انجمن کلیمیان تهران
   

داستان کلیمیان تهران

   

 

آرش آبائی
محقق و مدرس در حوزه یهودیت

تابستان 97

 

گفتگو با هارون یشایایی در مجله بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «روزی که اسم خود را دانستم» نوشته‌ی هارون یشایایی، برنامه‌ی دیدار و گفتگو با وی توسط علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، 24 خرداد در خانه و شهرکتاب وارطان برگزار شد.
در ابتدا علی دهباشی گفت: امروز بیشتر به وجه دیگری از یشایایی می‌پردازیم و آن وجه داستان‌نویسی او است. یشایایی در چند زمینه کار کرده‌، در زمینه نقد مسائل اجتماعی و سیاسی به خصوص مسائل روز جهانی و ایران و در زمینه مسائل خاورمیانه، مسائل فلسطینیان و سایر مسائل اجتماعی مقالاتی در روزنامه شرق منتشر کرده است. چند نقطه عطف در زندگیش وجود داشت. یکی مساله تولدش در یک محله‌ی بسیار قدیمی که این محله خود یک جریان فرهنگی و اجتماعی را در گذشته خود و بعد، دارد، عودلاجان یادآور خاطرات بزرگی از دوران مشروطیت تا به امروز است که هنوز دست نخورده باقی مانده است.
نقطه عطف دوم ورود او به دانشگاه تهران است. این ورود در دوران حساس جامعه ایران بود یعنی در اواسط سال‌های ۳۰ و زمینه اجتماعی که در آن زمان بود و طبیعی است که به علت علاقه‌مندی به فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی وارد فعالیت‌های اجتماعی شد.
سومین نقطه عطف تاسیس موسسه‌ای تبلیغاتی و فرهنگی است که با همکاری دوست قدیمی، بیژن جزنی انجام شد. در دوره‌ای حرفه‌ای بعد از انقلاب با تاسیس شرکت پخش ایران، او بنیان تهیه مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران مانند هامون، اجاره‌نشین‌ها، ناخدا خورشید و بسیاری از فیلم‌های دیگر را بنا نهاد؛ در کنار اینها فعالیت‌های روشنفکری او در جامعه یهودی ایران مهم است.
دهباشی درباره کتاب یشایایی اظهار داشت: در ادبیات فارسی و رمان و داستان‌های معاصر، آثاری از زندگی ارامنه و زرتشتی‌ها موجود است اما در عرصه رمان و داستان نمونه‌ای برای زندگی یهودیان نداشتیم. کار یشایایی نخستین کاری است که ما را به زندگی یهودیان جامعه ایران می‌برد به خصوص در محله‌ای که از این جهت کلاسیک است، وارد مناسبات، فرهنگ و فولکلور مردم این جامعه می‌شود.
در ادامه، هارون یشایایی درباره‌ی فضای ذهنی که داستان‌های کتابش در آن شکل گرفت، محیطی که متولد شد و سابقه ذهنی که خاطره ذهنی او را تشکیل می‌دهد، توضیح داد:
هیچ جای تاریخ ایران را نمی‌توانید مطالعه کنید که یهودیان در آن حضور نداشته باشند، یعنی در مسیر تاریخ ایران از هخامنشی تا به امروز همواره در گوشه ای حضور داشتند. پیدا و پنهان بودند و گاهی به دلیل فشارها سعی می‌کردند در پشت چراغ بمانند و گاه آزادی بیشتری داشتند در هر صورت سرنوشت آنها، سرنوشت ملت ایران بود که در جامعه یهودیان مهم است. در آخرین سرشماری قبل از سال ۱۳۲۰ که تقریبا تمام یهودیان تهران در محله قدیمی تهران زندگی می‌کردند، تعداد آنها حدود ۶ هزار نفر بود. اینها در گتوی جداگانه نبودند. در محله عودلاجان هنوز هم یهودیان و مسلمان‌ها کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.
در فعالیت‌های سیاسی خود به عنوان یهودی یا انسانی که که جهان را از نگاه چپ می‌بیند هیچ وقت به عنوان یهودی مورد تعرض قرار نگرفتم گرچه در جوامع مسلمان بزرگ شدم. زندگی یهودیان ایران بخشی از تاریخ ملت ایران و بخشی از فرهنگ ملت ایران است که پذیرای قومیت‌ها، ملیت‌ها و مذاهب بود. من سعی کردم در این کتاب آنچه خود در آن بودم و آنچه شنیدم را برای ترسیم سیمای یهودیان استفاده کنم چون سیمای یهودیان ایران به خوبی ترسیم نشده است. این کتاب که اگر زنده بودم و عمری برای من و حوصله‌ای برای خوانندگان بود جلد دومی خواهد داشت، در جلد اول سعی کردم به تصویر بکشم که در واقع جامعه یهودی هم مانند بقیه ملت ایران است و در زمان سختی جنگ، فقر را در جامعه کلیمیان تجربه می‌کردیم. ما صف‌های طویل را برای به‌دست آوردن یک تکه نان تجربه می‌کردیم. فرهنگی که ما در آن زندگی می‌کردیم قبل از اینکه جریان تفکر صهیونیستی غلبه پیدا کند، یهودیان چیزی از اختلافات نمی‌دانستند و اگر مورد تعرض و بی‌حرمتی قرار می‌گرفتند، این را سرنوشت خود می‌دانستند و تحمل می‌کردند. همین‌طور هم باید باشد و من در این کتاب و باقی نوشته‌ها به این نکته توجه دارم که بعد از توسعه فعالیت‌های سیاسی صهیونیست‌ها، یهودیان ایران، تسلیم آن سیاست نشدند.
درباره‌ی کتاب اینکه در تمام داستان‌ها حضور دارم ولی این حضور شخصی نیست، یک منِ یهودی است که غصه‌ها و شادی‌ها را بیان می‌کند و خواستم در اینجا یک من یهودی را معرفی کنم که هرکسی می‌تواند باشد.
در بخش بعدی برنامه، آرش آبائی مطالب خود را با عنوان تاریخچه و پیشینه‌ای از نشر در جامعه یهودی ایران با ذکر متنی از کتاب یشایایی شروع کرد:
«… این تلاش شاید بتواند مردمی را معرفی کند که کمتر شناخته شده‌اند و گاه با بدبینی و سوء‌ظن مورد قضاوت قرار گرفته و در بسیاری موارد به دلیل محدودیت و ترس از بازگو کردن زشت و زیبای زندگی خودداری کرده‌اند…» (مقدمه مجموعه داستان، هارون یشایایی).
یهودیان ایران بسیار کم به نشر کتاب جهت معرفی دین و فرهنگ خود پرداخته‌اند که دلایل آن متعدد است، که از مهم‌ترین آنها: ترس، محافظه کاری و چه بسا تصور عدم ضرورت آن بوده‌است. هر چند بعدها این فضا در خارج از ایران و توسط کلیمیان مهاجر ایرانی شکسته شد، اما بحث ما در مرزهای ایران ادامه می‌یابد.
در بخش دین، کار عظیم ترجمه‌ی‌ تورات و عهد قدیم به فارسی را مسیحیان پروتستان بر عهده گرفتند و توان و اهداف تبشیری ایشان برای نشر گسترده این متن، عذری تقریبا موجه برای یهودیان ایران بود که تلاشی برای ترجمه مجدد آن نداشته باشند، مگر ترجمه پنج کتاب تورات و مزامیر داوود و کتاب استر در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، آن هم در گستره محدود جامعه کلیمی و جهت رفع نیاز شرعی آن (اخیرا پیروز سیار ترجمه‌ای جدیدی از عهد قدیم منتشر نمود).
در بخش آیین دینی و شرعیات نیز معمولا آموزش‌ها محفلی، شفاهی و عمدتا به زبان عبری بود و همچنان کتابی جهت استفاده عام منتشر نشد، مگر معدود کتبی آموزشی برای مدارس کلیمی. در گذشته آنچه که در بازار نشر درباره یهودیت موجود بود، اکثرا ردیه نویسی علیه یهودیت یا حمله به یهودیان بود و کمتر کتابی بدون غرض‌ورزی یافت می‌شد. بعدها از اواخر دهه ۷۰، محققان مسلمان و اکثرا از دانشگاه ادیان و مذاهب قم ترجمه و تالیف کتبی در حوزه شرعیات و معرفی دین یهود را آغاز کردند. در همین مقطع زمانی بود که انجمن کلیمیان با ریاست و مدیر مسئولی هارون یشایایی مجله افق بینا را در حوزه فرهنگ یهودی منتشر نمود و خانم عراقی که در این جلسه هم حضور دارند امروز سردبیرش است. تا قبل از آن هرچه در بازار نشر می‌دیدیم یا ردیه‌ای بود بر آیین یهود یا هجمه‌ای بود علیه یهودیان، و در هر صورت هرچه منتشر می‌شد، غرض‌ورزانه بود. از یک مقطع به بعد بود که انتشار منصفانه آغاز شد ولی از طرف جامعه کلیمی تلاش خاصی صورت نگرفت، حداکثر تلاش ما ویراستاری آنچه بود که محققان مسلمان منتشر می‌کردند، اظهار نظر، رد یا راهنمایی‌های کلی بود.
در بخش ادبیات اوضاع بهتر از دو بخش قبلی نبود، ضمن آن که حتی در داخل جامعه نیز چنین فضایی تقریبا وجود نداشت که داستان‌های یهودی مطالعه شود، مگر روایات و حکایات دینی و تلمودی در جهت تقویت اخلاق و باورهای شرع یهود. ادبیات داستانی جامعه یهود یک تفاوتی دارد، آن دو بخش قبل (متون مقدس و آیین دین) یهودیت را معرفی می‌کنند اما ادبیات داستانی حوزه یهود، یهودیان را معرفی می‌کند. در داخل جامعه یهودی ایران فضایی برای نشر داستان‌های یهودی وجود نداشت و رغبتی هم برای آن وجود نداشت، بیشتر شرعیات و مسائل دینی آموزش داده می‌شد و سر و کار مردم یهود تورات، نماز و احکام دینی بود و معمولا کتابی نبود که به داستان پرداخته شود، و تنها داستان‌های دینی بود که به صورت شفاهی برای تقویت باورها و ایمان دینی بیان می‌شد.
در این مقوله نیز هارون یشایایی در نشریات تموز (دهه ۶۰) گاه داستان‌هایی از یهودیان درج می‌نمود، اما تیراژ و گستره توزیع تموز در حدی نبود موجب دسترسی عموم به این حکایات شود. نشر ادبیات داستانی یهودی بیشتر با ترجمه‌ی آثار آیزاک باشویس سینگر (نویسنده لهستانی تبار آمریکایی، ۱۹۰۲ – ۱۹۹۱) از دهه ۸۰ انجام شد که اکثر ترجمه‌های داستان‌های کوتاه آن به دست توانای مژده دقیقی صورت گرفته (معروف‌ترین آن: یک میهمانی، یک رقص، نشر نیلوفر) و یک رمان بلند نیز به نام «خانواده موسکات» با ترجمه فریبا ارجمند اخیرا منتشر شده است. «آیزاک باشویس سینگر»، نویسنده یهودی امریکایی است که در کتاب‌های خود به شرح زندگی یهودیان اروپای شرقی می‌پردازد و کتاب «خانواده موسکات» به نوعی آیینه‌ی تمام نمای زندگی اجتماعی و دینی یهودیان لهستان است. این داستان‌ها، مخاطب ایرانی را فارغ از تعصبات و باورهای دینی، وارد زندگی روزمره یهودیان اروپایی می‌کند. نسخه مشابه ایرانی این حکایات نایاب بود، تا اینکه کتاب هارون یشایایی فتح بابی در این حوزه شد.
تلاش نویسنده‌ی داستان‌های کتاب «روزی که اسم خود را دانستم» از یک نظر، نشان دادن زندگی معمولی کلیمیان در جامعه ایرانی است. مردمانی عادی با همان مشکلات معمول زندگی طبقات متوسط و فقیر؛ و به این ترتیب کلیشه‌ی «یهودیانِ همیشه ثروتمند و مورد حمایت و …» رنگ می‌بازد و مخاطب ایرانی، کلیمی هموطنش را همانند خود حس می‌کند که فضای تنفرآمیزی را که سیاست علیه کلیمیان ایجاد کرده کم اثر می‌کند.
به عنوان نمونه، دو داستان «منور خانم» و «ضیافت غیرکاشر» واقعیتی از نگرش یهودیان آن محله را آشکار می‌سازد که به نوعی رمز ماندگاری این مردمان است، غرور و تعصب! منور خانم در نهایت تنگدستی اما با غرور، حاضر نیست زیر بار منت دیگران باشد (ساز خود فروخت تا خرج کفن و دفنش شود) و مادر پرویز خان نیز با شرایط بسیار سخت اداره ۹ فرزند بدون پدر، همچنان تعصب منع خوراک حرام را در خود دارد و در کوچه پس کوچه‌های محله و حتی در زندان هم دست از سر پسرش برای رعایت این موضوع برنمی‌دارد. هر چند نمی‌توان کل زندگی یهودیان ایران را فقط از نگاه یشایایی دید، اما در وضع کنونی، این کتاب، ناب‌ترین ترجمان موجود است.
در ادامه‌ی جلسه به درخواست علی دهباشی، یشایایی داستان «ضیافت غیرکاشر…» را برای حاضران خواند و پس از پاسخ به سوالات حضار ، هارون یشایایی کتابش را برای دوستداران امضا کرد. 
منبع : گزارش آیدین پورخامنه



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید