اثر:جرج لانگ
ترجمه : مژده صیونیت
نویسنده ی این مطلب "جرج لانگ" صاحب دو رستوران در شهرهای
"نیویورک" و "بوداپست" است. در ضمن او ویولنیست قابلی است و در رشته ی موسیقی
تحقیقات بسیاری انجام داده است و در نشریات مختلف انگلیسی زبان نیز قلم می زند.
در هشت سالگی به دیدار زادگاه مادرم که شهری در کشور "مجارستان" است، رفتم. در
آنجا، پسر عمویم مرا به یک مغازه ی کفاشی برده بود که با صحنه ی جالبی برخورد
کردیم. درست در وسط مغازه، پسرک رنگ پرده ای ایستاده و مشغول نواختن "ویولن" بود.
من هم که در آن موقع تحت آموزش نواختن "ویولن" بودم و از کار ب این ساز سر رشته ای
داشتم، متوجه شدم که آن پسرک بسیار عالی ساز می زند. یادم می آید در آن زمان با
حسادت اندیشیدم:
- چطور یک بچه ی هم سن و سال من می تواند با مهارت یک انسان بالغ و کارآزموده ویولن
بنوازد؟
نمی دانم که سرنوشت آن پسرک ویولن زن چه شد، ولی من همیشه به او و مهارتش با تحسین
فکر می کردم ... تا اینکه یک روز در تلویزیون برنامه ی دخترک 12 ساله ای را دیدم که
بسیار عالی و شگفت انگیز ویولن می نواخت. نامش "سارا چانگ" بود. صدای سازش انسان را
به یاد نغمه های آسمانی می انداخت. این دخترک نوازنده چنان مرا تحت تاثیر قرار داد
که کنجکاو شدم اطلاعات بیشتری از او و زندگیش کسب کنم – و به این ترتیب بود که
علاقمند شدم تا در مورد بقیه ی نوازندگان جوان و مستعد نیز تحقیقاتی انجام بدهم.
در آن زمان فهمیدم که سارا چانگ با پدر و مادرش در "نیوجرسی" (آمریکا) زندگی می کند
و در سال 1979 با خانواده اش از کره ی جنوبی به این کشور مهاجرت کرده اند. باخبر
شدم که سارا چانگ در نزدیکی "فیلادلفیا" در مدرسه ای تحصیل می کند و در ضمن در یک
آموزشگاه موسیقی تعلیم ویولن می دید. واقعا که نوازندگی او بسیار عالی به نظر می
رسید. صدای قوی و موزون و تاثیر گذاری که از ساز سارا برمی خاست، شنونده را مجذوب
می کرد. طرز نواختنش نیز سبکی کم نظیر و منحصر به فرد بود.
یکی از دوستانم به نام "جانس استارکر" نوازنده ی "ویولن سل" و مربی آموزش این ساز
است. پس از تماشای برنامه ی سارا چانگ، با او تماس گرفتم. از قضا او هم برنامه ی
سارا را از تلویزیون دیده بود. او به من گفت:
- بله او واقعا دختر با استعدادی است.
استارکر هم عقیده داشت که "سارا" ویولن زن نابغه و فوق العاده ای است که ب این سن
و سال کم می تواند همچون یک نوازنده ی حرفه ای وکارآزموده، ویولن بنوازد. در این
زمان بودکه سوالی از ذهنم گذشت. از خودم پرسیدم : - آیا نوابغ موسیقی با استعداد
ذاتی به دنیا می آیند و یا اینکه تحت تاثیر شرایط محیطی و زندگی و جامعه ی خود به
چنین درجه های عالی و بالایی می رسند؟
در همان زمان برای یافتن جواب سوالم به تحقیق پرداختم:
در رشته ی موسیقی، معنای یک نوازنده ی خلاق و نابغه، مساوی است با کسی که تحت آموزش
دقیق اجرای یک موسیقی قرار می گیرد و آن را می آموزد و به آسانی می تواند شیوه ها و
ترفندهای سخت و دشوار نوازندگی آموزگار خود را یاد بگیرد و آنها را تقلید کند. ام این نظریه همواره با شک و تردید و بدبینی مورد توجه قرار گرفته است. "لئوپولدآور"
که یکی از بزرگترین استادان موسیقی قرن ماست، وقتی که به صدای ساز یک کودک با
استعداد گوش کرد، گفت:
- او یک نابغه است . بسیار سریع و ماهرانه می نوازد. من فکر نمی کنم که فقط آموزش و
تعلیم باعث شده باشد که او چنان عالی و ماهرانه بنوازد. حتما عامل دیگری نیز در این
میان دخیل است!
به این ترتیب من فهمیدم که ویولن زن های نابغه و فوق العاده، امتیاز خاصی نسبت به
بقیه ی نوازندگان دارند که آنها را برجسته و متمایز می کند.
اگر به تاریخ نظری بیفکنیم، متوجه می شویم که اکثر موسیقی دان ها و نوازندگان بزرگ
نیمه ی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، از روسیه و اروپای شرقی برخاسته اند. من علت این امر را از "ایزاک اشترن" – بزرگترین ویولنیست جهان سوال کردم و او در جوابم
گفت:
- علت این امر بسیار واضح است. تمام این موسیقی دان ها و نوازندگان بزرگ، یهودی
بوده اند و در آن زمان تمام یهودیان در آن نقاط دنیا به شدت مورد آزار و اذیت قرار
می گرفتند.آنها حتی اجازه نداشتند که وارد رشته های تخصصی و سطح بالا شوند.ولی آنان
اجازه داشتند که به فراگیری موسیقی بپردازند و می توانستند در صورت امکان کنسرت های
موسیقی اجرا کنند...
البته شاید دشوار باشد که بپذیریم همین موقعیت و محدودیت های اجتماعی باعث شد که
چنان نوابغ و نوازندگان برجسته ای به وجود بیایند. اما یک استاد موسیقی به نام
"ژوزف گین گولد" که در دانشگاه "ایندیانا" (آمریکا) تدریس می کند، می گوید :
- وقتی که در سال 1862، هنرستان موسیقی "سن پیترزبورگ" تاسیس شد، یهودیان روسیه
اجازه ی هیچ گونه فعالیت آزادی را نداشتند. هر یهودی اگر پس از ساعت شش بعدازظهر از
محله های مشخص سکنای یهودیان خارج می شد، فورا دستگیر و توسط پلیس تزار روسیه
زندانی می شد. اما کسانی که در این هنرستان موسیقی به نحوی فعالیت می کردند، از این
قانون مستثنی بودند و در ضمن تنها فعالیت آزادی که یهودیان اجازه انجام آن را
داشتند، فعالیت و شرکت در هنرستان موسیقی بود. هنرمندان در این هنرستان به عنوان
هنرمندان آزاد شناخته شده بودند و نه تنها پلیس کاری به آنها نداشت، بلکه تحت حمایت
مستقیم دولت تزاری روسیه نیز بودن و در هر زمان که می خواستند می توانستند به راحتی
به هر جایی بروند. در نتیجه هر مادر یهودی به محض اینکه فرزندش آنقدر بزرگ می شد که
می توانست ویولن را زیر چانه ی کوچک خود قرار دهد، یک ویولن به دست بچه اش می داد
تا به هنرستان موسیقی برود و اجرای موسیقی را بیاموزد.
یهودی منوهین در 12 سالگی اولین برنامه ی عمومی موسیقی خود را اجرا کرد. اکثر
موسیقی دانان و نوازندگان بزرگ نیمه ی دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از "روسیه"
و "اروپای شرقی" برخاسته اند.
من به این نتیجه رسیدم که یکی از عواملی که در خلق و خوی نوابغ موسیقی تاثیر دارد،
جامعه ای است که به این رشته ارج و ارزش می نهد و قادر است استعدادها را شکوفا
سازد. امروزه به نظر می رسد جوامعی که به این موضوع توجه می کنند، کشورهای خاور دور
هستند. ایزاک اشترن می گوید:
- ژاپن کشوری است که در آن احساس رقابت بسیار وجود دارد و نظم و ترتیب چشمگیری در
آن محسوس است. شاید در هیچ کجای دنیا چنین نظم و ترتیبی که بین مردم ژاپن هست، وجود
نداشته باشد. بچه های ژاپنی می توانند هر روزه در هر رشته ای که موسیقی هم شامل آن
است، استعدادهای خود را آزمایش کنند و استعداد خود را به کار ببرند. پس از جنگ
جهانی دوم گوش دادن به موسیقی نه تنها جزئی از زندگی روزانه مردم ژاپن شد، بلکه
فراگیری آن نیز مورد توجه قرار گرفت. در واقع جالب است بدانید که کره ای ها و چینی
ها نیز در رشته ی موسیقی بسیار هدف دار هستند و به آن اهمیت می دهند.
در حقیقت اهمیت دادن به موسیقی در هر جامعه ای مهم است، چون حتی نابغه ترین و مستعد
ترین افراد در رشته ی موسیقی نیز به تمرین و تلاش مداوم نیاز دارند و برای رسیدن به این مقصود باید از طرف جامعه حمایت شوند.
من از استاد موسیقی سارا چانگ – همان دختر کره ای – پرسیدم :
- شاگردان شما در روز چقدر تمرین می کنند؟
او توضیح داد که شگردها و فنون بی شماری در موسیقی وجود دارد که برای یادگیری آنها
نیاز به تمرین کافی است و در پاسخ سوالم گفت:
- هنرجویان بزرگتر روزانه حداقل حدود 5 ساعت تمرین می کنند و بعضی روزه برای تمرین
یک قطعه موسیقی و کسب مهارت در نواختن آن، ساعتهای بیشتری به این کار می پردازند.
بنابراین حتی ممکن است که یک هنرآموز 8 تا 10 ساعت در روز ویولن به دست بگیرد و
تمرین کند. به علاوه، به غیر از ممارست و تلاش سخت، استعداد ذاتی و نقش ژنتیک نیز
عامل بسیار مهمی در موفقیت یک نوازنده است. مثلا در خانواده ی "باخ" چندین نسل
موسیقی دان وجود داشته است و چهار پسر خود او نیز نقش برجسته ای در موسیقی داشته
اند. دوستم – "جرالد الدمن" – که در سال 1972 برنده جایزه ی نوبل پزشکی شد،
ویولنیست قابلی است. او ماجرایی را به این شرح برایم تعریف کرد:
- روزی یکی از بزرگترین ویولنیست های قرن ما به نام ناتان میل استاین به همراه
استاد موسیقی من که "آلبرت مئیف" نام داشت، در کنسرت موسیقی یک نوازنده ی جوان شرکت
کردند. آقای ناتان میل استاین از استاد من پرسید: آلبرت، این پسر جوان چگونه این
قدر خوب می نوازد؟ استاد من در جواب او گفت: خیلی ساده است. ناتان. و به شوخی اضافه
کرد: این پسر یک نقص ژنتیکی دارد که آن را از پدر و مادرش به ارث برده است . این
نقص ژنتیکی باعث می شود که هرگاه سازش را به دست می گیرد، صدایی چنین عالی و آسمانی
از آن برمی خیزد!
به غیر از عامل ارث و ژنتیک، پدر و مادر نیز نقش بسیار مهمی در رشد استعدادهای
فرزند خود دارند. پدر و مادر "یهودی منوهین" آن قدر فقیر بودند که نمی توانستند
پرستاری برای نگهداری او استخدام کنند. از طرف دیگر آنها علاقه ی افری به شرکت در
کنسرت های موسیقی داشتند. بنابراین چون نمی توانستند "یهودی" کوچک را در خانه تنها
بگذارند، او را با خود به کنسرت می بردند و او نیز از همان دوران کودکی از اجراهای
زیبای موسیقی بهره مند می شد. یهودی منوهین وقتی 4 ساله شد، از پدر و مادرش یک
ویولن اسباب بازی هدیه گرفت ولی از اینکه از این ویولین اسباب بازی صدای واقعی ساز
ویولن خارج نمی شد، ناراحت شد. به این ترتیب بودکه پدر و مادرش برای او یک ویولن
حقیقی خریدند – و بقیه ی تارخچه ی زندگی او را همه می دانند. (یهودی منوهین یکی از
مشهورترین نوابغ موسیقی قرن بیستم به شمار می رود.)
البته نقش والدین در قبال پیشرفت فرزندان در این رشته کاملا متفاوت بوده است. دوستم
– جانس استارکر – برایم تعریف کرد که در هنگام تمرین موسیقی، مادرش ساندویچ های
کوچکی برایش درست می کرد و آنها را کنار دستش می گذاشت تا پسرک بهانه ای نداشته
باشد حتی دقیقه ای دست از تمرین بردارد ! او می گوید:
- حتی وقتی به 20 سالگی رسیدم و می خواستم خانه را ترک کنم، مادرم برای من یک طوطی
سخنگوی خرید و فقط یک جمله به او یاد داد : تمرین کن، "جانی". تمرین کن "جانی". و
من طوطی را با خود به خانه ی جدیدم بردم و طوطی مرتب این جمله را برایم تکرار می
کرد. در نتیجه همین روش بود که من در این رشته مهارت کسب کردم.
یک پیانیست مشهور که آموزش موسیقی را از 4 سالگی آغاز کرده بود، زبانزد خاص وعام
بود و هیچ کس نمی دانست که او چگونه توانسته چنین مهارت هایی کسب کند تا اینکه این
زن پیانیست خاطرات خود را به رشته ی تحریر درآورد. او در خاطراتش نوشت:
- دلیل پیشرفت من در این رشته بسیار ساده است. پدرم مرا مجبور می کرد که روزی 9
ساعت پیانو تمرین کنم. هر بار که در جایی اشتباه می کردم، پدرم یک سیلی به صورتم می
زد. او در این کار بسیار سخت گیر بود.
اما هیچ یک از این سخت گیری ها او را از ادامه ی کار باز نداشت و او تاکنون هزاران
کنسرت در سرتاسر جهان اجرا کرده است.
یک منتقد هنری می گوید:
- نبوغ در هر رشته ای از همان سنین کودکی مشخص می شود. به خصوص این امر در رشته ی
موسیقی بیشتر قابل توجه است. معمولا نوابغ موسیقی از همان دوران کودکی در این رشته
پیشرفت کرده اند و ادامه ی زندگی خود را نیز وقف این کار می کنند. بچه هایی که بیش
از حد به موسیقی علاقه دارند، شاید از تحصیلات عادی نیز غافل شوند.
هر پدر و مادر یهودی در آن زمان آرزو داشت که فرزندش به هنرستان موسیقی راه یابد،
چون ورود به آنجا درست مثل گذرنامه ای بود برای ورود به دنیای آزاد...
وقتی که یهودی منوهین در سن 12 سالگی اولین برنامه ی موسیقی خود را اجرا کرد، کسانی
که به صدای ساز او گوش می کردند چنان عکس العمل های مشتاقانه ای از خود نشان دادند
که افراد پلیس مجبور شدند برای کنترل جمعیت وارد عمل شوند. اما او در سن 19 سالگی
از صحنه های کنسرت کناره گرفت تا یک سالی به دور از جنجال و هیاهو و آزادانه و با
خیال راحت زندگی کند. اما خوشبختانه پس از این مرخصی کوتاه، او دوباره فعالیت خود
را در موسیقی از سر گرفت.
معمولا نوابغ موسیقی خاطرات خوشایندی از زندگی دوران کودکی خود ندارند. یکی از
شناخته شده ترین رهبران ارکستر موسیقی به نام "لورین مازل" که اولین بار در سن 9
سالگی (در سال 1939) در "نیویورک" برنامه اجرا کرد، در یادآوری خاطراتش می گوید:
- در جایی پدر و مادرها فرزند خود را به یک کار تشویق می کنند و در جایی دیگر
مجبورند که عشق و علاقه ی وافر فرزند خود را به موسیقی کنترل کنند تا آن را از حالت
افراط خارج سازند. من خودم به موسیقی علاقه ی وافری داشتم و با سن کم مرتب برنامه و
کنسرت اجرا می کردم، اما پدر و مادرم تعداد کنسرت های مرا محدود می کردند تا من به
صورت یک بچه ی طبیعی و معمولی رشد کنم و بزرگ شوم.
"ایزاک پرل من" موسیقی دان نابغه و ماهر عصر ما، می گوید:
- استاد و معلم موسیقی نقش بسیار مهم و غیر قابل انکاری در پیشرفت یک هنرجوی موسیقی
دارد. اما شاید مهمترین نقش یک معلم این است که بچه را کمی عقب نگه دارد. واقعا
خیلی دشوار است که یک بچه ی نابغه وقتی که به سن بلوغ می رسد، دریابد که در دوران
کودکی همه چیز را یاد گرفته و دیگر چیزی برای یادگیری وجود ندارد. این امر برای یک
جوان بسیار ناامید کننده و بازدارنده است.
یکی از اساتید موسیقی که این روش را مدنظر قرار داده، "دوراتی دیلی" نام دارد.
هنرمندان بسیاری زیر دست او آموزش دیده اند: از جمله ی آنها می توان به هنرمندان
زیر اشاره کرد:
- "میدوری"، "شلومو منیتز"، "ایزاک پرل من"، "سارا چانگ" و ... این استاد موسیقی رفتاری بسیار ملایم و چشم هایی هوشیار و سرزنده دارد و محبوب
هنرجویان جوان است. من از او در مورد سارا چانگ سوال کردم و او گفت:
- وقتی که سارا نزد من آمد فقط 5 سال داشت. او قطعاتی را که بکر بود با چنان مهارتی
اجرا می کرد که به خودم گفتم: من هرگز بچه ای مثل او ندیده ام. من کار او را با
بقیه ی هنرمندان جوان مقایسه کردم و متوجه شدم که او بی نظیر است.
پرسیدم : آیا سارا هم در تمرین موسیقی افراط می کند؟
او گفت: نه، سارا هم مثل تمام کودکان هم سن و سال خودش است و علایق آنها را دارد.
استاد و پدر و مادر سارا مراقب هستند که او در این کار افراط نکند و در طول سال
تحصیلی فقط یک تا دو بار برنامه ی عمومی داشته باشد.
چند روز پس از صحبت با معلم سارا، به یک کنسرت موسیقی رفتم تا اجرای سارا چانگ را
از نزدیک ببینم. این ویولن زن کوچک، وارد صحنه شد، لباس زیبای طلای رنگی به تن
داشت. مقابل جمعیت اندکی تعظیم کرد و بعد ویولن خود را به دست گرفت. قبل از اجرای
برنامه اش وقتی که ارکستر پیش درآمد آهنگ را اجرا می کردند، سارا درست مثل یک
بازیکن تنیس که قبل از بازی بدنش را گرم می کند، خم راست و از این پا به این پا می
شد.
وقتی که سارا ساز خود را به صدا درآورد، صدای گوشنواز و ظریف ویولن، حضار را مجذوب
کرد. سارا 30 دقیقه تمام نواخت و پس از آن صدای بلند کف زدن حضار فضای سالن را
پرکرد. صبح روز بعد، روزنامه ی "نیویورک" تایمز چنین نوشت:
- بی تردید خانم سارا چانگ یک پدیده است. حتی موسیقی دانان بزرگ او را خارق العاده
می دانند. سبک او در اجرای موسقی بی نظیر است.
مقالات مرتبط:
ویلون منوهین
فروخته شد
یهودی منوهین ، نابغه
موسیقی قرن
خاطره ای از
سال های دور...
|