|
|
شرمین روبنزاده 411910 زندگی را از دریچه دیگری دید
اینجا وین است سال 1942. آسمان روشن است، اما ساعت نیمه شب را نشان میدهد. صدای چکمه سربازان سکوت شب را میشکند. اخبار وحشتناکی از جنگ خواب را از چشمان شهر، گرفته است. اخباری از کشتن آدمها با تصاویری از جنایات جنگی پخش میشود. تصاویری که حتی تصورش لرزه بر تن و روح آدمی میاندازد. صدای چکمه سربازان هر لحظه نزدیکتر میشود نکند نکند که .... سربازی در خانه را به شدت میکوبد، بدون آن که منتظر باز شدن در بماند پیش دستی کرده، در را میشکند. زن و مردی میانسال همراه با خانوادهاش به جرم یهودی بودن به آشویتس برده شدند. مردی که توانست زندگی را از دریچه دیگری ببیند. بنیانگذار مکتب نو در روان درمانی به نام لوگوتراپی (معنا درمانی) شد. دکتر ویکتور فرانکل در سال 1905 در وین به دنیا آمد. درجه دکترای خود را از دانشگاه وین گرفت و مسئول مرکز راهنمای جوانان شد. در سالهایی که در وین با هموطنانش زندگی میکرد، همپای آنان برای افتخار نام کشورش کوشید با آغاز جنگ همچون دیگر هموطنانش به فکر کشور بود اما ناگاه متوجه شد که خود نیز اسیر بازی زندگی شده است. بازی که او را به زندانی شماره 119104 آشویتس مبدل ساخت. زندانی که عزیزترین عزیزانش را از او گرفت. (همسر، مادر، پدر و خواهرش را) چهره شکنجه و کشته شدن همنوعانش را نشانش داد و تک تک سلولهای او را با رنج آشنا ساخت. اما او چگونه به سرنوشت نگاه کرد .... . او باور داشت آنچه انسانها را از پای درمیآورد رنج و سختی زندگی نیست بلکه از بین رفتن معنای زندگی است. معنی تنها در لذت و شادمانی نیست بلکه در رنج و مرگ نیز هست. از دیدگاه او زندگی جاده پرپیچ و خمی است، پشت هر پیچ داستانی قرار دارد. داستانی نیمه نوشته که اگر چه برخی از قسمتهای آن بر ما تحمیل میشود اما در نهایت این ما هستیم که با زاویه دید خود به این قسمتها شکل میدهیم، دیگر قسمتهای آن را میسازیم. همهی ما در زندگی گرفتار شرایطی میشویم که خود به وجود آورنده آن نبودیم، بیماری، مرگ عزیزی یا .... درست است که در به وجود آمدن آنها آزاد نبودیم اما قادریم در مقابل مصیبت، خود تصمیم بگیریم که تسلیم شویم یا در مقابل آن قد علم کنیم. انسان زیر سلطه شرایطی که با آن روبرو میشود قرار ندارد بلکه این شرایط است که مطیع عزم اوست. از دیدگاه او در هر مصیبتی معنایی نهفته است، اگر بپذیریم که جهانی که ما در آن زندگی میکنیم جهان مفاهیم و نشانههاست، هر رویدادی پیامی است برای انسان هوشیار تا آن را خوب ببیند و پیام نهفتهاش را درک کند. افراد با راهنمای روانشناسان میدان دید خود را وسعت دهند تا معنا و ارزش نهفته شده در آن مصیبت را ببینند آن گاه قادر خواهند بود شجاعانه آن را بپذیرند و با آن مبارزه کنند و وقتی به پذیرش برسند میتوانند به وظایف و مسئولیتهای خود رسیدگی کنند. انسان باید دریابد غمها و مرگ است که واقعیت بودن و زندگی را توجیه میکند و وجود انسان را شکوفا میسازد و او را به تعالی میرساند پس باید اینها را از دریچه دیگری نگاه کرد. این همان نقطهای است که هر جامعه به آن نیاز دارد. افراد در اجتماع نیاز دارند برای زندگی خود معنایی را پیدا کنند، اگر نتوانند این معنا را پیدا کنند دچار خلاء وجودی میشوند که منشاء اغلب ملالتها و بیحوصلگیهاست که روزگار ما به شدت از این خلاء رنج میکشد و ما آن را به شکل افسردگیها و وابستگی به داروهای روانگردان و خشم میبینیم. افراد یک اجتماع برای امرار معاش، گذران زندگی یا طی مسیر عمر فعالیتهای مختلفی را انجام میدهد اگر این فعالیتها هدفمند نباشد بعد از مدتی حتی در اوج موفقیت دچار سرخوردگی و افول میشود. این بیانگیزگی و سرخوردگی ناشی از فعالیت اشتباه نیست بلکه از نبودن هدفی مشخص که در راستای معنایی کلی و نگاه عمیق به زیستن است ناشی میشود. آیا تا به حال به معنای زندگی خود فکر کردهاید؟! بدون شک در دنیای امروز ما که پر از فراز و نشیبهای متفاوت است ما به این معنا احتیاج داریم. هر یک از ما باید معنایی برای زندگی خود پیدا کنیم. معنا زندگی هر کس خاص و ویژه خود اوست زیرا برداشت هر کس از زندگی متفاوت است. شخصیت هر فرد مجموعهای است از استعدادهای بالقوهای که در جودش قرار دارد، آنچه از کودکی در نحوه تربیت و تعلیم او در خانواده آموخته و آنچه جامعه به او میدهد مجموعهای است از باورها، نگرشها و باید و نبایدهایی که هنجارهای یک جامعه است. پس هر فرد متناسب با آنچه که از گذشته به همراه دارد معنایی خاص خود را برای زندگی متصور میشود. به عقیده فرانکل معنیجویی حقیقتی انکارناپذیر در زندگی انسان است و ماهیت اصلی بشریت همین حقیقت است که الهامبخش وجود انسان میگردد. این معنا دارای نیروی شفابخشی است که میتواند به زندگی جهت دهد و فرد را برای رسیدن به هدفش یاری کند. اگر چه انسان قادر به جبران گذشته نیست اما با پیدا کردن راه آینده میتواند گذشته را آن گونه که دوست دارد جبران کند و راه خودشکوفایی استعدادهایش را پیدا کند. گذشته هر فرد هر قدر هم با شکست و ناکامی توأم باشد میتواند با نگاهی صحیح و عمیق راه موفقیت آینده را فراهم آورد. بسیاری اوقات کاستیها همچون چراغ هشداری برای کسب موفقت و تکامل در آینده عمل میکند. امروزه از روش لوگوترابی برای کمک به معنا دادن به زندگی افراد افسرده، افرادی که قصد خودکشی دارند، افرادی که بیماری صعبالعلاج دارند، افرادی که با سوگ مواجهه میشوند و ... استفاده میشود. به آنان کمک میکنند معنای آن حادثه را دریابند و با عینک جدید به آن اتفاق نگاه کنند و این راز فرانکل بود. مردی که پس از جنگ سرافرازانه به وطنش بازگشت و با روش جدید درمان به کمک همنوعانش شتافت. او به همنوعانش آموخت که گرد و غبار عینک خود را بزدایند و بدانند که به جای امکانات، میتوانند واقعیت را در اختیار گیرند. واقعیاتی که محتوی آن تنها کارهای انجام داده شده نیست، بلکه عشق و محبتی است که به دردها و رنجهایی میورزد که آن را شجاعانه به دوش میکشد. |
|