 ه.ق در ايران شروع كرد. مدارس آليانس از اين سال افتتاح شدند و در شهرهاي همدان، اصفهان، شيراز، كرمانشاه و سنندج كه بيشترين تعداد يهودي را داشتند، تاسيس شدند. در شهرهاي بيجار، گلپايگان، دماوند، كاشان، نهاوند و تويسركان مكتبها به كمك يهوديان به مدرسه جديد تبديل شدند. مدرسههاي آليانس شيوه جديد آموزش را رعايت ميكردند. كلاسها براساس سن دانشآموزان مرتب شدند، صندلي داشتند و دانشآموزان بر صندلي مينشستند. مواد درسي را دانشآموزان بايد حفظ ميكردند. از تخته سياه استفاده ميشد و تنبيه بدني كه شرط اصلي آموزش در آن دوره بود، در مدارس آليانس وجود نداشت. در دروس اين مدرسه آموزش زبان فرانسه در درجه اول و زبان فارسي در درجه دوم بود. علوم رايج تدريس ميشد و نيز مطالعات مذهبي هم در برنامه درسي بودند. تا پايان دوره قاجار مدارس آليانس به صورت خودمختار عمل ميكردند. از 1303 ه.ش كه برنامه فرهنگي دولت ايران تحكيم و گسترش مباني فرهنگ ايراني بود، برنامهاي واحد و يكسان براي تمامي مدرسهها تهيه شد و نظارت دولت بر مدارس انجام گرفت. اين نظارت مدارس آليانس را نيز دربرگرفت و از 1313 -1311 ه.ش به تدريج آموزش زبان فرانسه در درجه دوم و آموزش زبان فارسي در درجه اول اهميت قرار گرفت. از 1318 ه.ش برنامههاي درسي اين مدرسهها با برنامه وزارت فرهنگ منطبق شدند و آموزش يكسان در سراسر ايران با سياست ايراني كردن و فرهنگ يكسان در ايران به وجود آمد. مدرسههاي آليانس نيز تحت برنامه «ايراني كردن» قرار گرفت. اين تغيير عامل مؤثري شد تا يهوديان ايران در كشور خود در مسير زندگي واقعيشان قرار بگيرند. از قرن ششم ه.ق ايگرت گائون (Igrret) و شِموئل بن اِلى آكادمىهايى همانند آكادمى تلمودى بابل در همدان و اصفهان پايه نهادند كه مركز فرهنگى يهوديان ايران آن دوره شدند پس از جنگ جهاني دوم در 1322 ه.ش جنبش جوانان صهيونيست با نام هاخَلوتْص در ايران به وجود آمد و از 1325 ه.ش مدرسههاي اوتصَرهتورا فعئق روعقر (گنج دانش / تورات) شكل گرفتند. بيشترين هدف اين مدارس آموزشهاي صهيونيستي بود.* اما تعاليم اين مدارس جوابگوي يهوديان ايران نبود و با مقاومت آنها روبهرو شد. آنها فرزندانشان را به اين مدارس نميفرستادند. مدرسههاي كورش و اتفاق با اوتصرهتورا رابطه خود را قطع كردند. مدرسه آليانس از برنامههاي آن اعلام عدم رضايت كرد و اين مدرسهها جنبه بنگاه خيريه پيدا كردند. (آبراهام كهن، ج 1، صص 121 ، 131) دبيرستان كورش در سال 1310 با همت اسمعيل جي، حاجي عزيز القانيان و حاخام نعيم براي بهبود وضع فرهنگي كليميان در محله حسنآباد كه ساكنان يهودي آن بيشتر بود، ايجاد شد. (لوي ج 3، ص 967) مدرسه اتفاق، مجتمع بزرگ ديگري است كه در 1328 ه.ش در شرق دانشگاه تهران جنب كنيسه يهوديان احداث شد و اكنون در سه مقطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان با بيش از 400 دانشآموز دختر فعال است. (گزارش مجله افق بينا 1378 ، صص 48-46) يكي ديگر از مدارس يهوديان ايران مجتمع آموزشي «موسيبنعمران» (ابريشمي) است كه اين مجتمع در خيابان فلسطين در جوار كنيسه اين محل واقع است. ساختمان آن را آقاجان ابريشمي در دهه 40 وقف امور اجتماعي كليميان ايران كرد. مدرسه اين مجتمع تا پيش از انقلاب ملي بود. بعدها به دو بخش راهنمايي و دبستان تقسيم شد. دبستان جنب اين مجتمع اكنون با نام 15 خرداد فعال است. در اين مجتمع 100 دانشآموز ابتدايي، 102 دانشآموز راهنمايي و 67 دانشآْموز دبيرستاني تحصيل ميكنند. (افشين تاجيان، 1378، ص 15-14) در سال 1346 از دانشآموزان اين مدارس حدود 700 تن به دانشگاهها راه يافتند. 500 تن از دانشآموزان يهودي توانستند در اروپا تحصيل كنند. تعدادي دختر به تحصيلات عالي راه يافتند. برخي از ايرانيان يهودي در ادامه تحصيل خود در دانشگاهها به تحصيل ادبيات فارسي پرداختند اين رشته درميان يهوديان ايران از استقبال چشمگيري برخوردار است. در حال حاضر انجمن كليميان ايران آموزش ديني در جامعه يهوديان را (برابر برنامه آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران) پيش ميبرند و كتابهاي ديني «فرهنگ و بينش يهود» از سوي انجمن كليميان تدوين شده است كه اصول شريعت يهود را به درستي به دانشآموزان مقاطع مختلف تحصيلي تعليم ميدهد. (فرهنگ و بينش يهود در سه جلد، انتشارات انجمن كليميان 1379 ش) |
|