انجمن کلیمیان تهران
   

برای بینای عزیزم

   

 

شرگان انورزاده
فعال اجتماعی

بهار 97

 

نوشتن درباره ی مجله ای که خیلی دوستش داری و سال های زیادی، مونس خوبی برات بوده و سپری شدن بیست سال از زندگیت رو شاهد بوده، کار سخت و آسون و در عین حال شیرینیه. سخته چون نمی دونم چه طور در برابر هجوم سیل خاطرات «بینایی ام» دوام بیارم و آسونه چون خیلی دوستش دارم و نوشتن درباره ی «بینای عزیز» خوشحالم می کنه و طبیعتا شیرینه، چون به دلیلی که گفتم دوستش دارم. فکر کردن به «بینا» کلا شادم می کنه. یادآور روزهای قشنگیه که در کنار دوستان خوبم و بزرگانی مانند آقای یشعیا آموختیم و تشریک مساعی کردیم و افکارمون رو رد و بدل کردیم و سعی کردیم کاری فرهنگی برای بهبود جامعه انجام بدیم. فکر کردن به «بینا» هم-چنین گذر زمان رو به یادم میاره و بهم یاد آوری می کنه که سال ها گذشت. سال هایی که در کنار دوستان و همکاران خوبم هدفی مشترک رو دنبال کردیم و برای «بینای عزیز» نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم. در کنار هم شب یلدا رو جشن گرفتیم و تفالی به حافظ زدیم. گفتیم، خندیدیم، به طور جدی بحث کردیم و ........ بیست سال گذشت. بزرگ تر شدیم «بینا جان»، پخته تر شدیم «بینا جان»، با تجربه تر شدیم «بینا جان». اما همچنان در کنار تو خوشحالیم. چون نوشتن رو دوست داریم. چون به نظرمون، تک تک کلمات، جان دارند و چون نوشتن، آرام و خوشحالمون می کنه. ...... تولد بیست سالگیت مبارک «بینا جان». برقراریت، آرزوی ماست. 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید