ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
پس بده فرعونیان را این ندا
که رها سازید این قوم ِ مرا
امر و فرمانِ خدای مهربان
از برای عِبریان و سِبطیان
گفت موسی:« ای خدای جاودان!
من زبانم اَلکَن است و ناتوان
در کفِ من، جُز عصایی بیش نیست
از عصایم، شاه را تشویش نیست
او شَهَنشاه است با رزمندگان
افسرِ فوجِ عظیمِ بیکران
با سپاهی بیشمار و بس دِلیر
رزمجویانی قَوی؛ مانندِ شیر
اَفسرانی جمله با تیر و کمان
با سوارا نی شجاع و پر توان
جنگجویان با هزاران تیغِ تیز
در نبرد و در ستیز و در گریز»
پس ندا آمد زِ عرشِ کِبریا:
« هان! مترس از این همه رنگ و ریا
ظلمِ فرعون، بیاَمان و نا رَوا
با عصایت، چیره گردی موسیا
کافران و مُلحدانِ پُر خطا
ناتوان هستند نزدِ این عصا
هَمرهِ هارون برو تا کاخِ شاه
از برای قومِ پاک و بیگناه
کارِ تو یک انقلاب ِ جاودان
روشنی بخشِ زمین و آسمان»
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|