ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
همچو انسان، با لباس و بی نشان
دو فرشته آمدند از آسمان
هاتِفان ، مهمانِ پیغمبر شدند
صالحان،چون مُشک و چون عَنبَر شدند
پس شدند آن جمله، مهمانِ ندیم
تا که بِرْهانند لوط از خوف و بیم
تا زِ دستِ مفسدان،یابد نجات
لوطِ پیغمبر،گُریزد از مَمات
بی خدایانِ سیَه رو آمدند
بهرِ چشم و موی و ابرو آمدند
تا که هَتکِ حرمتِ ایشان کنند
خانه را از بیخ و بُن ویران کنند
قهرِ یزدان، چشمِ دونان کور کرد
تیره و تاریک و هم، بی نور کرد
لوط، تَرکِ خانه و کاشانه کرد
خشمِ ایزد، شهر را ویرانه کرد
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|