ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
روزِ حُکم و روزِ میزان و رهِ دین آمدیم
سر فُرو آورده و نالان و غمگین آمدیم
دفترِ عدلِ تو باز و داوریهای تو حق
قلبِ خود، بِشْکسته و در راهِ آیین آمدیم
در ترازوی عدالت، پرگناه و بیثواب
با زبانِ روزه و پر درد و بیکین آمدیم
این زبان و دست و چشم و گوش، در اوجِ گناه
ترس و وحشت حُکم فرما شد، رهِ دینآمدیم
روزِ حُکم است و قضاوت، کولهبار ما تُهی است
ما گدایان در پیِ تعظیم و تمکین آمدیم
روزهها و توبهها و گریههایم را نگر
با دو چشمِ تَر، سوی توراتِ زرّین آمدیم
این عبادتها نباشد لایقِ درگاهِ تو
ریزه خوارِ خوانِ حقّ و بهرِ تسکین آمدیم
تو بزرگی و عظیمی و کریمی و رحیم
رو سیاه و شرمسار و زار و غمگین آمدیم
بار اِلها! هم پیمبر، خفته و هم آن شبان
حامیام شو ، در مناجاتیم و مِسکین آمدیم
قادری و مُتَّعالی و حلیمی و حکیم
با دلی پُر سوز و هم، با اشکِ خونین آمدیم
«آریا» چشم و امیدش سوی الطافِ خداست
ایزدِ ما مهربان است و به تحسین آمدیم
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|