انجمن کلیمیان تهران
   

رخدادهای شهر سِدوم

   

ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387


آمد از عَرشِ خدا آن دَم، ندا
در سِدوم، ظلم‌است‌ و جور است و جفا

صانع و پروردگارِ این جهان
چون نظر کرد از فرازِ آسمان

ظلم و جورِ خاطیان را او چو دید
بس قضاوت‌های ناحق را شنید

مردمِ شهرِ سِدوم ، بی عدل و داد
کا فران ِ پست و رذلِ بد نهاد

بد سِگالانِ لَئیم و پُر ریا
قاتلان و فاسقانِ بی خدا

در پیِ فِسق و فُجور و کارِ زشت
دستِ یزدان، مرگ بر آنان نِبِشت

تا که آن بی عفّتانِ پست و دون
جملگی گردند، یک سر، سرنگون

گفت با پیغمبرِ نیکو سرشت:
«کارِ اینان،گشته ناهنجار و زشت»

گفت ابراهیم با یزدانِ پاک:
« ای خدای آسمان و آب و خاک»

« عادلان باشند،گرپنجاه تن
با خدا و بی‌گناه از مرد و زن»

« بی‌گُنَه را با گُنَه‌کاران،مسوز
تیرِ غم را بر دل و جانم،مدوز»

گفت یزدان : « ابرَهیمِ پاکِ ما
وارثِ آب و زمین و خاکِ ما

گر چنین باشد ، ببخشم تا ابد
من نسوزم خوب را همراهِ بد»

بارِ دیگر گفت با ایزد، سخن:
«کای بزرگ و عادلِ هر انجمن

گر چِهل با پنج تَن نیکو سرشت
که بَری باشند از اعمالِ زشت

جملگی باشند در راهِ خدا
عَفو فرما، ای جلال کبریا!

یا اگر باشند، چل تن بی‌گناه
پس ببخشای و نَگَردانشان تباه»

گفت دیگر بار با حق، این چنین:
«کای خدای آسمان‌ها و زمین

گر که سی تَن مردمِ با عدل و داد
با خدا و مهربان و خوب و راد

در سِدوم پیدا شود، امرِ تو چیست؟
عفو فرما، چون خدایی جز تو نیست»

گفت رَبّ مهربان ِ روزگار:
«پس ببخشایم به ذاتِ کردگار»

گفت ابراهیم : « ای حیِّ رحیم
قامتم لرزان شده از ترس و بیم

من فقط این بار، می‌گویم چنین
یافت گر شُد ده نفر مردانِ دین

مردمِ خوب و شریف و بی‌گناه
پس نخواهی کردِشان،یک‌سر،تباه»

پس موافق شد خدا با بنده اش
بندهء سالار و هم فرخنده اش

جستجو کرد آن نبی، شهر و دیار
پس نشد پیدا کسی پرهیزکار

 



مقاله های مرتبط:

 کلیمیان و ادبیات ایران

معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید