ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
به سالِ نو، خدا این سان ندا داد
پیامِ دلنشین، بر قومِ ما داد
به پا خیز، ای که در خوابِ گرانی!
که ایزد، مژدهء عَفو و جزا داد
چو گشتم رهسپارِ خانهء او
مرا فرمانِ پرهیز از ریا داد
چو بِشْنیدم من،آیاتی زِ تورات
دل و روح و روانم را صفا داد
طَنینِ روح بخشِ شاخِ قوچی
تنم لرزاند و روحم را جلا داد
کنون روزِ قضا و حکمِ قاضی است
نماز و روزه، دَردم را شفا داد
چو دل بِشْکست و احسانها فزون گشت
نویدِ عمرِ با عزّت به ما داد
هر آن کس، توبه کرد اَندَر مناجات
خدای آسمان، دردش دوا داد
عزیزان، روزِ دین است و قضاوت
خدای مهربان، بَخشِش به ما داد
چو دلجویی نمودیم از غریبان
دلِ ما را زِ درد و غم رها داد
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|