ابراهیم سعیدیان (آریا)
تهران 1387
گفت شیطان،آن سیَه کارِ لئیم:
«پس ندارد از تو ابراهیم،بیم
او اگر ابرازِ طاعت میکند
امر و دستورت اطاعت میکند
تو نپنداری که او، مردِ خداست
از زیانکارانِ عالَم، او جداست
او نظیرِ دیگران، پُر شهوت است
شهوتِ او از برای شهرت است
ثروتش از حد، برون است ای کمال!
صاحبِ جاه و مقام است و جلال
صد کنیز و صد غلامش در رکاب
بس خزاین دارد او از زرّ ناب
همسرش دادی چو ماهِ آسمان
قدرتش از حد برون شد، بیگُمان
تو فریبِ ظاهرش را خوردهای
بی سبب، دل را به او بِسپردهای»
امر شد از جانبِ پروردگار:
«شیطنت بس کن،تو ای بی اعتبار!
کان نبی در کودکی، ما را شناخت
خویشتن را نزدِ ما محبوب ساخت
او شریف است و عزیز و با وفا
در رهِ ما میکُنَد، جان را فدا
اینک او را امتحانش میکنیم
نِی زِ چشمِ تو، نهانَش میکنیم
هر چه فرمایم، اطاعت میکند
بندهء حقّ است و طاعت میکند
گر بگویم پورِ خود قربان کند
بی مُحابا با دل و جان،آن کند
گر که فرمانش دهم،گویم بیا
تحتِ امر و حکمت و فرمانِ ما
آید و گوید:” غلامِ درگهم
جان ندارد ارزشی، من آگهم“»
مقاله های مرتبط:
کلیمیان و ادبیات ایران
معرفی ابراهیم سعیدیان (آریا)
|