ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
لاجَرَم هجرت نمود از آن دیار
بود تقدیرش که بیند روی یار
رفت موسی چون به سوی راهِ خویش
پشتِ پا زد بر مقامِ و جاهِ خویش
مردِ حق، چون پشت بر فرعون نمود
رو به سوی جُلگه و هامون نمود
هَمدَمش شب بود و نور و آفتاب
خاک و خاشا ک و مسیرِ پُر سراب
یادِ شهر و مردمی، زیرِ ستم
جانِ او آزرده از اندوه وغم
ناله و آه و فغانِ کودکان
مرگِ رِقَّت بارِ هر مردِ جوان
بارِ غم بر دوشِ پیرانِ حزین
رنگِ وحشت، اوفتاده بر جَبین
نشتری بود و عذابِ بس گِران
تا خَلَد بر جانِ موسای جوان
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|