|
|
بهمن 78 اشاره: دكتر بهمن عربزاده "از استادان با سابقة رياضيات، آمار و احتمالات دانشگاههاي كشور و از فعالين اجتماعي جامعة كليمي محسوب ميشود. كُتبي كه توسط ايشان به نگارش درآمده نيز تاكنون مورد استفادة جمع وسيعي از دانشجويان رشتههاي مُختلف رياضي و فني مهندسي بوده است. در فرصتي كه پيش آمد، به گفتگويي صميمانه با ايشان نشستيم كه حاصل آن از نظر خوانندگان گرامي ميگذرد. جناب آقاي عربزاده، با تشكر از شما: در ابتدا كمي از سوابق تحصيلي و شغلي خود بگوييد. ضمن عرض سلام و تشكر؛ در پاسخ بايد بگويم كه بنده در سال 1350، با موفقيت در كنكور، وارد دانشگاه شيراز شدم و در سال 1354، مدرك كارشناسي خود را در رشتة رياضي دريافت كرده و پس از آن، طي دو سال، دورة كارشناسي ارشد رياضي را با موفقيت گذراندم. در سال 56 ، با توافقي با دانشگاه سيستان، به عنوان عضو هيأت علمي آن دانشگاه مشغول تدريس شدم، تا سال 58 ؛ و پس از آن به تهران منتقل شدم و از آن هنگام تاكنون در دانشگاه صنعتي اميركبير (پلي تكنيك) به تدريس مشغولم؛ البته با دانشگاههاي ديگري هم، همكاري داشتهام. از آثارتان بگوييد ... راستي، كتاب «آمار و احتمال» را كه سال 72 در جشن افتخار آفرينان به ما هديه داديد، هنوز نگهداشتهايم! بله، يادم هست آن سال را. يكي همان كتاب «آمار و احتمالات كاربردي» بود كه بيشتر به دانشجويان فني مهندسي مربوط ميشود؛ «حساب ديفرانسيل وانتگرال 1» و «حساب ديفرانسيل وانتگرال 2» هم در رشتههاي رياضي و مهندسي مورد استقبال قرار گرفته است. اما كتابهاي «رياضيات پايه» و «راهنماي رياضيات پايه» ظاهرا از همه موفقتر بوده، دانشآموزان پيشدانشگاهي و دانشجويان اقتصاد و حسابداري و مديريت استقبال زيادي از اين كتب كردند، كه باعث شد «رياضيات پايه»، سيزده بار تجديد چاپ شود. يك سري جزوات آموزشي هم نوشتهام كه در دانشگاهها مورد استفاده قرار گرفته است. همانطور كه ميدانيد، سال 2000 ميلادي به عنوان «سال جهاني رياضيات» نامگذاري شده است. از نظر شما، مهمترين مشخصة يك «تفكر رياضي» چيست؟ نگرش همراه با منطق رياضي، پديدهها و مسايل را چگونه بررسي ميكند؟ ببينيد، رياضيات، اصطلاحاً ما در علوم و از جمله علوم پايه است ميدانيد چرا؟ به دليل همان مشخصة «تفكر رياضي» كه شما از آن نام برديد. اين مشخصه، عبارت است از ايجاد نظم فكري و كاري در مواجه با پديدة شما در بررسي هر پديده - مثلا بيماري - نيازمند نظم دهي و اين سير منطقي را رياضي به شما ميآموزد. خصوصاً در رشتة تخصصي من - آمار - اين «نگرش»، مفهوم خاصي مييابد، شما در ابتدا با يك سري عدد و رقم بيمعني مواجهيد كه شامل هيچ حكمي نيستند، اما پس از دستهبندي، نه تنها اطلاعاتي از وضعيت موجود ميدهند، بلكه توانايي «پيشبيني» را نيز در شما ايجاد ميكند ... ديگر اينكه بايد بگويم رياضيات تمريني است براي دقيق فكر كردن، ايجاد نظم در كار، توانايي استنتاج و تن دادن به قانون. آقاي عربزاده! پيش از اينكه سئوالي در مورد جامعة خودمان - يعني جامعة كليمي ايران - از شما داشته باشم، بد نيست كه خوانندگان ما با فعاليتهاي اجتماعي شما در جامعة كليمي آشنا شوند. شروع اين فعاليت برميگردد به اوايل دهة 40 در شيراز. آنموقع من و چند نفر ديگر از بچهها ميخواستيم وارد فعاليتهاي «خانه جوانان» شويم، اما ما را راه نميدادند، ميگفتند هنوز بچهايد! ما هم نااميد شديم، براي خودمان يك گروه مشابه «خانه جوانان» تشكيل داديم - منتها ويژة نوجوانها - و فعاليتهايي مثل تأتر و سخنراني و گردشهاي تفريحي را سازماندهي كرديم. بعدها عضو «سازمان دانشجويان» شيراز هم بودم، و پس از اينكه به تهران آمدم، عضو هيأت مديرة جامعة فارغ التحصيلان» بودم، در طبقة دوم همان ساختمان «سرابندي» (محل كنوني سازمان دانشجويان يهود) هفتهاي دو سه شب برنامه داشتيم. يادم هست راهاندازي سالن آنجا را با كمك انجمن آن زمان انجام داديم و خيلي زحمت داشت. در اين سالها هم كه دائماً عضو انجمن اوليا و مربيان مدرسة «اتفاق» بودهام، رياست آن را هم داشتهام و با كمك ديگر دوستان، در رفع نواقص و كمبودهاي آنجا، بسيار كوشيديم؛ با انجمن كليميان هم همكاريهايي داشتهام، خصوصاً اخيراً كه در «كميته فرهنگي انجمن» فعاليتهايي انجام ميدهم. بسيار خوب؛ پس ميتوان شما را فردي آشنا و صاحبنظر در امور جامعة كليمي دانست. در ضمن با قشر جوان و دانشگاهي هم دائماً سر و كار داريد. حال، سئوال ما اين است: وضعيت تحصيلي جوانان جامعه را چگونه ميببينيد؟ به عبارت واضحتر، به نظر شما چرا امسال، قبولي جوانان ما در دانشگاهها از وضعيت چندان مطلوبي برخوردار نبود؟ به عقيدة من، هم در جامعة كليمي و هم در جامعة اكثريت، «انگيزة» جوانها براي ادامه تحصيل به شدت كاهش يافته است. مشكلات جوانان خيلي زايد شده و از نبودِ آيندهاي مطمئن در هراسند؛ جوانان نميدانند چرا بايد درس بخوانند. نميدانند تحصيل به چه دردشان ميخورد. احساس آنها بر اين است كه هم اكنون حتي تحصيلات عاليه هم آيندة آنها را - يعني آيندة شغلي ايشان را - تضمين نميكند ... خوب، با اين جوانان بيانگيزه چه بايد كرد؟ راه حل چيست؟ بايد آنان را متوجه كرد كه «دانستن ارزش است»، نفس دانش - فارغ از قضية شغل - مورد اهميت است. امر آموختن بايد به صورت يك فرهنگ عمومي درآيد؛ نه تنها براي دانشآموزان كه حتي پزشكان و كاسبان و ديگر اقشار جامعه هم به آموختن نياز دارند. در دنياي امروز كه پيشرفتها به صورت لحظهاي صورت ميپذيرد، چگونه يك پزشك - هر قدر هم استاد باشد - ميخواهد بدون بازآموزي به فعاليت خود ادامه دهد؟ امروزه استادان دانشگاها هم به منظور فرا گرفتن در سمينارها و كنفرانسها شركت ميكند و بعضاً از دانشجويان خود، مطالبي بسيار فرا ميگيرند. بدون آموزش، لحظهها از دست خواهند رفت، و اين امر، وقتي تشديد خواهد شد كه در جامعه، اصلا سطح سواد پائين باشد ...، ما بايد به آن كاسب هم بگوييم كه به معلومات عمومي نياز دارد. آن كاسب - يا خود من - در رشتة كامپيوتر فعاليت نداريم. و با پيچيدگيهاي آن هم كاري نداريم، ولي مسلما بايد با استفاده از آن آشنا باشيم تا بتوانيم در دنياي امروز زندگي كنيم؛ و اين امر، نه به شغل مربوط است، نه سن و نه جنسيت ... البته جوانان ما بايد متوجه شوند كه با تحصيلات عاليه، به هر حال از نظر شغلي هم موفقتر خواهند بود. به موضوع ديگري ميپردازيم؛ جنابعالي به عنوان فردي شناخته شدهايد كه براي اصول ديني يهوديت احترام فراواني قايليد. آيا هرگز خود را در احساس تضاد ميان «علمي بودن» و «ديندار بودن» يافتهايد؟ خير، احساس تضادي نداشتهام. به عقيدة من، دو تفكر علمي و ديني ميتوانند ياريكديگر و مكمل هم باشند. بينش علمي، به شما نگاه «محققانه» ميبخشد، آنوقت اگر ديندار هم باشيد، ترجيح ميدهيد. -بدون اينكه به فرد خاصي تكيه كنيد يا هر سخني را در باب دين بپذيريد - خودتان به دنبال كشف مسايل ديي برويد، و نچه ر مييابيد در اختار ديگران هم قرار دهيد. از قديم هم ميگفتند كه «خد.اي يك فرد عالم با خد.اي فرد جاهل تفاوت دارد»؛ يعني اين كه نگاه آگاهانه و علمي، شما را از دركهاي سطحي نجات ميدهد، به نگرش شما عُمق ميبخشد؛ و آنوقت از دين شما سؤاستفاده هم نميتوان كرد؛ آنوقت دين شما از خرافات هم مبرا خواهد بود، و اين به نفع تفكر ديني هم هست. جناب آقاي عربزاده! صحبت خاص ديگري با خوانندگان ما، خصوصاً نسل جوان داريد؟ به جوانان توصيه دارم، احساس «خلاً دانش» و «نياز به دانستن» را در خود تقويت كنند و به مطالعه بپردازند؛ ايشان را به ورود به جامعه و فعاليتهاي اجتماعي هم تشويق ميكنم، و البته لازم است توجه كنند كه براي ورود به صحنههاي اجتماعي و مراودات جمعي باز هم به دانش نيازمندند، متوجه باشند كه راه اصلي ورود به دانشگاه از همان سالهاي اول دبيرستان شروع ميشود، و انگيزههاي آنها از تحصيل صرفاً منحصر به شغليابي در آينده نشود. با تشكر از شركت شما در اين گفتگو. من هم از شما تشكر ميكنم و براي شما و خوانندگان گرامي، آرزوي پيروزي دارم. |
|