انجمن کلیمیان تهران
   

دکتر ابراهیم برال

   

 

النا لاویان کاشانی
اسفند 85

عاشق بودم که ماندم


مرحوم درکتر برال-Dr.bralدکتر ابراهیم برال، استاد پیشکسوت دانشکده علوم پزشکی و متخصص علوم آزمایشگاهی، چهره‌ای شناخته شده و فعال در عرصه علوم پزشکی بود. نیم قرن فعالیت بدون هرگونه تعصب، در نهایت صداقت و اخلاص، پست‌های مختلف دانشگاهی و علمی، تالیف کتاب‌های تخصصی و ... تاسیس و ریاست آزمایشگاه‌های تخصصی و خدمت به ایرانیان از افتخارات ایشان است.
دکتر ابراهیم برال، به نام چهره‌ای علمی، مصاحبه‌های گوناگونی با نشریات علمی انجام داده‌اند؛ اما مصاحبه‌ای که در زیر می‌آید نگاهی متفاوت به شخصیت ایشان است.
ابعاد فرهنگی، هنری و خانوادگی دکتر، در سایه ابعاد علمی ایشان قرار گرفت که امید است در گفتگوی انجام شده، ادای دینی هر چه مختصر انجام شود.

 

***

س - برخلاف مصاحبه‌های دیگر از پدر و مادرتان بگویید.
ج - مادرم طلعت نی‌داوود، زنی موسیقی‌دان، آداب‌دان، دانش‌پرور و مؤمن بود که در کهن‌سالی در آمریکا درگذشت. پدرم، عزیزالله برال از نخستین بنیانگذاران انجمن کلیمیان و رئیس این انجمن در سال 1306 هـ . ش بود. در آن جَوّ خاصّ سیاسی، اجتماعی و اقتضای آن دوران، مسأله مهمی بود که پدرم این سمت را پذیرفت تا بتواند در تثبیت نرخ مواد غذایی از جمله گوشت به نفع بی‌بضاعت‌ها اقدام کند.
پدرم رئیس و صاحب چاپخانه‌ای هم در تهران بود و برادرم مهندس اسحاق برال، آموخته شیمی از دانشکده فنی دانشگاه تهران.
 

س – مادرتان از نی‌داوود‌هاست، خانواده‌ای که شهرۀ موسیقی‌اند، درست است؟
ج – مرحوم پدربزرگم، استاد بالاخان نی‌داوود، موسیقی‌دان نامی و نوازنده ضرب بود. همچنین پنج دایی‌ام نیز در کار موسیقی بودند. در این خانواده، موسیقی برای زنان و مردانش فراگیر و موروثی است.
 

س – چرا نام «نی داوود» بر خانواده مادری‌تان نهاده شده؟
ج – مشهورترین دایی‌ام، مرتضی نی‌داوود در محضر استاد درویش خان شاگردی می‌کرد. او به پدربزرگم می‌گوید که چون همگی، استعداد ویژه‌ای در موسیقی دارید، نام فامیلتان را «نی داوود» کنید که زیر مجموعۀ دستگاه همایون است.
 

س – از همسر و فرزندانتان برای خوانندگان بگویید.
ج – 25 اسفند 1325 هـ . ش با بانو هلن باروخ امیری، پیوند مقدس زناشویی بستم. ایشان مادری مهربان و زنی یاری‌گر و سخاوتمند و فروتن بود. همیشه و همه جا در حد توان کنارم بود و در تیر 80 هـ.ش از کنارم رفت، برای همیشه.
5 پسر دارم، ژاک برال معماری و سینما خوانده و در فرانسه سینماگری شهره است. آلبرت مهندس معماری از دانشگاه ملی، هانری مهندس معماری و آمایش و جغرافیا از دانشکده هنرهای زیبای تهران و فرانسه، بهرام مهندس معماری از علم و صنعت تهران و U.S.C آمریکا و بهروز اقتصاد و علوم اداری و بازرگانی از آمریکا و نیز 7 نوه دارم.
 

س – از فعالیت‌های خود برای جامعه کلیمیان بگویید.
ج – از 23 سالگی به تشویق مرحوم دکتر بسیم برجیس، وارد کار اجتماعی و انجمن کلیمیان شدم. در محله سیروس براساس اصل 4 آمریکایی‌ها آب را لوله‌کشی کردیم.
انجمن پزشکی سینا را که مجموعه‌ای از پزشکان کلیمی بود تأسیس کردم و سال‌ها مسؤول آن بودم.
در کنار دکتر برجیس، کانون پیشبرد یا فرهنگی – هنری و اجتماعی کلیمیان را پیش از انقلاب تاسیس کردیم که آخرین دستاوردش بنیاد ازدواج است.
 

س – دکتر برال، خدا را چگونه می‌بینید؟
ج – اگر قرار بود خداوند سهم همه افراد را بین آنها تقسیم کند، در وقت تقسیم، سهم بنده را به اندازه‌ای که باید می‌داد، عنایت کرد و من در هر وضعیتی به درگاهش شکر می‌کنم.
 

س – از هیأت مدیره انجمن کلیمیان بگویید؟
ج- اگر بنده در انجمن حضور فیزیکی نداشتم، البته به دلیل مشغله کاری اما در جریان اوضاع و اخبار انجمن بودم. با اکثر اعضاء انجمن به گفتگو می‌نشستم. دوره جدید هم به امید خدا با زحمات اعضاء همه چیز خوب و روان خواهد بود؛ اما شرط اصلی، همراهی مردم با انجمن است.
 

س – ایران ما ؟
ج – عاشق بودم که ماندم.
 

دکتر برال از نگاه دوستان
* دکتر سعید کامیار از شاگردان و دوستان دکتر برال است که از سال 1339 هـ . ش در کنار وی بوده، ایشان در مورد استاد می‌گوید: «مردی مطمئن و معتمد بود، هر کاری که می‌توانست برای دیگران انجام می‌داد و دریغ نمی‌کرد، خود من دوبار آزمایشگاهم را به ایشان سپردم و به سفر رفتم. همیشه در اوج کار و درگیری نیز به فکر مردم بود. آزمایش‌های رایگان، راه‌انداختن تولیدی برای به کار گماشتن دیگران و رفع نیاز کسانی که به وی اعتماد کرده بودند در حد توان مالی خودش. بسیار بذله‌گو و شیرین سخن بود. از دید من ،ابراهیم برال یک گلی بود که پژمرد و رفت».
* دکتر رحمانو در مورد وی می‌گوید:
«دکتر، مردی مهربان بود و از راهنمایی و آموزش شاگردان و اطرافیان، بدون در نظر گرفتن جنس و مذهب، لذت می‌برد. او تا جایی که می‌توانست حلال مشکل همه بود».
* ابراهیم سعیدیان از همکاران و دوستان استاد می‌گوید:
«مرد پیش سلام و بزرگ» دغدغه رفتگان را داشت چنان که تا آخرین روز زندگی‌اش پیگیر آرامگاه مرحوم دکتر برجیس بود.
به افراد نیازمندی که می‌شناخت کمک می‌کرد. یادم می‌آید که مردی می‌خواست کلیه‌اش را بفروشد، دکتر، او را منصرف کرد و هزینه زندگی‌اش را برعهده گفت. همراه و همدل با مسؤولان جامعه کلیمی و جزو هیأت صحت بررسی آرا و انتخابات انجمن کلیمیان بود. ما کانونش را حفظ می‌کنیم و به یاری خدا و همت دوستان راهش را ادامه می‌دهیم.
* شماری از کسانی که در مقاطع مختلف در سمت‌های گوناگون، کنار استاد بودند :
استادانش : دکتر مشعوف، میردامادی، آژیر، نیک نفس، حکیم.
شاگردانش : دکتر سعید کامیار، رحمانو، بهنام، فیروز طالع، خشنودی، افقهی.
همکارانش : دکتر وارطانی، سهراب، آژیر، معتمد، انصاری، ادیب‌فر.
دوستانش : دکتر نصر، اسماعیل شیرازی، دبیری، مستوفی، فرهود، فاریاب.

 

 

خبر/مقاله مرتبط

خبر/مقاله مرتبط

خبر/مقاله مرتبط

خبر/مقاله مرتبط


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید