|
|
گزارشگر : مهدی
فردوسی مشهدی دعا براي ظهور ماشيح (منجي
جهان) در نمازهاي سه گانه يهود جاي دارد. آرش آبايي، متولد 1350، فوق ليسانس مهندسي عمران از دانشگاههاي خواجه نصير و امير كبير، حدود 20 سال است كه فعاليت مذهبي دارد، وی هم اکنون پيشنماز كنيسه و قاري تورات و سخنران دینی در مناسبتهای مذهبی کلیمیان است. آبایی همچنین معلم تعليمات ديني يهود در دبيرستانهاي كليمي. و تدوينگر نهايي سري جديد كتابهاي تعليم ديني يهود در دبيرستان، نیز بوده است و عضو گروه بازنگري و آمادهسازي فرهنگ فارسي به عبري سليمان حييم ميباشد. وی حدود 7 سال مسوول امور فرهنگي انجمن كليميان تهران و سر دبير نشريه افق بينا ( ارگان انجمن كليميان تهران) بوده است. آبایی اگرچه اکنون مسوولیتی در انجمن كليميان ندارد اما همچنان از فعالان مذهبي و اجتماعي کلیمیان ایران است و در اكثر همايشهاي گفتگوي اديان، ارائه کننده مقاله و سخنرانی و یا عضو شركت كننده است. وی در همايشهايي هم در خارج از كشور مثل كشورهاي سوئد، روسيه و آلمان به عنوان نماينده ايران شركت داشته است. همچنين از درون جامعه كليمي با برخي نشريات نيز به صورت ارائه مقاله و يا مصاحبه و نيز در ويراستاري برخي كتابها كه در زمينه يهود است، همکاری داشته است. آنچه می خوانید بخش اول گفتگویی است که خبرگزاری آینده روشن با این دین پژوه کلیمی انجام داده است. آینده روشن: به نظر میرسد میان موعود باوری در یهود و ايده برگزیدگی قوم بنی اسرائیل پیوندی خاص وجود دارد. دیدگاه شما در خصوص آموزه برگزیدگی این قوم و ارتباط آن با موعود باوری در یهود چیست؟ وقتي از يهود سوال مي شود بايد روشن كنيم كه از كدام يهود سوال ميكنيم؟ از يهود كلاسيك توراتي و تلمودي (سابقه تورات 3300 سال است و سابقه تلمود نهايي 1500 سال پيش است كه در آن زمان يهود در مقابل جهان كفر بوده است) يا يهود امروزي يعني يهود پانصد سال يا هزار سال پيش تا كنون؟ هر سوالي كه مي شود بايد اين مساله روشن شود كه از كدام يك از اين دو مرحله سوال مي شود. در مورد برگزيدگي هم همانند ديگر سوالات همين قضيه وجود دارد. طبق متن صريح تورات و كتب انبياي يهود و تلمود، قوم يهود برگزيده است زيرا كه در آن زمان تنها قوم خدا پرست و يا حداقل تنها قوم داراي شريعت مدون خدايي بوده است. ( با توجه به اين نكته كه دين زرتشت براي يهود كلاسيك شناخته شده نيست و حتي اگر بگوييم زرتشت از نظر تاريخي مقدم بوده است، ذكري از آنها به ميان نيامده است يا به زعم يهود آن زمان موحد شمرده نشده اند.) بنابر اين در آن وقت يهود بوده و جهاني از كفر لذا اعتقاد به برگزیدگی كاملا منطقي بوده است. اما مسلم است كه بعد از پديد آمدن اسلام و مسيحيت، (هرچند كه يهود شايد موضع ديگري نسبت به آنها داشت) چون اينها موحد بودند، اين برگزيدگي كم رنگ شد و آن شكل خود را از دست داد ولي معناي ديگري از برگزيدگي كه در خود تورات به صراحت ذكر شده و امروز هم كساني كه همچنان ادعاي برگزيدگي يهود را دارند مي توانند به آن استناد كنند ، اين است: خداوند در تورات (خطاب به بني اسرائيل) مي گويد : شما «مملخت كهنيم » هستيد . مملخت كهنيم يعني مملكت كاهنان. در يهود يك تيره اي داريم مانند سادات در اسلام كه اينها سبط لاوي هستند و گروهي از آنها كه از نسل حضرت هارون هستند ، كاهن يا كهن خوانده مي شوند و در زمان آبادي بيت المقدس اين گروه تنها عهده داران مراسم رسمي عبادت و تقديم قرباني بودند، يعني واسطه اي بودند ميان بني اسراييل و خدا. كاهنها گروهي هستند ( البته در زمان كنوني كاهنها هستند اما وظايفشان ديگر مانند آن زمان وجود ندارد) كه يهودي هستند اما يهودياني برگزيده از ميان بهوديهاي ديگر كه به خاطر اصل و نسبشان انتخاب شدند كه مراسم عبادي و قرباني ها را انجام بدهند. به طور مثال صحن بيت المقدس از نظر قداست درجه بندي شده بود مكاني وجود داشت كه همه مي توانستند به آن وارد شوند و در يك مكاني زنها نمي توانستند وارد شوند و در مكاني ديگر فقط سبط لاوي مي توانستند وارد شوند و يك قدس الاقداسي داشتند كه همان نقطه مركزي بيت المقدس بود و فقط كاهن اعظم يهود سالي يكبار مي توانست در آنجا ساعاتي را وارد شود و مراسم را اجرا كند. وقتي در تورات مي گويد شما مملكت كاهنان هستيد ، اين موضع را نسبت به جهان اعلام مي كند يعني ميگويد نسبت شما به جهان همانند نسبت كاهن است به ساير يهوديان. پس برگزيدگي شما نسبت به جهانيان به اين صورت است كه قرار بوده شما مراسم عبادي را به نيابت از ساير اقوام جهان انجام بدهيد يعني شما نسلي از انسانها هستید كه به دليل سابقه يا هر چيز ديگري براي انجام مراسم عبادي برگزيده شده اید. در مناسک یهود نیز سمبلی از این جریان وجود دارد در يكي از اعياد یهود كه جشن سكوت يا عيد سايبان ها نام دارد و هشت روز است، در روز آخر هفتاد گاو يا گوسفند به نشانه هفتاد قوم جهان قرباني ميشود نه فقط براي يهوديها ، بلکه يهوديها قرباني مي بردند براي كل مردم جهان، جهانياني كه شايد اصلا اطلاعي نداشتند كه يهوديان چه كساني هستند و يا چه مي كنند. اين تعبير ديگري است از برگزيدگي قوم يهود هر چند كه نظر نهايي نيست و چه بسا كساني سر سختانه به همان معاني اوليه برگزيدگي معتقد باشند و گروهي ديگر اين مساله را تمام شده و متعلق به زمان گذشته بدانند. آینده روشن: برخی بر این باورند که یهودیان چون از طرفی خود را برگزیده می دانستند و از طرفی در طول تاریخ وعده های الهی در مورد این قوم برگزیده تحقق نیافت، کم کم بر اندیشه موعود و ماشیح متمرکز شدند. آیا تبیین اینچنینی از موعود باوری یهود به نظر شما صحیح است؟ اين مساله هم به تفاسير مختلف برمي گردد. آن چيزي كه در متن مقدس صراحتي در مورد آن نباشد، تفسير بردار است و تفسير هم بر اساس عقايد و احساسات انسانها انجام مي شود. عده اي بر اين باورند كه لفظ ماشيح و اشاره به او از ابتداي آفرينش جهان بوده است. هر چند در خود تورات كلمه ماشيح ذكر نشده ولي به استناد آيات اوليه تورات، در هفت روز آفرينش جهان، در يكي از اين روزها و مراحل آفرينش گفته شده است كه روح خداوند بر سطح آبها پرواز مي كرد واين روح خداوند را اولين اشاره دانسته اند بر روح ماشيح و منجي كه از ابتدا قرار بوده است بيايد . استناد ديگر به تورات سخني است از حضرت يعقوب كه در هنگام فوت فرزندان را جمع مي كند و مي گويد تركه تاديب از يهودا (يعني نسل يهودا يا همان يهوديان) دور نخواهد شد تا اينكه منجي از او ظهور كند و ملتها از او اطاعت كنند . يعني حضرت يعقوب در شرايطي كه هنوز توراتي نيامده است و بدان صورت قوم يهودي تشكيل نشده پيشبيني ميكند كه كسي مي آيد كه همه از او اطاعت مي كنند. مي بينيم كه ريشه ها را مي شود در اينجا پيدا كرد . حضرت يوسف هميشه بشارت مي داده است ( اسارت بني اسراييل در مصر شايد در پايان دوران يوسف بوده و يا اينكه ايشان پيش بيني مي كرده) و مي گويد كسي خواهد آمد كه نشان مي دهد خداوند شما را مورد تفقد قرار مي دهد . يعني همانطور كه شما اشاره كرديد ، هميشه به دنبال اين بوده اند كه بگويند رنج با ظهور مجي پايان مي يابد و تمام مي شود. اما به طور صريحتر كلمه مسيح يا ماشيح (لفظ مسيح، همان معرب لفظ ماشيح عبري است) را در كتب انبياي يهود اشعيا، ارميا، ميخا و زكريا مي بينيم كه در آنجا اشاره به موعود كرده اند كه مي آيد و صلح را برقرار مي كند. اين آيات معروف است كه گرگ با بره خواهد خوابيد و نيزه ها و شمشيرها به قيچي باغباني و گاو آهن تبديل مي شوند و اينها به صراحت در كتاب مقدس يعني كتب انبياي يهود و بعد از تورات آمده است. در برخی قسمتهای این کتابها هم نسبت فردي به او داده اند و مثلا كوروش را در كتاب اشعياي نبي، مسيح خداوند ذكر مي كند . چون كورش كسي بود كه اولين تبعيد بني اسراييل را پايان داد و بعد از اينكه آنها به ايران باستان پناهنده شدند، كورش، آشوريها را شكست داده و سرزمین اسرائيل را تسخير كرده و به يهوديها اجازه مي دهد برگزدند و براي دومين بار معبد بيت المقدس را بنا كنند . و همين كار او باعث شده كه او در يهود يك نجات دهنده تلقي شود و به او لقب مسيح يا ماشيح داده شده است. بنابر اين ايده ها از ابتدا وجود داشته است و در جاهايي هم به صراحت گفته شده ولي بعد از تبعيد نهايي يهود است که در تلمود به صورت مفصل در مورد ماشيح صحبت شده است. شرايط ظهور او، اينكه او كه هست و چه خواهد كرد ، همه اينها در تلمود كه 1500 سال پيش تدوين شده آمده است. بعد از تلمود بر حسب نوساناتي كه در تاريخ يهود بوده است گرايش به اين باور گاهي زيادتر و گاهي كمتر شده است و تقريبا مي شود گفت با رفاه و امنيت يهوديان نسبت عكس داشته است. هر جا رفاه و امنيت كم شده است آنها بيشتر به دنبال منجي بوده اند و هر جا رفاهشان بيشتر شده است اين مساله كم رنگ شده است. به طور مشخص در حدود سال 132 ميلادي يكي از يهوديان شجاع به نام بركوخبا كه يك سردار نظامي بوده است، گروهي را جمع مي كند و برابر رومي ها شورش مي كند ( رومي هايي كه اسرائيل را تسخير كرده بودند و يهوديان را از آنجا تبعيد كرده بودند). اين فرد با ايده بازگشت به دوران كتاب مقدس و شكست دادن دشمنان خدا قيام مي كند و برابر رومي ها شورش مي كند و اتفاقا يكي از بزرگترين عالمان تلمودي به نام ربي عقيوا تمام شاگردانش را به عنوان سپاهيان او مي فرستد و باور داشته است كه او همان مسيح موعود است. البته بركوخبا شكست مي خورد و اكثر شاگردان و طلاب مذهبي مكتب او كشته مي شوند. اين جريان يك مثال است و در تاریخ یهود بارها تكرار شده است. آینده روشن: هم اکنون در میان کلیمیان چه اعتقاداتی در مورد برگزیدگی و موعود باوری وجود دارد؟ وضعيت فعلی را بايد بر حسب ميزان پايبندي گروههاي يهودي به باورهاي يهودي دسته بندي كنيم. در جوامع سنتي (يا اكثرا سفارادي ) همه چيز سنتي است و عقايد دسته بندي نمي شود. در اينچنين جوامعي مثل جامعه ايراني اگر سوال كنيد كه شما چه جور يهودي هستيد؟ جواب اين است كه ما يهودي هستيم و همه خودشان را از نظر گروهبندي يكي مي دانند. اما در جوامع غربي كه گرايش خاصي به دسته بندي و قراردادن هر چيزي در جاي خود هست، همين يهوديها وارد طبقه بندي مي شوند. از يهوديان ارتودوكس و بسيار پايبند به احكام و قوانين ديني گرفته تا يهوديان ميانه رو تر و محافظه كار و تا گروههاي نو گراي امروزي يعني يهوديان رفرميست (يهودياني كه حتي حاضر شدند ساختارهاي كهنه عقايد يهود را بشكنند و چيز جديدي از آن در آورند). به همين نسبت نگاهشان به ماشيح و موعود در يهود تفاوت دارد. اگر بخواهم تقسيم كنم بايد بگويم سنتي ترين و معمولي ترين اعتقاد همين است كه موعود به صورتي معجزه وار ظهور خواهد كرد و يك دنياي كاملا تخيلي و يك اتوپيا را به بار خواهد آورد و مشخصا هدف اصلي او يهوديان خواهد بود که از اين اسارت و پراكندگي جهاني به زعم خود رها مي شوند و به بيت المقدس بر خواهند گشت و در آنجا حكومتي تشكيل خواهند داد و آداب و رسوم اوليه عبادت كه در تلمود ذكر شده دوباره احيا خواهد شد. در مرحله بعد و در درجه دوم تمام جهانيان خداوند را خواهند شناخت و اختلاف عقيده در مورد خدا در ميان آنها از بين مي رود. البته عده اي عقيده دارند جهانيان به يهوديت گرايش پيدا مي كنند حال از اين گرايش يا تغيير دين، یا احترام گذاشتن و علاقمندي به آن و يا حداقل عدم مخالفت با آن تعبير مي شود. اكثر عقايد سنتی بر اين است كه وقتي ماشيح بيايد ما دنياي بهشتي خواهيم داشت، تابلويي تخيلي و بسيار زيبا و در افراطي ترين نگاه. در آن زمان توبه هم معنايي نخواهد داشت چون گناهي نيست كه توبه اي باشد و حتي مردم نيازي به كار هم نخواهند داشت چون كار مجازاتي است كه خدا براي آدم اول قرار داده و با آمدن ماشيح انسان به همان باغ عدن اوليه بر مي گردد. اين سنتي ترين اعتقاد است به طوري كه در نمازهاي سه گانه يهود هم بندي به طور مشخص به دعا براي ظهور ماشيح اختصاص پيدا كرده است. در ساير گروهها ي يهودي شاهديم كه هر قدر گروههاي يهودي از اين سنتهاي تلمودي دور شده اند وبه عقل گرايي روي آورند، اين اعتقادات نيز تغيير کرده است. مثلا "هارمبام" يا "موسي بن ميمون" كه از فلاسفه بزرگ يهودي است و فردي عقل گرا بوده است و اتفاقا همين فرد بوده است كه اعتقاد به ماشيح را وارد سيزده اصل ايمان يهود كرده است(اصل دوازدهم از اصول سيزده گانه يهود اعتقاد به ظهور ماشيح است) او اعتقاد دارد وقتي ماشيح بيايد دنيا روال عادي خو د را دارد و از يك نگاه معجزه وار به يك باور روز مره مي رسد. ماشيح فردي است كاملا عادي از نظر جسماني و شخصيتي( نه از لحاظ علمي و معنوي كه او را بسيار والا مي دانند) او ظهور خواهد كرد و مصلح دنيا خواهد بود و جهان به آرمانهايش نزديكتر مي شود و اين فرد مثل تمام انسانهاي ديگر مي ميرد و فرزندان او جانشينش مي شوند و هيچ اتفاق معجزه واري نمي افتد. مي بينيم كه اين نگاه بسيار عقل گرا ست. گروهاي ديگري نیز هستند مثل عارفان يهود كه اعتقادشان بيشتر به اين سمت معطوف مي شود كه ما بايد سعي كنيم خودمان، ماشيح شويم . يعني ما بايد از نظر شخصيتي خود را به ماشيح نزديك كنيم و اين سعی ماست که ماشيح را خواهد آورد دیدگاه یهود در مورد شخص منجی و ویژگیهای او چیست؟ اعتقاد كلي يهود بر اين است كه ماشيح فردي است كه در هر دوره اي وجود دارد و قابليت مسيح شدن را دارد و اگر شرايط كه عموما از آن به توبه جامعه يهودي تعبير مي شود، محقق شود او اعلام موجوديت ميكند و خداوند ماشيح بودن را به او اعلام مي كند و اگر شرايط آماده نباشد كس ديگري كه او هم در زمان خود لايقترين فرد است مستعد اين مساله است و بالطبع نظرها بيشتر به سوي مراجع مذهبي يا عالمترين فرد است. اين معمول بوده كه وقتي يكي از عالمان يهود فوت مي كرده است چه بسا مردم با تاسف مي گفتند كه اگر شرايط مهيا ميشد، او ماشيح مي بود و اين قضيه تا آنجا پيش رفت كه گروهي فكري از يهود به نام حسيديم ها كه به تعبير خودشان پارسايان و زهاد يهود هستند و به اجراي احكام توجه بيشتري دارند، در اين دوران اخير رسما اعلام كردند كه رهبر ديني شان همان ماشيح است. آن رهبر اعلام كرده بود كه دوران تبعيد دارد تمام مي شود و ما وارد دوران مسيحايي مي شويم و اين تعبير شد كه پس خود او مسيح است و علي رغم اين كه او چند سال پيش فوت كرد هم چنان پيروانش عقيده دارند كه اين مرگ ظاهري است و روزي او دوباره قيام مي كند و بني اسرائيل را نجات مي دهد. برخی ديگر نيز مثل يهوديت مدرن و رفرم ها و برخي از صهيمونيست ها، ساختار را شكسته و اصلا عقيده شخص ماشيح را كنار گذاشتند و بر این باورند که نيازي به انتظار او نيست. جايگزين اين باور در اعتقاد آنها دوران مسيحايي است يعني ما به جاي منتظر بودن شخص مسيح منتظر دوران هستيم و اين دورا ن هم از طريق اعمال خودمان به دست مي آيد يعني وقتي گروهي تلاش كنند و فضاي بهتري را درست كنند ما به آن هدف كه دوران مسيحايي است نه شخص مسيح نزديك مي شويم. حتي يهوديت سكولار يعني يهوديت كاملا غير مذهبي هم مثل كارل ماركس كه اصلا كمونيست شدند و احكام و شرايع يهود را به طور كامل كنار گذاشتند، اين ها هم حتي معتقد بودند كه مي شود رسوم و سنتهاي ديني را به طور كامل از يهود گرفت اما اعتقاد و اميد به مسيح و ماشيح و منجي هم چنان در يهود باقي خواهد ماند. يعني حتي آنها هم به مسيح اعتقاد داشتند ولي راههاي رسيدن فرق دارد. يهوديان سنتي معتقد به لزوم پايبندي اجراي دقيق تر احكام و اخلاقيات يهود هستند براي ظهور ماشيح. اما يهوديان سكولار و مدرن از تلاش مذهبي بيرون مي آيند و به سوي تلاش اجتماعي مي روند. با این تفاوت که اين تلاش اجتماعي را يهوديان رفرم به صورت نيكوكاري و كارهاي خيريه و نظم بخشيدن به جامعه و جهان مي دانند و يهوديان سياسي يا صهيونيستهاي سياسي آن را به جو سياسي مي برند يعني می گویند ما با اقدامات خود براي تصرف سرزميني موعود و پابرجا كردن دولت سياسي به همان دوران طلايي خواهيم رسيد. اينها تقريبا طيفي از عقايد و باورهاي يهوديان بود در مورد منجي. اندیشه موعود باوری به لحاظ حساسیت موضوع همواره درگیر آسیبهایی بوده است. همچنان که شما هم اشاره فرمودید در تاریخ یهود و به طور خاص با تلقی سنتی از این آموزه ، این آسیبها وجود داشته است. در این باره بیشتر توضیح دهید. بزرگترين موردي كه البته نمي توان آن را به عنوان آسيب ياد كرد ولي نكته اي است كه يهود را در برابر انديشه ماشيح محافظه كارتر كرد، ظهور حضرت عيسي بود. اين قضيه نقطه اختلاف ميان يهوديت و مسيحيت است. يعني وعده هايي كه در كتابهاي پيامبران بني اسرائيل در مورد ظهور منجي آمده بود باعث شد به هنگام ظهور عيسي مسيح، خيلي ها به اين باور رسيدند كه اين همان منجي موعود يهود است و از همين جا نقطه اختلاف يهوديت و مسيحيت آغاز شد و اتفاقا همين افتراق و اينكه يهوديان آن انتظاراتي كه از مسيح موعود داشتند را در مسيحيت نديدند، باعث شد كه يهوديان بيشتر مراقب اوضاع باشند. قبلا گفتيم كه در قضيه بركوخبا در سال 130 ميلادي، يهوديان فريب خوردند و از احساسات آنها سوءاستفاده شد و بعد از اين هم برخی مدعيان دروغين مسيح بودن وجود داشته اند كه با باور مردم مواجه شدند ولي معمولا آنقدر ها فراگير نبوده است. يعني بعد از آن اتفاقات اوليه حضرت عيسي و بركوخبا اگر هم كسي اين ادعا را كرده است، آنقدرها موفق نبوده است. ولي بر اساس اطلاعي كه من دارم امروزه برخي گروههاي افراطي يهودي كه معتقد به دوران بهشتي زمان ماشيح هستند، يعني مي گويند در آن دوران انسان به دوران قبل از حضرت آدم برمي گردد و نيازي به كار ندارد و بهشتي مي شود، سوء استفاده هايي كرده اند. بخش عظيمي از طلاب يشيواهاي يهودي چه در اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا معتقد هستند كه ماشيح تا چند روز ديگر ظهور مي كند و ما اصلا نه نياز به ساخت و ساز داريم و نه اصلا به كار نيازي هست. اين افكار گروهي از جمعه را تحت اثير رار داده و اينگونه فكر مي كنند و هر واقعه اي را به نشانه نزديكي دوران ظهور نسبت مي دهند. من يادم هست كه در دوران جنگ خليج فارس مي گفتند اين همان نشانه هايي است كه در تورات ذكر شده است. اين گونه سوء استفاده ها جزء آسيبهاي اين باور است. ویژگیهای اندیشه موعود در دین یهود و تفاوت آن با سایر ادیان چیست؟ اين مسلم است كه اصل انديشه منجي و موعود باوري در اكثر اديان وجود دارد. اما تفاوت عمده اي در يهود نسبت به ساير اديان وجود دارد. آن تفاوت این است كه تقريبا هيچ ديني وابستگي تاريخي و مكاني به نقطه خاصي ندارد . اديان ديگر مثل اسلام ، مسيحيت و زرتشت و.....آزادانه در فضاي زماني و مكاني جهان پيش مي روند ولي دين يهود يك خصوصيتي دارد كه تقريبا در هيچ دين ديگري نيست و آن وابستگي زماني و مكاني است. اين دين از لحاظ مكاني به شدت به سرزمین اسرائيل و بيت المقدس وابسته است و از لحاظ زماني هم به همان دوران حضور در اسرائيل و حكومت در آن وابسته است. در ساير اديان اينگونه نيست كه آنها چيزي را از دست داده باشند كه نياز به بازگشت به آن داشته باشند، شما به عنوان يك فرد مسلمان در هر نقطه اي از جهان كه باشيد پيش مي رويد ولي يهود خودش را در تبعيد مي داند. تبعيدي دو هزارساله كه در اين دو هزارسال هر روز سه بار دعا مي كند كه به آن دوران طلایی برگردد. اين مساله نقطه اصلي اعتقادات يهود است . يهود اگر همه شرعيات را هم كنار بگذارد اين باور را نمي تواند كنار بگذارد. ريشه اميد به آمدن یک منجي كه آن دوران را بازسازي كند، با اصل يهوديت عجين شده است و يهودي كه به اين اصل معتقد نباشد يهودي نيست. از اين روست كه ايمان به ماشيح يا حداقل در نظر داشتن ماشيح يك عنصر يهوديست. مطابق آموزههای یهود ماشیح به هنگام ظهور چه برخوردی با پیروان سایر ادیان خواهد داشت؟ دوران ظهور ماشیح با آزادي هاي مذهبي همراه است یا يا مبارزه وجنگ؟ در اين باره عقايد مختلف است چون همانطور كه قبلا گفتم در هر جايي كه متن دين صريح نباشد تفاوت در تفسير هست . برخي بر اساس متني كه در تلمود هم هست كه "خوشا به حال چشمي كه آن دوران را مي بيند و بدا به حال آن كسي كه آن دوران را مي بيند" معتقدند كه آن زمان هم آنقدر قضايا فجيع است که شاهد آن زنج می کشد و هم آنقدر بعدش خوب مي شود كه براي كسي كه آن دوران را ميبيند چنين تعبيري شده است. اينها معتقدند كه ظهور ماشيح با بروز جنگهاي سخت جهاني همراه خواهد بود و سپس ماشيح خواهد آمد و خون و خونريزي را لازمه آمدن آن دوران مي دانند. و برخي لازمه ظهور را ظلم فراگير مي دانند و حتي مي گويند چون قرار است ظهور ماشيح از طريق توبه يهود صورت بگيرد ، اگر مردم يهود خودشان توبه نكنند، خداوند آنها را مجبور به توبه خواهد كرد و اين امر با گماردن يك حاكم ستمگر بر آنها خواهد بود. اين يك نوع از ديدگاههاست و در مقابل برخي اين نوع باورها را خلاف عقل ميدانند و مي گويند اگر ما قرار است به يك نقطه روشني برسيم چه لزومي دارد كه براي اين رسيدن حتما فضا را تاريك كنيم. آنچه عقلاني است، اين است كه ما ذره ذره و كم كم روشن و روشن تر شويم تا به آن نقطه نهايي نور برسيم. در مورد شخص ماشيح هم اشاره شد كه نظر افراطي بر اين است كه شخص ماشيح يهودي است و براي قوم يهود مي آيد و هدف اوليه او بني اسرائيل و قوم يهود و اورشليم است و بقيه مردم هم وقتي اين واقعيت را مي بينند ايمان مي آورند حال اين ايمان از نوع ايمان يهودي است يا از نوع ايمان موحدانه است. ولي آنچه كه بيشتر مورد قبول است اين است كه در آن روز همه مردم خداوند را يكسان مي پرستند و حتي طبق كتاب مقدس، حتي در پرستش خدا اختلاف اسمي هم ندارند و همه خدا را با يك نام مي پرستند. با توضیحاتی که در مورد پیوند اندیشه
منجی و سرزمین موعود فرمودید، بالطبع این سوال پیش می آید که حکومت فعلی اسرائیل و
رویکرد صهیونیست ها چه ارتباطی با موعود گرایی در یهود دارد؟ در این خصوص توضیح
بفرمایید. شما در میان سخنانتان به دكترين یهودیت اشاره کردید. آیا می توان گفت دکترین یهودیت (به معنای عنصر اصلی یا راهبردی ترین عنصر) اعتقاد به منجی است؟ مي توان گفت در يهوديت، دكترين بر بازگشت و احياء هست و اين باز گشت و احياء در دوران ماشيح و با حضور او اتفاق مي افتد . و كلي تر از اين آنچنان كه ديدگاههاي عرفاني يهود مي گويند اين كه دكترين يهود باز گشت به آن فضاي قبل از دوره آدم هست وتمام اساس كار اين است كه دنيايي كه آدم آن را با گناه خود به هم ريخت دوباره به جاي اول برگردانيم و آنجوري شود كه خدا مي خواسته است. به قول استاد ملكيان تفاوت علم يا مدرنيته با دين سنتي يا همان سنت اين است كه در دين پيشرفت نيست و هميشه گذشته اي دارد كه انسان با برگشت به گذشته كامل تر مي شود و هر چه پيش مي رود انسان گناه كارتر مي شود و تنها اميد هست كه انسان را به جلو مي برد و اين اميد همان اميد به بازگشت به گذشته است. ولي در علم و مدرنيته قضیه بر عكس تبیین می شود. گذشته تاريك است و هرچه جلوتر مي رويم انسان پيشرفت مي كند و فربه تر مي شود. بنابر اين در شكل سنتي يهود، دكترين بر بازگشت به گذشته است و اين بازگشت سر راهش از اسرائيل و بيت المقدس و اعمال اوليه يهود مي گذرد و در نهايت همين ها انسان را به همان عدن اوليه بر مي گرداند. منبع :
خبرگزاری آینده روشن |
|