آرش آبائی
محقق و مدرس در حوزه یهودیت
حدود
70 سال پیش در کشتاری سازمان یافته، حدود دو سوم جمعیت یهودیان اروپا (قریب 6
میلیون نفر) قتل عام شدند. منابع دست اول پرشماری برای بررسی هولوکاست موجود است که
شامل گزارشهای نزدیک به ۵۰ هزار نفر نجاتیافته از اردوگاههای مرگ، گزارش
بازماندگان دیگر یعنی مخفیشدگان، شناسایینشدگان و وادارشدگان به کار در
کارخانهها و مزرعهها، هزاران سندِ مکتوب دولتی که رژیم فرصت از بین بردنشان را
نیافت، جسدهای به جا مانده در اردوگاهها، گورهای دستهجمعی که بعدها کشف شدند،
هزاران آلمانی که شاهد واقعه بودند، خاطرات نگهبانان و کارگزاران اردوگاهها و
زندانها، خاطرات مقامات دولت نازی و اعترافات رهبران آلمان در دادگاههای متهمان
به جنایات جنگی از جمله دادگاه نورنبرگ، میشوند[1].
علیرغم اظهارنظرهایی مبنی بر افسانه خواندن و نفی هولوکاست در گوشه و کنار کشور
آثاری متعدد در تأیید این فاجعه منتشر شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره
میشود.
نکاتی در معرفی این آثار نهفته است. نخســت،
حجم عظیم ادبیات سیاسی، اجتماعی و الهیاتی در کنار آثار هنری در جهان درباره این
واقعه است که همچنان پس از هفت دهه به واکاوی ابعاد آن
میپردازند. دوم، رفتار آگاهانهی جمعی از روشنفکران و اهالی قلم کشور که نسبت به
این موضوع انسانی بیتفاوت نمانده و با وجود جریانات قدرتمندی که سعی در انکار یا
حداقل خاموشی یاد هولوکاست دارند، متعهدانه به بازنمایی آثار جهانی آن در ایران
اهتمام میورزند. و این نشان قدرت حقیقت است که برای همیشه پنهان نخواهد ماند.
«باقی ماندههای آشویتس (شاهد و بایگانی)»
نویسنده : جورجو آگامبن
مترجم : مجتبي گل محمدي
ناشر: بيدگل،1396
آگامبن در «باقیماندههای آشویتس» یا «از آشویتس چه میماند» میکوشد معنا و امکان
شهادت را روشن کند. در نظر آگامبن اگرچه از دیدگاهی تاریخی میدانیم مثلا ریزترین
جزئیات آخرین مرحله انهدام یهودیان چگونه اجرا شده، چگونه تبعیدشدگان به دست
جوخهای از همبندهای خود به اتاقهای گاز فرستاده شدند، چطور گروهی دیگر جسدها
بیرون آورده و سرانجام در کورههای جسدسوزی قرار میدادند و اگرچه میتوانیم تکتک
این رویدادها را ذکر و وصف کنیم، اما وقتی میخواهیم آنها را بهراستی بفهمیم همگی
به طرز نامعمول مبهم باقی میمانند. تأکید آگامبن در کتاب حاضر بر خود ساختار شهادت
است.
آگامبن تأکید دارد «حقیقت عنصری غیرقضائی در خود دارد» و «مسئله امر واقع» را هرگز
نمیتوان به «مسئله امر قضائی» فروکاست. با اینحال، قضاوتها انجام و مدارک اثبات
گناه هولوکاست به طور قطعی محرز شدند. شهادت بازماندهها و در پی آن برپایی
محاکمهها به این تصور دامن زد که مسئله آشویتس حل شده است. ولی خط میان قانون و
اخلاقیات، میان الاهیات و قانون نیز برجسته شد. آگامبن مدعی است «نیمقرن طول کشید
تا بفهمیم که قانون این مسئله را به فرجام نرسانده بلکه این مسئله خود چنان عظیم
بود که خود قانون را به پرسش کشید و موجب تباهی و ویرانی آن شد». در جریان محاکمه
آیشمن در اورشلیم به ادعای وکیلش او «خود را در پیشگاه خداوند گناهکار احساس میکند
نه در پیشگاه قانون». او تا پایان مصرانه بر این مدعا ادامه داد که گناهش در پیشگاه
خداوند نمیتواند به لحاظ قانونی پیگیری شود. «تنها توضیح ممکن برای برای این
پافشاری آن است که اگرچه پذیرش گناه اخلاقی به نظر متهم بهلحاظ اخلاقی بزرگمنشانه
میرسید، او نمیخواست هیچ گناه قانونی را گردن بگیرد»[2].
«آشوویتس یکتا؟
ارنست نولته، یورگن هابرماس و 25 سال دعوای تاریخنگاران»
مؤلف: ماتیاس برودکرب
مترجم: مهدی تدینی
ناشر: کویر، 1395
کتاب به بزرگترین دعوای نظری آلمان در دوران پس از جنگ جهانی دوم میپردازد که از
آن با نام «دعوای تاریخنگاران» نام میبرند. در سال 1986 از نولته دعوت شد تا در
نشستی در شهر فرانکفورت نظرش را پیرامون برخورد آلمانیها با گذشتهشان (نازیسم و
هولوکاست) شرح دهد. اما هابرماس مدعی شده بود نولته در این اظهار نظر، «یکتایی
آشوویتس» (یعنی بینظیر بودن یهودیکشی) را زیر سوال برده است. دلیل این بود که
نولته میان جنایتهایی که بولشویکهای شوروی مرتکب شده بودند و جنایات
ناسیونالسوسیالیستها (نازیها) ارتباطی برقرار کرده بود و آنها را با هم مقایسه
کرده بود. پس از شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی، حزب کمونیست کوشید طبقۀ زارعان را که
«کولاک» نامیده میشدند از میان بردارد. در جریان این نابودیِ طبقاتی، میلیونها
انسان جان باختند که از آن با نام «کولاککشی» یاد میشود. نولته کولاککشی و
یهودیکشی را از جهاتی قابل قیاس میدانست و هر دو جنایت را جنایتهایی
«ایدئولوژیک» میپنداشت که قابل قیاسند. اما منتقدان نولته و در رأس آنها هابرماس
معتقد بودند نولته با این قیاس، «یکتایی» یهودیکشی (یعنی «بینظیری» آن) را
خدشهدار کرده است. این در حالی است که نولته باور داشت تا پیش از آنکه یک پدیده
با پدیدههای متناظر مقایسه نشود اصلاً نمیتوان یکتایی آن اثبات کرد و اساساً
قیاس، شرط تعیین یکتاییِ یک پدیده است[3].
«دو جستار پیرامون آشویتس»
نویسندگان: تئودور آدورنو و هانا آرنت
مترجمان : سارا اسکندری و رضا اسکندری
ناشر: ققنوس،۱۳۹۳
کتاب حاضر، مشتمل بر دو جستار با عنوانهای «آموزش پس از آشویتس» و «محاکمه آشویتش»
است.
آدورنو در شروع مقالهاش چنین مینویسد: نخستین ضرورت هر نوع آموزشی این است که
آشویتس تکرار نشود. اولویت این مسئله نسبت به سایر ضرورتها به قدری بیشتر است که
به اعتقاد من، الزام نیست و نباید آن را توجیه نمایم.
نمیتوانم درک کنم که چرا تاکنون اهمیت اندکی به این موضوع داده شده است. توجیه آن
در بستر شرارتی که اتفاق میافتد، پر مهابت است. اما این حقیقت که اشخاص به ندرت
نسبت به این ضرورت و سوالهایی که بر میانگیزد آگاهی دارند، نشان میدهد که شرارت
به عمق اذهان مردم نفوذ نکرده است و خود این موضوع نشانهای است از امکان بالقوهی
دائمی حادث شدن آن، تا زمانی که هشیاری و ناهشیاری مردم متوجه آن شود. هر مباحثهای
پیرامون ایدهآلهای امر آموزش در مقایسه با این ایدهی واحد، کم مایه و فاقد
ارتباط منطقی است: آشویتس، دیگر هرگز.
«آدولف هـ. دو زندگی»
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
ترجمه: محمد همتی
ناشر: نیکو نشر، 1394
اگر آدولف هیتلر، بزرگترین جنایتکار جنگی قرن بیستم، پیش از ورود به ارتش، در
دانشکدهی هنرهای زیبای وین پذیرفته می شد، چه سرنوشتی میداشت؟ در عالم هنر به کجا
میرسید و رفتارش با خانواده، هنرمندان و منتقدان و شاگردانش چگونه بود؟
«اریک امانوئل اشمیت» از همین فرض آغاز میکند و نگاهی موشکافانه و منصفانه به
تاریخ قرن بیستم آن هم در آستانهی جنگ جهانی دوم
میاندازد. نویسنده دو روایت موازی را چنان زیرکانه و با تمام جزئیات، همزمان پیش
میبرد که هیچگاه به دام نتیجهگیریهای معمول کلیشهیی برای یافتن مقصر فاجعه
نمیافتد.
کتاب در چندین بخش نفرت هیتلر از یهودیان را یادآور میشود و در پایان به صراحت
واقعه هولوکاست و رقم کشتهشدگان یهودی را ذکر میکند.
«آلمان نازی»
نویسنده: مایکل لینچ
مترجم: بابک محقق
ناشر: فرهنگ جاوید، 1394
مایکل لینچ در کتاب آلمان نازی، بستر ظهور، صعود و سقوط آلمان نازی را تشریح میکند
و آگاهی نسبتا مناسبی از نازیسم، هیتلر و اطرافیان او در اختیار خواننده قرار
میدهد. در فصل دوازدهم کتاب، رفتار نازیها با یهودیان بررسی و به موارد زیر
پرداخته شده است:
نظر هیتلر دربارۀ یهودیان- هیتلر و نژاد برتر- تعقیب و آزار یهودیان در آلمان –
هولوکاست - راهحل نهایی- آدولف آیشمان - مسئولیت شخص هیتلر در هولوکاست. در فصل
سیزدهم نیز به اردوگاههای کار اجباری و به ویژه آشویتس پرداخته شده است.
«چگونه هیتلر بخوانیم»
نویسنده: نیل گرگور
مترجم: رحمان بوذری
ناشر: رخداد نو، 1389
خواندن هیتلر شبیه خواندن شكسپیر نیست، اما
همچنان تجربهای مثمر ثمر برای آنانی است كه میخواهند بدانند چگونه واقعه نسلكشی
یهودیان اروپا پدید آمد. كتاب حاضر مشتمل بر بررسی اندیشههای محوری هیتلر با توجه
به بخشهایی از آثار وی است. نویسنده حدود ده قطعه كوتاه از كارهای هیتلر را
برگزیده و نكته به نكته آن را حلاجی كرده و بدینترتیب جهان فكری هیتلر را به تصویر
كشیده است. وی در فصل نخست چكیدهای از دژ هیتلر در آثارش را تشریح نموده و در سایر
فصلها به تجزیه و تحلیل اندیشههای او پرداخته است. برخی از عنوانهای مطالب كتاب
عبارتاند از: سیاست نژادی؛ زبان و سیاست؛ تاریخ؛ یهودیان؛ بهسازی نژادی؛ مدرنیته؛
توسعه اراضی؛ رهبری، تبلیغات، بسیج عمومی و...
«پسرکی با پیژامه راه راه»
نویسنده: جان بوین
ترجمه: هرمز عبداللهی
نشر هیرمند، 1393
داستان کتاب با موضوع هولوکاست، ماجرای دو کودک هشت ساله، یکی یهودی زندانی و دیگری
فرزند فرمانده نازی است که در حین جنگ جهانی دوم به واسطۀ اتفاقاتی به اردوگاه مرگ
راه مییابند.
در انتهای کتاب، در گفتگوی ناشر کتاب با نویسنده رمان، جان بوین، اطلاعاتی درباره
اردوگاه آشویتس و واقعه هولوکاست میدهد که براساس آنها، این رمان شکل گرفتهاست.
این رمــان مدتی پس از انتشار توسط «مــارک
هرمن» کارگردان انگلیسی برای ساخت فیلم در سینما مورد اقتباس قرار گرفت و فیلمی با
همین نام در سال ۲۰۰۸ از روی آن ساخته شد که بر شهرت کتاب بیش از پیش افزود.
«وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود»
نویسنده: جودیت کر
ترجمه: روحانگیز شریفیان
ناشر: مروارید، 1394
جودیت کر در برلین از پدر و مادری یهودی متولد شده است. پدرش آلفرد کر نویسندهای
برجسته بود که به شدت با نازیهای آلمان حتی پیش از آنکه روی کار بیایند، مخالف بود
و در مقالههایش آنها را سخت مورد انتقاد قرار میداد. زمانیکه هیتلر سرکار آمد
ناچار با خانوادهاش از آلمان فرار کرد. در آن زمان جودیت 9 سالش بود. این کتاب
سرگذشت تجربههای او از این دوران است. فرار در آخرین لحظه، زندگی در دهکدهای در
سوییس، رفتن به پاریس، و در نهایت مهاجرت به انگلستان بخشی از این دوران هستند.
«آشویتس خصوصی من»
نویسنده: حسن همایون
ناشر: چشمه، چاپ اول 1395
مولف این کتاب که مجموعهای از بیش از صد قطعه شعر عموماً بلند است، دربارهی
اینکه چرا به انتخاب عنوان تلخِ «آشویتس خصوصی من» رسیده است، میگوید: «آدورنو
معتقد است که پس از آشویتس شعر گفتن بربریت و توحش است. این گفته ناظر بر آن است که
آشویتس دیگر نباید تکرار شود. اما نهتنها آدورنو بلکه عموم متفکران و روشنفکران
قرن بیستم که انتظار داشتند آشویتس دیگر تکرار نشود در اشتباهی بزرگ بودند. آشویتس
در روزگار جنگ دوم جهانی تمام نشد، بلکه پس از آن، در روزگار جنگ سرد و جهانِ
درگیرِ دعوا بر سر غنائم جنگ و رقابت بر سر شکل دادن خاورمیانهی جدید و
سهمخواهی از این خطهی خونخیز و دینخیز جهان، هر بار به نحوی بازتولید شد.
این توحش و گسست در مدنیت با فاجعهی غمانگیز سوریه عملاً به اوج رسیده است.
کتاب «آشویتس خصوصی من» ناظر بر این فجایع بیپایان است، بدون اینکه بخواهد از
سوریه و دمشق و حلب و بغداد و کابل و بیروت و بیتالمقدس و آنکارا و... نام
ببرد[4].»
نمایش «حادثه در ویشی»
نویسنده: آرتور میلر
مترجم و کارگردان: منیژه محامدی
دی 1395
حـــادثه در ویشـــی (Incident At Vichy)
نمایشنامهای در یک پرده از آرتور میلر، نویسندۀ اهل ایالات متحده آمریکا است. این
کتاب در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. داستان آن درباره جمعی است که در دوره حکومت ویشی و
اشغال فرانسه توسط نازیها دستگیر شدهاند و منتظر رسیدن افسران آلمانی هستند.
نازیها که به پیروی از رایش سوم اعتقادی مبنی بر نژاد برتر داشتند معیارهایی
بهاصطلاح علمی و پزشکی را در شناسایی یهودیان وضع کرده و شروع به شناسایی و
دستگیری یهودیان کردند. پزشکان بسیاری تحت لوای آزمایشهای ژنتیکی و نژادی این
نشانهها را در افرادی که دستگیر میشدند جستجو کرده و برحسب معیارهایی که داشتند و
جوابهایی که از آزمایشهایشان بر روی مظنونین انجام میدادند نژاد آنان را به خیال
خود مشخص میکردند. چنانچه فرد بر اساس همان معیارها یهودی تشخیص داده میشد به
اردوگاههای کار فرستاده و نهایتا نابود میشد.
در نمایش حادثه در ویشی نیز تعدادی زن و مرد برای تشخیص هویت و نژاد اصلی از بین
مردم دستگیر شده و به زندان آورده میشوند. چنانچه با تائید پرفسوری که آنجاست هویت
و نژادشان یهودی تشخیص داده شد توسط قطار به اردوگاهها فرستاده میشوند. هرکدام از
این آدمها که برحسب اتفاق در یکجا یعنی زندان گرد هم آمدهاند دارای افکار و
خصوصیات و دیدگاههای مختلف نگاه متعارض با یکدیگر هستند. در لایه زیرین متن هراس و
دهشت هولناکی وجود دارد که تکتک این آدمها نیز درگیر آن هستند چراکه مرگ را زیر
گوششان احساس میکنند. اما خوشباوران هرکدام فکر میکنند که مرگ آن دیگری را خواهد
ربود و دست فاشیست گلوی آن دیگری را خواهد فشرد اما نوبت خودشان هم بهزودی
فرامیرسد[5].
نمایش «ارکستر زنان آشویتس»
نویسنده: آتیلا پسیانی
کارگردان: کمال زارعی
آذر 1395
در این نمایش، بخشی از زندگی زنان یهودی زندانی در اردوگاه آشویتس به تصویر کشیده
میشود که برای تحمل شرایط طاقتفرسای زندان، در ارکستری حضور دارند. آرتور میلر
فیلمنامه «ارکستر زنان آشویتس» را بر اساس خاطرات فانیا فنه لون نگاشت. فانیا به
عنوان یک نیمه یهودی به آشویتس منتقل شد و در آنجا به عنوان عضوی از «ارکستر زنان»
از این واقعه جان بدر برد. این ارکستر هم برای سرگرمی افسران اس.اس مینواخت و هم
برای شروع عملیات کشتار. این زنها تا وقتی که مینواختند ضمانت زندگی و حیات
داشتند.n
[1]- ویکیپدیا- مدخل هولوکاست
[2]- روزنامه شرق، حقیقت کامل بسیار تراژیکتر است، بسیار هولناکتر...، 26 خرداد 96
[3]- http://www.faratab.com/news/2421
[4]- لیلا صمدی http://www.madomeh.com/site/news/news/7905.htm
[5]- http://theater.ir/fa/74362
|