انجمن کلیمیان تهران
   

اهمیت سلامت روان مادران

   

 

‌نشریه پرواز شماره 54 آذر 98

شاید بارها در مورد بیماران اعصاب و روان شنیده باشید که "اینا خانوادگی مشکل داشتن، یا فلانی مادرش/پدرش هم مشکل اعصاب داشت" بررسی صحت این موضوع نیازمند یک مطالعه‌ی گسترده است که در بعضی از بیماری‌ها انجام شده و نتایج هم با تصور عامه مطابقت نسبی داشته مثلا در کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند ریسک داشتن فرزندانی که در آینده مبتلا به اسکیزوفرنی شوند بسیار زیاد است ، اما موضوعی که بعد از دیدن چند مورد از مراجعین به ذهنم رسید کمی متفاوت است، ماجرا از این قرار بود که طی یک مدت 2-3 ماهه به جز یک مورد تمام مادران مبتلا به بیماری‌ها یا اختلالات روان‌پزشکی فرزندانی داشتند که آن‌ها هم علائمی مبتنی بر بیماری مشابه یا غیر مشابه روان‌پزشکی نشان می‌دادند، در واقع تفاوت در این بود که مطالعاتی که قبلا به آن‌ها برخورده بودم همگی راجع به بروز بیماری در بزرگسالی بودند و هیچ‌کدام در ارتباط با بروز این مشکلات در همان دوران کودکی صحبتی نکرده بودند.
طبق یک مطالعه‌ی ملی در انگلیس در سال 2010 مشخص شد که حدود ۱۰ درصد از زنان و ۶ درصد از مردانی که مبتلا به اختلالات روانی بودند مادر و پدر هستند که این آمار احتمالا طی ۱۰ سال گذشته رو به افزایش نیز بوده است مطالعه‌ی دیگری که در نیو ساوث ولز انجام شد نشان داد که ۲۸ درصد بیماران مبتلا به اختلال روان‌پزشکی والد (پدر یا مادر) هستند، اما در استرالیا مطالعه از سمت فرزندان به والدین انجام شد و مشخص شد که در حدود 3/23 درصد کودکان در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که حداقل یکی از والدین مبتلا به اختلالات روانیست.
آمار بالا در جهت اشاره به اهمیت فوق‌العاده‌ی این مسأله مطرح شده، چرا که آن طور که به نظر می‌رسد حدود یک پنجم تا یک چهارم کودکان در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که حداقل یکی از والدین بیماری روانی دارد.
در یک مطالعه‌ی داخلی نیز که ۳ سال پیش در ارتباط با اعتیاد کودکان انجام شده، مشخص شد که بروز اعتیاد در ۴۲ درصد موارد از شیر مادر، ۴ درصد در اثر اجبار روسای باندهای کودکان کار و بقیه‌ی موارد به علت شرایط خانواده بوده است، یعنی ۵۴ درصد کودکان معتاد به علت شرایط خانوادگی و ۴۲ درصد به علت اعتیاد مادران، که معادل ۹۶ درصد از کودکان معتاد است (به طور خلاصه می‌توان گفت در ۹۶ درصد موارد رفتارهای قبل یا بعد از تولد کودک در والدین باعث اعتیاد آن‌ها می‌شود).
تأثیر بیماری والدین بر کودک را از دو منظر می‌توان بررسی کرد، اول تأثیر در تربیت و آموزش، مسلما پدر یا مادری که با مشکلات روان‌پزشکی دست و پنجه نرم می‌کند علاوه بر مشکلاتی که برای خودش وجود دارد توانایی کمتری برای تربیت فرزندان و رسیدگی به امورات آن‌ها دارد.
پدری را تصور کنید که دچار اختلال حل مسأله باشد (اختلال حل مساله اختلالی است که در آن افراد در برابر اتفاقات معمول مثل بروز بیماری، جدایی از همسر، مرگ عزیزان یا موارد خیلی پیش پا افتاده‌تر دچار عجز و ناتوانی شده و توانایی برون رفت از وضعیت روحی ایجاد شده را بدون کمک دیگران ندارند) اگر فرزند این پدر از او در مورد یک مشکل کمک بخواهد، احتمالا علاوه بر این که کمک مناسبی دریافت نخواهد کرد، شاید نحوه‌ی برخورد پدر با این موضوع عواقب ناخوشایند و خطرناکی برای فرزندش داشته باشد.
مادری را تصور کنید که مبتلا به اختلالات اضطرابیست (اختلالات اضطرابی دسته‌ی بزرگی از اختلالات روان‌پزشکی هستند که فرد در آن‌ها به شکل ناتوان کننده‌ای در برابر مسائل روزمره دچار اضطراب می‌شود یا ترس‌های غیر معمول دارد و این ترس‌ها نیز ناتوان‌کننده هستند) احتمالا این مادر به خاطر اضطراب مانع بسیاری از تجربیات لازم در دوران کودکی می‌شود و نتیجه‌ی این مسأله در بزرگسالی دیده خواهد شد.
این‌ها مثال‌هایی بودند از این موضوع که حتی ساده ترین اختلالات اضطرابی می‌توانند چه تأثیرات مخربی بر کودک بگذارند.
اما منظر دوم، الگو برداری از والدین؛
بسیاری از اعمال و رفتارهای کودکان متأثر از اعمال و رفتار والدین است، این بار شرایطی را در نظر بگیرید که بدون اینکه کودک از والدین چیزی بپرسد یا کمکی بخواهد، خودش از گفتار و رفتار والدین تقلید می‌کند (لازم به ذکر است تقلید از رفتار والدین یکی از روش‌های غریزی تکامل در انسان است و فارغ از مورد تقلید، یک رفتار سالم محسوب می‌شود) این تقلید شامل تمام مواردی می‌شود که کودک در والدین می‌بیند بنابراین در صورتی که هرکدام از والدین رفتار یا گفتار ناسالم داشته باشند به زودی این رفتار و گفتار در کودکان نیز بروز می‌کند، اضطراب، افسردگی و بسیاری از فوبیاها می‌توانند به این صورت به کودکان منتقل شوند.
در مورد اعتیاد نیز عینا هر دو مورد بالا یعنی تأثیر مستقیم والدین با معتاد کردن بچه‌ها و یا تأثیر غیرمستقیم به صورت الگوبرداری از رفتار والدین (در اینجا استعمال مواد مخدر) موضوعیت دارد.
اما چرا سلامت مادران و نه سلامت والدین؟
بدون شک سلامت روان هر دو والد به یک اندازه اهمیت دارد در واقع به جز دوره‌ی زمانی ۹ ماه قبل از تولد تا ۲ سال اول زندگی کودک که اکثر ساعات روز را با مادر می‌گذراند در صورتی که پدر نقش فعال در تربیت کودک داشته باشد به همان اندازه که سلامت روان مادر مهم است سلامت روان پدر نیز اهمیت دارد، اما نکته‌ی قابل تأمل عدم شراکت فعال اغلب پدران خصوصا در جامعه ما در تربیت فرزندان است، اگرچه خود این امر بسیار نادرست و آسیب‌رسان است با این حال موجب اهمیت دو چندان سلامت مادران نسبت به پدران می‌شود.
اما چه باید کرد؟
هدف از نوشتن این مقاله نه فقط اطلاع‌رسانی راجع به اهمیت سلامت مادران که ایجاد آگاهی و تشویق برای پیشگیری و درمان به موقع چنین اختلالاتی است. در حال حاضر بسیاری از کارشناسان سلامت روان توصیه می‌کنند افراد قبل از ازدواج به روان‌شناس مراجعه کنند، به شخصه معتقدم باید سطح اهمیت را بالاتر برد و هر فرد قبل از ازدواج حداقل یک بار توسط یک روان‌پزشک بررسی و سلامت روانش تأیید شود. همچنین بعد از ازدواج و قبل از اقدام به فرزندآوری نیز لازم است سلامت روان زوجین بررسی شود و در صورت لزوم اقدام به درمان مشکلات موجود شود. با این حال با توجه به هزینه‌های سنگین مشاوره و ویزیت توصیه‌های بالا یک شرایط ایده‌آل به نظر می‌رسد که به سادگی امکان‌پذیر نیست اما با توجه به اهمیت موضوع شاید حتی استفاده از یارانه‌های بهداشت و درمان در این زمینه لازم باشد تا جلوی افزایش شیوع و بروز چنین اختلالاتی را بگیریم یا آن‌ها را به حداقل برسانیم.
 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید